اغتنم خمسا قبل خمس
پنج چیز را قبل از پنج چیز قدر بدان
شبابک قبل هرمک جوانی را قبل از پیری
در جوانی میتوانی از آن قدرت و نشاطی که داری؛عبادت و تحصیل علم کنی
در جوانی میتوانی گام های بلند و بزرگ برداری اما پیر که بشی دیگه نمیشه
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را
چه سود زندگانی چون تبه کردم جوانی را
صحتک قبل سقمک
سلامتی را قبل از مریضی قدر بدون
تا سالمی میتونی عبادت و فعالیت کنی
مریض که بشی یهو میوفتی
میگن عقل سالم در بدن سالم
مریض که بشی دیگه این عقل کار نمیکنه
و غناک قبل فقرک
الان که بی نیاز هستی غنیمت بشمار قبل از اینکه فقیر بشی
بلاخره وقتی آدمی دستش به دهنش میرسه میتونه یه مشهد و کربلایی بره
میتونه یه صدقه و اطعامی بده میتونه یه فکّ رقبه ای انجام بده
یه مسجدی بسازه یه فرشی بخره
و فراغک قبل شغلک
یه وقتی پولدارهم نیستی ولی یه آسایش و آرامشی داری این رو غنیمت بشمار قبل از اینکه سرت شلوغ بشه
وقتی سرت شلوغ بشه دیگ نمیتونی خدارو خوب یاد کنی سرت رو راحت بزاری روی متکا راحت بخوابی
یه وقتایی مشکلات جور باجور درست میشه؛ بعد میری دست کنی میبینی هفت خان رستم است
و حیاتک قبل موتک
زنده بودن را غنیمت بشمار قبل از مردن
گوینده کلام همینکه تمام کرد پرونده بسته میشه الان میتونی یه لا اله الا الله بگی خب بگو
میتونی یه یا حسین بگی ولی وقتی مردی دیگه یه دونه هم اضافه نمی شه
ما این رو الان متوجه نمیشیم که به یه لحظه عمر ما چه ارزشی داره این رو کی می فهمه؟؟
اونی که مُرد میفهمه
اگه بهش بگن خروار ها طلا کوه ها الماس و جواهر به ما بدی یه دقیقه به عمرت اضافه کنیم میگه باشه حاضرم همه این دنیا رو بدم که یه دقیقه اضافه بشه
خب حالا اگه یه دقیقه اضافه بشه می خوای چیکار کنی؟؟!!
میگه یه سجده میکنم برای خدا
چی می خوای بگی به خدا
میگه میخوام جبران کنم یه نماز درست بخونم
خب الان که میتونی از این فرصت رو غنیمت بشمار
میگه نماز می خونی نماز وداع بخون انگار بعد از این نماز خواهی مرد
صل الله علیک یا اباعبدالله
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست
این نعمت حیات ما قشنگ است با ذکر یا حسی یا حسین
این زندگی ما ارزش پیدا میکنه با ذکر شما
امروز یه نگاه از همون نگاه هایی به ما بکن که به حبیب و زهیر و بریر کردی
از اون نگاه های خاصت بکن
وقتی میومد دونه دونه این شهدا رو دست نوازش روی سرشون میکشید دونه دونه رو التفات میکرد مورد تفقد قرار میداد
بعد اونا ببین چجوری غرق امام حسین شده بودند
این عابس مست امام حسین شده بود کسی به جنگش نمیومد
وقتی روبروی لشگر قرار گرفت یه نفر از لشگر عمر سعد بلند شد گفت کسی به جنگ عابس نرود من خودم در جنگ با آدربایجان دیدم یه تنه پانصد نفر رو حریف بود
دید هیچکی نمیاد زره رو از تنش در آورد خودش رو برهنه کرد گفت بیاید من رو بکشید
ببین چقدر مست امام حسین بود که شمشیر و نیزه بر بدنشان میخورد احساس نمیکردند
تا روی زمین میوفتادن توقع نداشتن امام حسین بیاد سرشون رو به دامن بگیره میگفتن سر من کجا و دامن کبریایی و بلند حسین کجا اما اون کرم امام حسین بود که میومد
ان شاالله لحظات آخر عمر ما هم آقامون میاد سر مارو به دامن میگیره عصه نخوری تنهایی یا بی کس و کاری
ما هممون صاحب داریم کس و کار داریم
اون لحظه که ساق پاهاتو بهم میکشی میبینی آقامون اباعبدالله سرمون رو به دامن میگیره
میگی شما کی هستی می فرماید همونی که یه عمر برام گریه کردی
همونی که تا میگفتن صل الله علیک یا اباعبدالله دلت محزون می شد
آره والله سر هر شهیدی رو به دامن گرفت
اما امان ازون لحظه ای که توی گودال از ذولجناح فرود آمد
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
الشمر جالس صدر آخذ لحیته
سنان اومد توی گودال تا اومد الله اکبر بگه تیر بر گلوش زدند