حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۳۰۶

●قال(علیه السّلام): حقُّ الوالِدِ عَلَى الوَلَدِ أن يُطيعَهُ في كُلِّ شَيءٍ إلاّ في مَعصيَةِ اللّهِ سُبحانَهُ

● حق پدر بر فرزند، اين است كه از او در هر كارى جز معصيت خدا، فرمان‌بردارى كند.

● وَ حَقُّ اَلْوَلَدِ عَلَى اَلْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اِسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ اَلْقُرْآنَ

 

حضرت امیر می‌ فرماید :هم فرزند بر پدر حق دارد.هم پدر بر فرزند حق دارد.

متقابلاً این به گردن اون حق داره هم اون به گردن این حق داره ، هر دو طرف اینجا باید یک سری وظایف انجام بدن که خدای متعال به دوششون قرار داده،

و اگر خدایی نکرده پدر اون حق رو به جا نیاره روز قیامت پاسخگو باید باشه .

پسر هم همینطور ، اگر سرپیچی کنه باید پاسخگو باشه. خب حالا این حقوق رو ببینیم امیرالمومنین چی معرفی می‌کنه..

یه حق پدر به گردن فرزند داره و اون این است که این حرف بابا رو گوش کنه، اطاعت بابا بکنه در هر چیزی الا در معصیت خدا .

توی سوره لقمان هم هست؛ شکر کن خدا رو ، پدر و مادرت رو ،حرف اینا رو گوش کن اطاعت کن ، تا اونجایی که خلاف حرف خدا نباشه.

مثلاً اگر یه وقت پدر میگه بیا شراب بخور اینجا دیگه بچه حق اطاعته پدر رو نداره،

یا اونجا که ولی شرع میگه مردم برن جبهه‌ها بجنگند ،بابا میگه نه بشین سر جات. حرف خدا اونجا مقدم‌تره، چون خداهم میگه اینجا باید حرف ولی شرعی رو باید گوش کنیم،

حرف مجتهد رو باید گوش کنیم ، میگه باید بری جبهه، مجتهد حرف یه آدم نیست حرف خداست. خب پس اینجا می‌بینیم خیلیا رفتن جبهه در حالی که پدر و مادرشون راضی نبودن اتفاقاً شهید هم شدند،

با اینکه باباش راضی نبود، مادرش راضی نبود، وظیفه‌اش بود.

همین چند هفته پیش یکی از همین آقایون افغانی جوون دیدمش گفتش که من کاغذ گذاشتم برای پدر مادرم رفتم برای سوریه برای فاطمیون، که پدر و مادرم راضی نبودن گفتم من رفتم خداحافظ.

اطاعت پدر و مادر رو باید بچه بکنه مگر یه جا اونجا کجاست؟ نافرمانی خدا باشه، اگر این بچه اطاعت نکنه بابا مامانه اذیت بشه خدایی نکرده دلش بشکنه، این باعث عاق والدین شدن این بچه میشه ،

بعد دیگه این بچه بدبخت میشه بد بیاری میاره پشت هم بد بیاری.

اما اگر پدر اذیت نمی‌شه، مثلاً باباهه میگه این حرفو گوش کن، بچه هم گوش نمی‌کنه ولی باباهه هم اینکه بچه این حرفو گوش نمی‌کنه اذیت نمی‌شه .

مثال بزنیم ، میگه پسرم امشب بیاید خونه ما شام ، بچه گوش نمی‌کنه. میگه نمیام الان اینکه میگه نمیام باباهه اذیت میشه نه، پس اینجا حرام نیست .

برای بچه که درخواست پدر رو اطاعت بکنه بلکه مستحب حرف پدر رو اطاعت کنه، اگه بتونه یه جوری کاروبارش رو تعطیل کنه یه جوری برنامه‌ریزی بکنه که بیاد شام خونه بابا ، این مستحبه .

اطاعت اینجا مستحبه. اما اگر اونجایی که بابا اذیت بشه مثل فیلم پدر سالار که بچه‌هاشو دعوت کرد شام،

گفتش که بیایید شام خونه ما آقا این بچه‌ها می‌دونستن اگه امشب خونه بابا نرن برای شام باباهه ناراحت میشه، بلند میشه تو سفره راه میره ،محکم پاهاشو می‌کوبه بشقاب ها رو می‌شکونه، گلدونا رو می‌ریزه پایین و خلاصه باباهه جوش میاره..

میدونستن بابا اذیت میشه ولی شام بابا نیومدن، این کار بچه‌ها الان حرامه .اونجایی که بابا اذیت میشه پدر مادر اذیت میشن حرف گوش نکنن حرامه.

مگر یک جا، بابا میگه بکن خدا میگه نکن .

یا بابا میگه نکن خدا میگه بکن .

اینجا که حرف خدا با حرف پدر شاخ به شاخ میشه اینجا حرف پدر رو بذار زمین حرف خدا رو گوش کن.

خدا رحمت کنه آ شیخ جواد رو ، می‌گفتش که یکی از این آقایون می‌گفت بابای من راضی نیست برم طلبه بشم،

گفت بیخود واجب ،واجب که پدرت بزاره بری خرجت هم باید بده، این حرفا نیستش یک جا که شاخ به شاخ شد اونجا دیگه حرف خدا مهمه برای ما ،

منتها یه جاهایی هم داریم پدر مثلاً بعضی باباها از عروس خوششون نمیاد پاشو می‌کنه تو یه کفش به پسرش میگه زنت رو طلاق بده ،

این الان طلاق دادن حرامه یا واجبه یا مستحبه اینجا؟

اینجا منجر میشه به خسارت زیاد برای پسره و لذا و اینجور موقعیت‌ها هم گوش دادن حرف پدر وجوب نداره،

وجوب نداریم برای اطاعت از پدر پاشو گذاشته تو یه کفش میگه یالا زنت رو طلاق بده، پسره میگه نمی‌خوام .

اینجا اشکالی نداره که حرف بابا رو گوش نکنه حرف زور میشه دیگه این حق پدر بر فرزند.

میریم سراغ حق پسر بر پدر؛

حالا بچه چه حقی به گردن بابا داره به حق این مادر داره،

اینکه برای بچه اسم خوب بزاره ، اسم محمد بزاره، اسم علی بذاره، اسم فاطمه بزاره ،

تا این اسم‌ها هستند جایز نیست برای پدر که برای بچه‌اش سوشیتا موشیتا کوشیتا اسم‌های عجیب و غریب می‌ذاره برای بچه‌اش.

پدر من مادر من، قیامت همین بچه یقه تو رو می‌گیره میگه این چه اسمیه برای من گذاشتی که اگه تو اسم من رو رستم اسفندیار نذاشته بودی ،

اسم من رو علی گذاشته بودی ،حسین گذاشته بودی، من الان عاقبتم این نبود.

برداشتی گذاشتی سهراب هوشنگ ، خب آخه این چه اسمی بود .یه اسم زیبا می‌ذاشتی یه اسم قشنگ میذاشتی .

اسم اسلامی، آقا مگه ما عربیم اسم عرب‌ها رو بذاریم رو خودمون،

مرد حسابی پیغمبرته اهل بیتن ،خدا مگه عرب و غیر عرب داره، این پیغمبر تمام کره زمین؟ یا فقط پیغمبر عرب‌هاست ؟

این پیغمبر عرب و عجم یا فقط پیغمبر عربه؟

پیغمبر همه کره زمین. این چه حرفیه من اسم عربی نمی‌ذارم رو بچه،

برو همون اسم چی چی بزار رو بچت ، که انشاالله با همون هم محشور بشی .

طرف مرد بزرگ بود ریش و سیبیل داشت تا نافش اومد، پیش پیغمبر گفت هدیه آوردم.

آقا فرمود اسمت چیه؟ گفت فلانی آقا فرمود تا اسمتو عوض نکنی قبول نمی‌کنم.

اسممون رو عوض کنیم یه عمر به ما میگن شوشی خب حالا اسممونو عوض کنیم،

آقا فرمود بله باید عوض کنی اگه عوض نکنی هدیه‌تو قبول نمی‌کنم ، بعد طرف اسمش رو عوض کرد و آقا هم هدیه‌شو قبول کرد.

زیباترین اسم‌ها همیناست ،ماها اینا رو می‌ذاریم کنار میریم یه چیزای عجق وجق میزاریم،

من الان میرم مدرسه اسم بچه‌ها رو می‌پرسم، یه زمانی بود توی کلاس میرفتیم مثلاً ۳۰ تا دانش آموز بود ،۲۰ تاش فاطمه بود الان به زحمت بگردی چهار تا فاطمه پیدا کنیم.

روایت داریم پیغمبر فرمود : اولین هدیه برای فرزند از طرف پدر و مادر اسم نیکو هست.

حق بچه هست به گردن پدر و مادر، فکر می‌کنی که تو اینو خلقش کردی به خدا که تو اینو خلقش نکردی.

هیچیش رو تو سهیم نبودی، فقط تو ظرف خلقت بودی.

خدا به تو لیاقت داد تو ظرف خلقت بودی و الا تو نه چشمش رو درست کردی ،نه گوشش رو، همه این بچه مال خداست کاردستی خداست.

تو بزرگ شدنش هم ما سهیم نیستیم .

دوم اینکه حق بچه به گردن پدر و مادر ادب نیکو بهش یاد بده.

آداب بهش یاد بده ، بچه رو بفرست مسجد، بچه رو بفرست کلاس قرآن، وظیفه پدر و مادر همینجوری ولش کنی خودش یاد می‌گیره خودش میره از عوضی‌ها ۴ تا فحش یاد می‌گیره.

پس فردا نثار تو و زنت می‌کنه حساب کار دستت میاد. خیلی مهمه دغدغه پدر و مادر برای بچه ادب یاد بگیره .

و سوم به گردن پدر هست که یا خودش به بچه قرآن یاد بده ، یا بزاره یه جا بچه قرآن یاد بگیره. الان ما بچه‌هامون ۷ ساله شد کدوممون بردیم بچه رو کلاس قرآن بزاریم،

هیچ کدوممون نبردیم. واجب هست بر پدر و مادر بچه‌هاشون رو از یه سنی بذارن قرآن یاد بگیرند.

میزارن کلاس انگلیسی، ولی کلاس قرآن نمی‌ذارند. میزارن کلاس موسیقی، ولی کلاس قرآن نمی‌ذارن .

میگن زوده، چه جوری اون زود نیست، این زوده.

صلی الله علیک یا اباعبدالله

جان‌های عالم فدای تو یا حسین

امروز روز پنجشنبه هست ما رو مهمان کن حسین جان

شما آقای کریمی هستید آقای مهربانی هستید

ما رو مهمان کن امروز پایین پا محضر جوان خوش قد و رعنات علی اکبر

میگن مرحوم میرحامد حسین هندی ایشون جلوش روضه می‌خوندن مخصوصاً روضه آقا علی اکبر که می‌شد ایشون غش می‌کرد

یهو می‌افتاد زمین بعد آب به صورتش می‌پاشیدن سه ربع ساعت ایشون هی به هوش میومد هق هق گریه می‌کرد

می‌گفت علی اکبر دوباره غش می‌کرد روضه خون جرات نمی‌کرد جلوی ایشون

امان از اون ساعتی که فجلس علی التراب

امام حسین نشست رو خاک جلو دشمن یه مرد نمی‌شینه رو زمین

اما اینجا دارد ابی عبدالله از نگاه به علی اکبر یهو بی‌اختیار افتاد رو زمین

بعد سر علی اکبر رو به دامن گرفت نگاه به صورت علی می‌کرد می‌دید این بچه دیگه نفس نداره صدا زد

صورتش رو گذاشت رو صورت علی اکبر صیحه زد صیحه یعنی فریاد بلند

عرب وقتی می‌خواد بگه بلند بلند میگه صیحه

هفت مرتبه از پرده دل فریاد زد گفت ولدی علی پسرم علی

اف بر این دنیا خدا بکشه اونایی که تو رو کشتند دارد ابی عبدالله وقتی صدا زد ولدی علی

بلند بلند گریه می‌کرد راوی میگه دیدیم زینب از خیمه خارج شد

چند تا جمله هی صدا می‌زد می‌گفت

ای وای برادرم ای وای علی اکبرم

ای پسر من پدر پیر توام

پدر پیر و زمین گیر توام

سخنی گوی و دلم خوش کن

تو که آتش زده ای خاموش کن

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *