بسم الله الرحمن الرحیم
■ حکایت شماره ۱۰۹
● قال (علیه السّلام):تَنزِلُ المَعُونَهُ عَلَی قَدرِ المَئُونَهِ.
● کمک الهی به اندازه ی نیاز فرود می آید.
▪︎ حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرمایند که:
مَعُونَه ، کمک خدا نازل میشه به اندازه خرجت ، هرچی خرجت بالاتر بره خدا کمکش بیشتر میشه
یعنی فکر نکن خرجت رفت بالا حالا میمونی توش خدای متعال خرجی رو میده به اندازه نیازت، کمکش رو میکنه به اندازه نیازت .
اگه بچت یه دونه باشه خدا به اندازه یه بچه بهت رزق میده
بچهات ۱۰ تا باشه به اندازه ۱۰ تا میده
خدا به اندازه خرجت ، کمک میکنه.
هر کسی رزق خودش رو داره ،هر کسی روزی خودش رو داره .
یه حدیثم هست میفرماید که :
روزی همراه همسران به خانه شوهران میآید .
یعنی اون دختر خانوم یک روزی داره خونه بابا ، وقتی که شوهر میکنه اون روزی از سفره بابا پا میشه میاد به….
این یه مطلب فوق العادهایه
عن اسحاق بن عمار قال قلت لابی عبدالله علیه السلام الحدیث الذی یرویه الناس ان رجلا
اسحاق اومد خدمت امام صادق پرسید که این که مردم از پیغمبر حدیث نقل می کنن درسته؟
رجلا اتی النبی فشکا الیه الحاجه
یه مردی اومد پیش پیغمبر شکایت کرد از فقر ، از گرفتاری، که ما بدبختیم بیچاره ایم و اینا
فامَره الترویج ، پیغمبر امر کرد گفت برو زن بگیر.
جالب نیست اومده میگه من فقیرم پیغمبر میفرماید برو زن بگیر، اومده میگه
من فقیرم پیغمبر می فرماید برو زن بگیر.
ففعل خب این آقا رفت ازدواج کرد
ثم اتاه فشکا الیه ، دوباره اومد شکایت کرد گفتش که یا رسول الله من فقیرم
فامره بالتزویج ، فرمود برو دوباره زن بگیر
حتی امره ثلاث مرات
تا سه مرتبه شد
حالا اینو بعضی ها میگن نه، پیامبر سه مرتبه گفت بعد این رفت اقدام کرد به ازدواج
فقال عبدالله علیه السلام نعم
امام صادق فرمود : بله درسته که یه کسی اینطوری سه مرتبه اومد نزد پیغمبر شکایت کرد از تنگی رزق ، پیغمبر امر کرد برو ازدواج کن
بعد امام فرمود هو حق این حقه
ثم قال الرزق مع نساء و العیال
امام صادق فرمود: روزی با بچهها و خانمهاست رزق با بچههاست رزق با خانمهاست .
خدای متعال برای اینا قرار داده ، بعد یه وقتایی خودتم میشینی سر سفره رزق اونا .
بعضی از پدرا میگن این دختر تا تو خونه ما بود رزق و برکت و اینا میبارید ، بعد که رفت تو خونه داماد ،رفت خونه شوهرش رزق رو هم برد.
پس اینکه بعضی از جوونها هم میگن آقا ازدواج کنیم چی میشه اینا
اینها نادونیه….
خدا وعده کرده دیگه
انکحوا الایامی ،دختر هاتون رو شوهر بدید.
بعد میگه که این جوون ها رو سریع ردیف کنید برن ،و ان یکونوا فقرا ، فقیر باشن
یغنهم الله من فضله
خدا اون هارو از فضلش بی نیاز می کنه.
اسئل الله من فضله ، از خدا در خواست کنید از فضلش .
حدیث داریم : من ترک التزویج مخافه العیله
هرکسی امر ازدواج رو از ترس اینکه خرجش بالا میره ترک بکنه
فقد اساء الظن بالله ، گمانش به خدا بده
سوءظن داره بخدا،باید خودش رو اصلاح کنه.
پیغمبر فرمود: یا معشر الشباب
آی جوونا. علیکم بالباه
بر شما باد به ازدواج کردن فرمود :
التمسوا الرزق بالنکاح
خيلی قشنگه اینا.
رزق رو تو ازدواج جستجو کنید.
بعد می فرمود: اتخذوا الاهل، تشکیل خانواده ، فانه ارزق لکم
پس همانا خانواده برا شما روزی رو میاره.
پس الان اونا که یه بچه دارن میلیاردر شدن؟ موندن.
اما اون که میبینی ۵ تا، ۶ تا بچه داره خدا بهش خونه هم داده ،خیلی راحت دارن میچرخونن، زندگی میکنن.
دنبال این باشید فرزندآوری و اینها…. اونی که دوتا داره به فکر سومیش باشه، اونی که سه تا داره به فکر چهارمیش باشه
الرزق مع النساء و العیال
خدا به حق محمد و آل محمد ما را ببخش و بیامرزه .
پیغمبر میفرمود بچه زیاد بیارید من به وجود شما تو روز قیامت مباهات میکنم، امت پیغمبر زیاد بشه ،شیعه مرتضی علی زیاد بشه،
گویندگان لا اله الا الله زیاد بشن ، اون یه لا اله الا الله بتونه بگه .
بچهای که شیعه امیرالمومنینه ، یه لا اله الا الله بگه سنگینی میکنه از وزنش، قیمتش از همه کره زمین بالاتره .
پس چرا آدم قطع کنه ببره…
خب روز جمعه هم هست متعلق به آقا حجت بن الحسن ارواحنا له الفدا
ما با منبرا بزرگ شدیم دیگه
ما پا روضهها بزرگ شدیم
اینجوری همیشه به ما گفتن
ما هم اون چیزی رو که عرف هست رو میگیم که گفتند یکی از جاهایی که آقا امام زمان حضور میرسونه
تو همه جا امام زمان حضور داره نه اینکه بگیم اختصاص داره نه
ولی یه جاهایی آقا توجه زیاد داره روضه عمو جانش آقا ابوالفضل العباس
قمر منیر بنی هاشم
این روضه رو خیلی دوست دارم بعد یه روضه هم خود آقا ابوالفضل علیه السلام سفارش کرده فرمود اینطوری بخونید
ببین یکی وقتی از روی بلندی میفته زمین از نردبون از دیوار افتاد زمین
دستهاش رو میاره جلو صورتش آسیب نبینه
فرمود فلانی من وقتی از روی اسب افتادم رو زمین
دست در بدن نداشتم تمام این تیرها دوباره نشست بر بدنم
خب اینکه آقا اباعبدالله الحسین با عجله اومد سراسیمه خودش رو رسوند به نهر علقمه
بعد اونجا تا اباعبدالله چشمش به برادر افتاد دارد که بلند بلند گریه کرد
با آستین دستش اشکهاش به پهنای صورت گریه میکرد
خب اباعبدالله چه کنه الان خیمهها رو چه کنه
بعد برادرش رو برگردونه سمت خیمهها اونجا دارد اباعبدالله الحسین علیه السلام نشست کنار سر برادرش ابوالفضل
یه نگاه به برادرش کرد دید یه تیر تو چشم برادر رفته
دستم که این برادر نداره آرام آرام داره یه چیزی میگه
داداش تا زندهام منو خیمهها نبر
آخه من به بچههای تو قول آب دادم
بعد صدا میزنه داداش من یه چشمم سالمه خون جلو چشمم رو گرفته میخوام یه بار دیگه صورت ماهت رو ببینم
اگه راه داره این خونها رو از جلو چشمم کنار بزن یه بار دیگه ببینمت و جان بدم
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
صبح روز نهم مسجد
بین الطلوعین نشستید دارید اشک میریزید ان شاءالله پا بده حرم آقا ابوالفضل
کنار ضریح یه ناله بزنید هرکی گرفتار حاجت داره
ای با وفا ابوالفضل
مشکل گشا ابوالفضل
مشکل گشا ابوالفضل