یه وقت این خلیفه دوم عمر نشسته بود روی منبر داشت واسه مردم سخنرانی می کرد چند تا از این مسیحی ها اومدن داخل مسجد فریاد برآوردند ای خلیفه ای عمر؛ شما توی قرآن تو کتاب خودتون یه آیه دارید که ما اگر این آیه را داشتیم اگر خدا این آیه را درمورد ما می فرستاد برای ما مسیحی ها می فرستاد به خدا قسم ما تمام سال را جشن می گرفتیم یه روز چیه دو روز چیه یه ماه چیه کل سال را جشن می گرفتیم عمر آگاه نبود به قرآن آگاه نبود خیلی سخت قران میخوند خلیفه دوم سه سال طول کشید تا سوره بقره رو تموم کنه از رو بخونه وقتی موفق شد که از رو سوره بقره رو بخونه شتر نحر کرد گفت شتر بیارین می خوام قربونی کنم برای اینکه تونستم سوره بقره رو ختم کنم خیلی از جاها میومدن بهش می گفتند ما این آیه را تو قرآن داریم می گفت من تا به حال این آیه به گوشم نخورده پیرزن ها می گفتند پس چه جوری تو این حرف رو میزنی تو قران اینطوری داری ما ایه داریم گفت والله من تا به حال نشنیده بودم
عمر تعجب کرد از حرف مسیحی ها گفت کجا کدوم آیه رو میگید از کدام آیه حرف میزنید مسیحی ها گفتند خدا در باره شما میگه الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی من دین را بر شما کامل کردم نعمت را تمام کردم از این دین شما از این اسلام شما راضی شدم خود شما چنین آیه‌ای را دارید نسبت به این آیه غافل هستید یک سیب و پرتقال از آسمان بر ما نازل شد ما آن روز را جشن گرفتیم بعد از ما هرکی بیاد امروز جشن میگیره… شما چنین آیه‌ای دارید این روز روز بسیار مهمی هست…
