از ابن عبّاس میگوید
و به تحقيق بود حسين بن على عليه السّلام زاهد در دنيا در زمان كودكى و صِغَر سنّ و ابتداء امرش و استقبال جوانيش ،
مى خورد با اميرالمؤ منين عليه السّلام از قوت مخصوص او، و شركت و همراهى مى كرد با آن حضرت در ضيق و تنگى
و صبر آن حضرت و نمازش نزديك به نماز آن حضرت بود
و خداوند قرار داده بود امام حسن وامام حسين عليهماالسّلام را قُدوه و مقتداى امّت ،
لكن فرق گذاشته بود ما بين اراده آنها تا اقتدا كنند مردم به آن دو بزرگوار،
پس اگر هر دو به يك نحو و يك روش بودند مردم در ضيق واقع مى شدند.
روايت شده از مسروق كه گفت :
وارد شدم روز عرفه بر حسين بن على عليه السّلام و قدح هاى سويق مقابل آن حضرت و اصحابش گذاشته شده بود
و قرآنها در كنار ايشان بود يعنى روزه بودند و مشغول خواندن قرآن بودند، و منتظر افطار بودند كه به آن سويق افطار نمايند
پس مساءله اى چند از آن حضرت پرسيدم جواب فرمود، آنگاه از خدمتش بيرون شدم ؛
پس از آن خدمت امام حسن عليه السّلام رفتم ديدم مردم خدمت آن جناب مى رسند
و خوانهاى طعام موجود و بر آنها طعام مهيّا است و مردم از آنها مى خورند و با خود مى برند، من چون چنين ديدم متغيّر شدم
حضرت مرا ديد كه حالم تغيير كرده
پرسيد:اى مسروق چرا طعام نمى خورى ؟ گفتم : اى آقاى من ! من روزه دارم و چيزى را متذكّر شدم ،
فرمود: بگو آنچه در نظرت آمده ،
گفتم : پناه مى برم به خدا از آنكه شما يعنى تو و برادرت اختلاف پيدا كنيد،
داخل شدم بر حسين عليه السّلام ديدم روزه است و منتظر افطار است و خدمت شما رسيدم شما رابه اين حال مى بينم !
حضرت چون اين را شنيد مرا به سينه چسبانيد
فرمود: يابن الا شرس !
ندانستى كه خداوند تعالى ما را دو مقتداى امّت قرار داد، مرا قرار داد مقتداى افطار كنندگان از شما،
و برادرم را مقتداى روزه داران شما تا در وسعت بوده باشيد.