بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۰۰
● امام علی علیه السلام: تَوَقَوا البَرد فِی اَوله و تَلَقوه فِی اخِره، فَاِنه یَفعل فِی الاَبدان کَفِعله فِی الاَشجار، اَوَله یُحرق و اخِره یُورِق
● در اغاز سردی هوا خود را از سرما حفظ کنید و در پایان آن از آن استقبال کنید؛ زیرا سرما با بدن ها همان می کند که با درختان می کند؛ رد آغاز [ برگ درختان را] می سوزاند ودر پایان می رویاند.
حضرت امیر صلوات الله علیه که جان عالم به فداشون می فرماید:
از سرمای اغاز اون که پاییز باشه ؛ پرهیز داشته باشید خودتون رو دور کنید بپوشونید؛
تابستون تموم میشه دیدید بادش سرد میشه، میگه از اون سرما خودت رو حفظ کن، خودت رو در معرض قرار بده در اخرش؛
اخر باد این سرد ، آخر اسفند میشه ، از اون استقبال کنید ، چون این باد سرد در اول پاییز، و آخر اسفند همون کاری رو میکنه که در درختان میکنه، با بدن همون کاری رو میکنه که با درختان میکنه.
درخت ها رو میمیرونه، میسوزونه، بعد آخرش می رو یانه، زنده میکنه، بدن تو مثل همون درخته س ، همون کاری که با درخت میکنه ، با بدن تو میکنه.
اول این باد میسوزونه آخرش ورق میده، برگ میده، خب این هم مهم است توجه کنید!!
بهار وقتی میاد، با درختان خشک کاری نمیکنه، چون خشکن کلا مساوی هستن.
ولی درختان که تر هستن، زنده هستن حیاتی دارن ، اون ها رو به یه حرکتی به یه جنب و جوشی میندازه، دیدید این درختان انگار یه رقصی توشون میفته؛ یه خرمی توشون میفته، زنده شون میکنه.
بعد اون ها رو سبز تر میکنه؛ بهار با بدن ها هم همین کار رو میکنه، با اونا که تو خاک هستن، مردن کاری نداره،
شما ها که زنده هستید، شما رو زنده میکنه، لذا توصیه شده که بدن هاتون رو در معرض این نسیم قراربدید.
پیامبر فرمود: وقتی بهار میاد بسیار از قیامت یاد کنید؛ چون قیامت شبیه بهار؛ ما از بهار فقط یاد خوردنش و دید وبازدید تو ذهنمونمه، نه وقتی بهار میشه، وقتی درختان رو میبینی که سبز میشن، بگین مرده ها هم همینن ، روز قیامت رشد میکنن در میان، زندگی جریان پیدا میکنه.
در کلامی دیگر از رسول الله که جان عالم به فداشون فرمودند: باد بهار رو غنیمت بشمارید، چون باد بهار همون کاری رو میکنه که با درختان میکنه.
با بدنهای شمام همون کارو میکنه،
که همین مورد اهمیته همین باعث شده بود، یه عده از شعرا در قدیم شروع میکردن به شعر گفتن:
ابر آمد و بر سر سبزه گریست
و بی باده گلرنگ نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست،
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست،
ما الان نگاه میکنیم به این سبزهها قبلاً آدم بودن یه سری انسانها بودند
تحلیل شدن تجزیه شدند؛ به مرور زمان، این شده تا یه زمانی بیاد، بدن ما هم تو قبر بپوسه وبشه تماشاگه یه افراد دیگه، بعد میگه
بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است!
بر طرف چمن روی دل افروز خوش است!
از دی که گذشت، هر چه بگویی خوش نیست!
خوش باش و مگو ز دی که امروز خوش است!
حالا دیگه بهار رو بچسب؛ ما هم این جلسه ی اخر امسالمون هست ان شاءالله تا دیگه ماه رمضان خدمت شما برسیم.
خدا ان شاءالله بهتون خیر دنیا و اخرت بهتون بده،
ببینید هر چیزی یه بهاری داره! این فصلها بهارش اینه، که ما استفاده میکنیم، اما قرآن هم بهار دله همونجوری که این بهار تن ما رو زنده میکنه، قرآن هم دلهای ما را زنده میکنه، اگر ان شاءالله باشیم آدمش باشیم این قرآن را بخونیم در ملاقات قرار بدیم؛ دل ما رو زنده میکنه، دلهای کفار رو میسوزونه دلهای مومنین رو زنده میکنه؛جلا میده روشن میکنه.
کفار مثل درختای خشکن اصلا کاری نداره با اونا؛ یه عده از آدما که مریض القلب هستند اونا رو هم مثل باد سرد میسوزونه،ولی مثل نسیم بهار میمونه، قرآن !
اگر یه کسی مومن باشه بخونه دلش آباد میشه، دلش زنده میشه،ان شاءالله جلا پیدا می کنه .
ان شاءالله خدا بحق محمد و ال محمدتوفیقاتمون رو زیاد بفرماید.
یه جمله عرض مصیبت عرض روضه!!
صلی الله و علیک یا ابا عبدالله!
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست،
این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست،
یکسال اومدیم اینجا واسه اقا گریه کردیم صبح ها، من میخوام عرضه بدارم اقاجان! حسین جان! من روسیاه که قابل نیستم.
اما این خانما و اقایون که گریه کردن برای شما؛ نوکر از ارباب یه توقعی داره دیگه، دوست دارن موقع جان دادن لحظه اخر شما بیایید،بهشون سر بزنید.
ما رو تنها نزارید؛یا ابا عبدالله!
اینقد کریم بودی مهربان بودی! روز عاشورا هر کی اومد، سرش رو به دامن گرفتی؛
ما هم اینجا شما رو صدا میزنیم، سر ما رو هم به دامن بگیر؛ نگاهی با محبت به ما بکن، یه موقعی که کارد به استخوان میرسه،کار گره میخوره من به امام حسین میگم:
یاابا عبدالله ما گریه کنان مادرت فاطمه زهراییم،اخه این اینقدر مهم ارزش داره؛ میگم فاطمیه که میشه واسه مادرت گریه می کنیم.
امروزم میخواییم مادر رو واسطه قراربدیم،
تو کربلا هم هر وقت کار گره می خورداسم مادر رو میاورد، وسط نام مادر رو که میاوردن کار درست می شد.
بی بی زینب دید بچه هاشو حسین قبول نمیکنه، به بچه ها گفت : نام مادر رو بیارید، بچه ها گفتن دایی جان! جان مادرت! زهرا
راه باز شد، شهر سرا پا گرم شوق و مست ناز! داشت میرفت امام حسین یه مرتبه دید، بانگ مهلا مهلاش بر آسمان؛ هی صدا میزنه :
یابن الزهرا یابن الزهرا !پسر زهرا اسم زهرا شنید وایساد.
شهر سرا پا گرم شوق و مست ناز
گوشه چشمی به سوی آن کردباز
دید مشکین مویی از جنس زنان
زن نگو مرد افرین روزگار
امروز کار من و شما گره خورده یه صدا بزنیم بگیم:یابن الزهرا پسر فاطمه اقاجان یه نگاهی به ما هم بکن،
روضه ی امروزم این باشه، بگم حسین جان ببین اینا که اسم مادرت رو شنیدن چجوری اشک ریختن.این نشانه ی محبتشون به فاطمه زهراست، این خانم ها اقایون هر وقت میشنون که مادرت بین در و دیوار سه تا ناله زد، جیغشون به اسمون بالا میره،
اشکشون جاری میشه،مادرت فاطمه زهرا صدا میزدخودت اینا رو دیدی ، برادرت حسن،اینها رو دیدکه صدا زد،
یا رسول الله یا ابتا
بابا ببین با دخترت زهرا چه کردن، ناله ی دومش که برخاست گفت: یا علی اقا امیرالمومنین دست مبارکشون بسته بود،
اما ناله سومش، خانما حقش رو ادا کنن.
یه دختر موقع وضع حمل خیلی نیاز شدیدبه مادر داره، و لذااگه مادر نباشه یه عالمه غم و غصه رو دلش خراب میشه،
ولذا اونجا بجایی که مادر رو صدا بزنه،صدا زد یا فضه خزینی فضه بیا محسنم رو کشتن
صَلی الله و عَلیک یا سَیدتنا و مَولاتنا انا تَوجهنا و استشفعنا وتَوسلنابکِ الی الله و قدمناکِ بین یدی حاجاتنا یا وَجیهه عِندالله اِشفعی لنا عندالله
این دو سه بیت هم ثوابش برسه به روح همه گذشتگانمون،پدرامون مادرامون فیض ببرن؛
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
شکرخدازینب ندید
زینب نگاهش بر در است
در ذکر مادر مادر است
بگرفته او دامان من
زهرای من زهرای من
بودی چراغ خانه ام
تاریک شده کاشانه ام
در بین آن دیوار و در
دادی تو شش ماهه پسر
زهرای من زهرای من