بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۵۳
●قال (علیه السّلام): الرَّحِیلُ وَشِیک
●کوچ کردن نزدیک است.
▪︎ حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرمایند که :
کوچ کردن و شیک ، رحیل یعنی کوچ کردن .
کوچ کردن از این دنیا سریع، سریع تا به خودت بیای میگن تموم شد.
میگن زود دیر میشه. خب غالبا هم آدمی غافله،
یعنی اکثرا، ۹۹ درصد مردم همه غافلن از این عمر دنیا، از کوتاهی عمر دنیا غافلند.
گویی تا چشم برهم می گذاری کودکان جوان میشن.
جوونها پیر میشن پیرها از صحنه خارج میشن.
پیرمردا چقدر از این ها من از وقتی اومدم اینجا همینجوری یادم هست تو ذهنم میاد پیرمردایی که اینجا بودن،
جوونام پیر شدن بچههام جوون شدن .
یاد آقای کافی بخیر می گفت امام زمان چرا پس نمیای….
خب بارها هم افرادی رو ما دیدیم که گرد و غبار پیری رو صورتاشون نشسته، بعد ضعف همه وجودشونو پر کرده، با قدی خمیده عصازنان، خب به زحمت راه میرن میگیم عجب این آقا که دیروز جوون بود شاداب بود قد و قامتش راست بود ،گچکاری میکرد ..
خلاصه قوی پنجه بود، پنجه هاش خیلی محکم بود . چقدر زود پیر شد ها ..
چه زود پیر شد این قصهها همه برای خود ما هم هست دیگه .
چه زود پیر شد خب تازه این در صورتیه که این کوچ کردن تو زمان پیری برسه.
که حکمت همش سراسر همش رو حسابه . بله اون که ریشش سفید میشه، موش سفید میشه خدا دیگه حیا میکنه که او رو عذابش کنه به عذاب آخرت.
خیلی ها تو کودکی میمیرن، بعد تو جوانی تصادف ، چشم رو هم میذارن از دنیا میرن.
خب پس تنها انسانها به سرعت از این جهان کوچ میکنند قدرتها سلطنتها هم ، همینجوری شما نگاه بکن چقدر عمرشون کوتاهه،
کجا رفتن فتحعلی شاهها ، کجا رفتن نادرشاهها کوشن این همه حکومت اومد این همه فلان اومد خب کجان…
اونا سریع حکومتشون زوال پیدا کرد .
تو آیه قرآن میخونیم که روز قیامت،
قرآن هست این، روز قیامت از گناهکارا سوال میکنند که شما چند سال رو زمین توقف کردید ؟
تو پاسخ میگن که تنها به اندازه یه روز یا یه بخشی از روز ما وایسادیم شما برید از اونایی بپرسید که توان شمردن دارند جوابشونو نگاه کنید.
قال کم لیستم فی الارض عدد سنین
چند سال شما رو زمین بودید؟
گنهکارا تو جواب میگن قالوا لبسنا یوم ،
یه روز. او بعض یوم ، یه نصف روزی ما، انقدر سریع گذشت انقدر سریع گذشت.
خود شما حضرات ببینید چقدر زود براتون گذشته آیا یه خوابی بیش نبوده آیا یه چشم به هم زدنی بیشتر نبوده؟؟؟
حضرت نوح با اون عمر طولانی عجیب فرمود: که دنیا را همچون خونهای یافتم که از یه در وارد شدم از در دیگه خارج شدم.
چجوری یافتی نوح این دنیا رو؟
این همه عمر که یه خونه ای که دو تا در داره، از این در رفتم از اون در خارج میشم.
می گفت قدش بلند بود یه اتاقک داشت خلاصه میخوابید تو این سرشو میکرد تو این چیزه ، پاهاشم بیرون بود پاش بیرون اره نصف بدنش بیرون بود.
اون موقع هم که عزرائیل اومده بوده جونش رو بگیره میگه اگه میدونستم اینقدر زود میگذره اینم درست نمیکردم….
وای به حال ما.
دیگه عمرش ۲۵۰۰ سال میگن.
وقتی هم که اومده بوده جونش رو بگیره میگه توآفتاب بود گفت بزار برم تو سایه بشینم بیا اونجا جون منو بگیر .
می خوام اینو بگم که خیلی زود دیر میشه.
خوبه که انشالله این لحظاتمون این ساعاتمون این روزهامون این سالهامون خوب بگذره .
مهم نیست خوش بگذره ، یه وقتایی میبینی خوشم نیستی ولی خوبه.
میای میشینی اینجا از امام حسین میگی از امام حسین میشنوی
از حضرت زهرا از معصومین این قصهها این حکایات این داستانها خوب میگذره سخته ، ولی خوب میگذره .
جان حالم فدای حضرت زهرا
خدا ان شاءالله به حق محمد و آل محمد توفیقاتمون رو بیشتر از این کنه .
توفیقاتمون، حظ و بهره مون از این دنیا.
خام نمیریم یعنی اینکه ببین بچه وقتی میخواد وارد این دنیا بشه ،
اگر چشش درست نشده باشه گوشش درست نشده باشه، میگن بچه خامه،
از شکم مادر که میخواد بیاد تو این دنیا میگن بچه خامه ،یعنی هنوز درست نشده گوش چشمش درست نشده.
اگه بچه چشم نداشته باشه یه عمر تو این دنیا کوره ، بعد میخوایم بریم اونور تو برزخ باید یه سری چیز میزا داشته باشیم اگه اونا رو الان درست نکرده باشیم.
بمیریم خامیم، مرده خام مرده،
حافظ میگه ؛
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید
کار هر کسی تو این دنیا بالاخره تموم میشه
عاشق شو ،به تهدید داره میگه ها،
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی
دنیا تموم شد هنوز این آقا این خانم ح رو از ب تشخیص نمیده.
پس قصه ما این شد که اگر تو این دنیا زبونت باز نشه ،چشمت باز نشه ،گوشت باز نشه، به یه سری چیزا، تو برزخم مثل اون بچهای میمونی که اومده تو دنیا چشم چی… الله اکبر نداره، گوشی نداره
میگه، گوش خر بفروش و دیگر گوش خر
میگه این گوش، تق تقشو منم میشنوم حیوونم میشنوه اینو بفروش اینو ولش کن یه گوش بخر صدای ملائکهها رو بشنوه ،
یه گوش بخر که صدای اون آقا میگفت میگفتش از نجف پا شدم اومدم سمت کربلا
بعد میگه آقا یه لحظه تشنم شد و آب نبود و چه شد و فلان و اینها حالم بد شده بود و اینا
یه لحظه دیگه اومدم و اینا هروله کنان اومدم کربلا
میگه وارد حرم امام حسین علیه السلام شدم
دیدم که صدای تیک تیک ساعت
میگه احساس کردم میگه امام حسینه صدای امام میگه هل من ناصر ینصرنی
صدای هل من ناصر امام حسین رو میشنیدم
هیچکی جواب امام حسین رو نمیده
یهو دیدم صدای جواب از حرم آقا ابوالفضل میاد میگه صدای تیک تیک ساعت میگه لبیک لبیک لبیک
بشنو صدای قدوسیان صدای افلاکیان آدم اونو بشنوه اگه این گوشت کار کنه اینجا کار کنه
برزخم کار میکنه اگه چشمت کار بکنه
ملائکهها رو می بینی اینجا نشستن
کرور کرور ملائکه
امام صادق فرموده ها نه من بگم
امام صادق علیه السلام آقا اومد روضه اومد مجلس امام صادق علیه السلام
ایام ایام شهادت امام صادق شاعر بود روضه خوان بود امام صادق فرمود شنیدم روضه میخونی برای جد غریبم حسین خوب میخونی بیا بشین بخون
شروع کرد به خوندن بعد دارد که یه خورده خوند دید که آقا امام صادق فرمود:
همون جوری بخون که پیش خودتون میخونید راحت باش راحت باش چی میخونی
میگه شروع کردم به روضه خوندن دیدم صدای گریه امام صادق بلند شد
هق هق امام صادق ناله امام صادق
آقا امام صادق پا روضه که میخواست بشینه میفرمود وایسا عجله نکن پرده میکشید خانوما رو هم صدا میزد مخدرات رو هم صدا می کرد
می گفت بشینید پشت پرده بعد وقتی که روضه برپا میشد صدای گریه زن و بچه بلند میشد
امام صادق به زنا نمیگفت بلند گریه نکنی صدای گریهتونو نامحرم میشنوه نه زنا هم گریه میکردن راحت گریه میکردن میگه یهو پرده رفت بالا
یه دختر خانومی کنیزی از پشت پرده یه بچه شیرخواره آورد گذاشت تو دومن امام صادق علیه السلام
چی میخواست بگه میخواست بگه یا امام صادق
کربلا جد غریبتون حسین به اینجور بلاها مبتلا شد
شیرخواره گذاشتن تو دامنش
اینا رو گفت گفتم برای اینجاش که بعد آخر روضه امام صادق فرمود فلانی میدونی اینجا چه خبر بود
گفت نه آقا من چه میدونم چه خبر آقا فرمود انقدر از ملائکهها اومدن از شما بیشتر تو روضه امام حسین
خدا مارو قابل بدونه این روضه ما هم این جوری باشه
بعد فرمود انقدر گریه کردن از شماها بیشتر
ملائکهها میان گریه میکنن آدم اون چشمو داشته باشه بتونه ببینه
هر روز حضرت زهرا سلام الله علیها روضه میخونه هر روز
بعد یه عده گریه میکنن یه عده صدا میزنن صدای حضرت زهرا رو بشنویم حضرت زهرا چی میگه
صدا گریهاش به هر حسین میگه حسین منو کشتن بین دو نهر آب..
از آب هم مزایقه کردن کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودن دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
همه زبون بگیریم
حسین جان حسین جان
این دو سه بندم من از زبون مادرش بگم
اگر کشتن چرا آبت ندان
اگر کشتن چرا آبت ندادن
چرا زان در نایابت ندادن
عزیزم حسین جان
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صد چاکت نکردن
اگر کشتن چرا مویت کشیدن
چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن
همه عالم فدای تو بی بی یا زینب
اینم از زبون شما
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
حسین جانم حسین جانم حسین جان