بسم الله الرّحمن الرّحیم
✨️الحمدللّه رَب العالمین و الصَّلاه و السَّلام عَلی سَیدنا مُحمد و آله الطاهرین
💫داستان ملاقات حضرت موسی و خضر علیهم السلام
در رابطه با ملاقات حضرت موسی و خضر علیهم السلام نکاتی از روایات عرض می کنیم.
امام صادق علیه السلام فرمودند جناب خضر پیغمبر مُرسَل بودند خدا او رو مبعوث کرد به سوی قومی برای دعوت به یگانه پرستی
و اقرار کنند به پیامبران پیشین و کتاب های خدا معجزه ی جناب خضر چی بود؟
این بود که بر هر زمین خشک که می نشست اون زمین سبز و خرم می شد
بر چوب خشک که می نشست تکیه می داد اون چوب سبز می شد برگ روش رشد می کرد و شکوفه می داد
به این سبب بود که او رو خضر می نامیدند اما نام اون حضرت تالیا بود.
پسر ملکان پسر قابر ارفخشد پسر سام پسر جناب نوح پس او از فرزندان حضرت نوح بود.
در حدیث دیگه داریم که جناب خضر و ذوالقرنین هر دو عالم بودن ولو اینکه پیغمبر نبودن
شاید منظور روایت اینه که در وقتی که حضرت خضر با ذوالقرنین بودند اون زمان پیغمبر نبودن
بعدش جزء پیغمبران مرسل شدن در پاره ای از روایات هستش که اینطور نبود که
حضرت خضر مرتبه ی استادی و تعلیم موسی علیه السلام رو داشته باشه
بلکه جناب موسی افضل از خضر بود اما خدا میخواست به حضرت موسی این رو ظاهر کنه
این رو بفهمونه که علم منحصر نیست در آنچه که تو می دونی که خب چند تا چیز میدونی پس من داناترم و رو دست من کسی نیست
اگر افاضه ی علوم از جانب خدا نباشه تو جاهل هستی در روایات دیگر داریم که ازامام صادق علیه السلام که آقا می فرماید
وقتی حضرت موسی علیه السلام میخواست از حضرت خضر جدا بشه گفت من رو وَصیّتی بکن از جمله وصیت های حضرت خضر این بود که
زنهار لجاجت نکن چه معنی داره که زن نسبت به شوهر و شوهر به زن لجاجت بکنه
بدون ضرورت و بدون احتیاج راه نرو در غیر موضع تعجب خنده نکن
بعضیا فقط کارشون خنده س چیز عجیبی ببینه و بخنده بله ولی همینطوری بی جهت خندیدن روا نیست
گناهان خودت رو به یاد بیار نکنه گناهات رو فراموش کنی گذشته ی کارهایی رو که انجام دادی
پناه بر خدا گناهی که بود خطایی که بود اونا رو مرتب به یادت بیار و زنهار که به گناهان دیگران بپردازی
ول کن چیکار داری که فلانی چه گناهی کرد رها کن و به گناه های خودت مشغول شو
در حدیث معتبر از امام سجاد علیخ السلام هست که آخرین وصیت خضر که به موسی علیه السلام کرد این بود که
سرزنش نکن کسی رو به گناهی به درستی که سه چیز هست که خدا از همه بیشتر دوست می دارد
۱_ میانه روی کردن در وقت توانگری
مثلا شما وضع زندگیت خوبه و پول داری خب بریز بپاش نکن میانه رو باش حد وسط
۲_ در هنگام قدرت که می تونی انتقام بگیری عفو بکنی خیلی پیش خدا دوست داشتنی است
۳_ مدارا کردن با بندگان خدا
فرمود کسی با کسی مدارا نمی کنه مگر اینکه خدا در قیامت با او مدارا و احسان می کنه
سر حکمت ها اون قله و اوجی داری اون چیه؟ ترس از خداوند عالمیان
در یه جا دیگه هستش از امام صادق علیه السلام داریم که می فرماید
خضر علیه السلام به موسی علیه السلام گفت ای موسی شایسته ترین روزهای تو روزی هست که در پیش داری
روز قیامت ببین برای تو اون روز چگونه خواهد بود؟ جوابی برای اون روز مهیا کنی
اگه از تو سوالی کردن بتونی بگی پند خودت رو از زمانه بگیر
این احوالاتی که داره دگرنگون میشه بدون که عمر دنیا دراز واسه کسی که اعمال شایسته کنه کوتاه برای کسی که به غفلت بگذرونه
یه جوری عمل کن که گویا ثواب عمل خودت رو می بینی تا چی بشه؟ تا طمع کنی در ثواب آخرت
فرمود که به درستی که اونچه که از دنیا میاد مانند اون هست که گذشته
چنانچه از گذشته چیزی با تو نمونده یا عمل صالحی انجام داده باشی آینده هم همینه تمام شد رفت.
در حدیث معتبر دیگه ای هست حضرت خضر دیوار یتمیان رو بخاطر چی اصلاح کرد؟
بخاطر بابای این ها که درست بوده حق تعالی وحی کرد به جناب موسی که من جزا میدم پسران رو به سعی پدرانشون
اگر بابا هاشون نیک باشن فرمود زنا نکنید با زنان مردم تا زنان شما زنا نکنند.
به هر کس به رختخواب زنان مسلمانی پا بزاره به قصد سوء به رختخواب زن او پا میگذارن
هر چی می کنی جزا می یابی خب دو تا نکته ی لطیف هم هست در احادیث که بسیار زیباست
اینها رو هم خدمتتون عرض بکنم از امام باقر هستش که وقتی جناب موسی از خضر سوال ها کردو جواب شنید
یه مرتبه دیدن پرستویی داره صدا میکنه و پرواز می کنه در میان دریا بلند میشه و می شینه
حضرت خضر فرمود می دونی این پرستو چی میگه؟ میگه بحق پروردگار زمین ها و آسمان ها و بحق پروردگار دریا که علم شما نزد خدا نیست
مگر به قدر اونچه که من به مقدار خودم از این دریا بردارم بلکه علم شما کمتر از این هم هست.
نکته دیگه هم در حدیث هست که وقتی حضرت موسی به سوی قوم خودش برگشت
بعد از اینکه از حضرت خضر جدا شد هارون علیه السلام برادر موسی از او سوال کرد
در رابطه با علومی که شنیده بود از اون معلم از عجایبی که دیده بود.
حضرت موسی فرمود من و خضر در کنار دریا ایستاده بودیم این از عجایبی بوده که موسی دیده گفت
برادر دیدیم مرغی فرود اومد از هوا به دریا قطره ای برداشت به منقار خودش و به جانب مشرق انداخت
و قطره ای با منقار برداشت به جانب مغرب انداخت قطره ای دیگه برداشت به جانب آسمان انداخت
و قطره ای براشت به زمین انداخت و قطره ای دیگه برداشت به دریا انداخت
از خضر پرسیدن مرغ چه می کنه؟ خضر گفت نمیدونم یه مرتبه صیادی رو دیدیم کنار دریا که شکار ماهی می کرد
نگاه کرد به سوی ما گفت چرا شما تعجب می کنید گفتیم تعجب ما از عمل این پرنده س گفت من مرد صیادم
میدونم فعل این مرغ رو برای شما توضیح بدم شما با پیغمبر نمی دانید
خب پس ببینید علم اینطوریه گفتیم ما نمیدونیم مگر آنچه خدا تعلیم کرده
صیاد گفت این مرغیه در دریا که اسمش فلان عمل او اشاره به این داره که خدا بعد شما پیغمبری خواهد فرستاد
که امت او مالک مشرق و مغرب زمین خواهد شد و به آسمان بالا خواهد رفت ودر زمین مدفون خواهد شد
علم علمای دیگه تمام عالم رو جمع کن علمش علم اون ها نزد او محمد خاتم صل الله علیه و آله و سلم مانند این قطره هست
نسبت به این دریا تمام این عالم علماش رو جمع کنی علمشون در نزد اون آقا به مانند این قطره است نسبت به این دریا
و علم او به میراث خواهد رسید به وصی و پسر عموی او علی ابن ابیطالب علیه السلام
ما هر دوی ما هم من هم خضر نزد ما کم نمود و صیاد از نظر ما غایب شد و دیدیم هیچی بل نیستیم
حالا جناب موسی اگر سکوت می کرد اگر سوال نمی کرد در روایت دارد که جناب خضر هفتاد امر عجیب غریب نشون می داد
صبر نکرد وگرنه چیزهایی رو نشونش می داد که تو عمرشون ندیدن با این حال می فرماید علم ما چیزی نیست
این رو هم بگیم خالی از لطف نیست که آقا فرمود به خداوند کعبه سوگند می خورم
اگر من در میان موسی و خضر بودم به اون ها خبر میدادم چون من از اون ها داناترم و هر آینه به چیزی اون ها رو خبر می دادم
که در دستشون نباشه و ندانند چون خدا به موسی و خضر علم گذشته رو داده بود
علم آینده رو به اون ها نداده بود نزد ما هست علم آینده تا روز قیامت که به میراث از پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بردیم.
🎙جهت دریافت صوت 👇
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.