بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۲۲۳
●قال (علیه السّلام) : جَاهِلُکُم مُزدَاد ، وَ عَالِمُکُم مُسَوِّف
●نادان های شما (پیوسته) بر اعمال خلاف خود می افزایند و دانشمندانتان امروز و فردا می کنند.
حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرماید که :
جاهلکم ، یعنی نادانای شما
آدمای نادونی که بین شما هستند ، اینا مزداد ، هی روز به روز اون خلافکاریهاشونو زیاد میکنن .
جاهلا ، نادونا خلاف کاری هاشونو روز به روز بیشتر می کنند،
مزداد از کلمه زیاد، ازدیاد .
هی بیشتر میشن و بیشتر انجام میدن ، یه سری امور غلط ، یه سری امور زشت ، خب مگه قوم حضرت لوط مثلاً اعمالشون کم میشد ؟
روز به روز هی بیشتر میشد. یا همچنین مثلاً آقا بعضیا هستن مثلاً قمار بازی میکنند،
خب مگه قماربازیشون کم میشه؟
دیوونه میشن هی مثلاً پولشو بیشتر میکنن ، وقتشو بیشتر میکنن ،
خودشو میکشه تو قمار بازی ، میمیرهها برا قمار بازی ، اینا جاهلن دیگه .
بعد هی هم بیشتر میشه اون خلافکاریهاشون ، کارای زشتشون بیشتر میشه.
این از جاهلا .
عالما چی ؟
و عالمکم مسوف
عالمای شما ، علماتون مسوف ، هی سوفَ سوفَ می کنند.
یعنی فردا فردا ، آقا عالم باید وقت شناس باشه دیگه .
شما که الان فهمیدی قصه چیه ، سریع دست به کار بشو دیگه.
حالا چرا میندازی به فردا ، چرا موکول میکنی به بعد،
این کمر امیرالمومنینو شکونده . شکایت امیر المومنین از مردم زمان خودش ،
یه عده هم که نمیفهمن تو نفهمی کارهای زشت شون رو می کنند ،
یه عده هم که می فهمند ،هی امروز فردا میکنند.
گریه امیرالمومنین ، اینایی که الان داریم میخونیم شکایت امیرالمومنین ،
اونایی که نمیدونن به خاطر نداشتن بصیرت ، به راه خلاف افتادن.
اوناییم که عالم هستند ، گرفتار تردیدند.
گرفتار ضعفن . اراده شون ضعیفه.
به خاطر همین جامعه ، جامعی میشه که به درد نمیخوره .
خب باید عالم وقت شناس باشه ، اینجا عالم منظور اینه که کسایی که میفهمن دیگه ،
هر کسی حالا خصوصاً یه لباس خاصی یا قشر خاصی نیست.
که همه این بدبختیها این گرفتاریها از کجا کلید خورد ؟
از زمانی که جمع شدن زیر ظل بنی ساعده ، یه عده جاهلا اومدن و دنبال یه کسی رو گرفتن و همین دیگه تا ادامه پیدا کرد سر عثمان اوج خودش بود.
حالا گویا این کلمات هم در زمان عثمان حالا یا امیرالمومنین انشاء کردن ،
که افراد نالایق هر روز بیشتر میشد هر روز بیشتر میشد .
آدمایی که لا یعرف الحر من البر
بیشتر میشد بعد کارای اینا هم بیشتر میشد.
مثلا خلاف کاری هاشون روز به روز بیشتر می شد.
اون ولید و اون خالد و یه کارایی میکردن بعدم میومدن از دست عثمان جایزه میگرفتن.
از دست عثمان جایزه میگرفتن ، به جای اینکه نادونا رو آدم بنشونه سرجاش ، بگه آقا تو رفتی مثلاً شراب خوردی و این غلط و این کارها رو کردی بعد میای یه جایزه میگیری.
از خلاف کاریاشون نه اینکه کم بشه قطع بشه ،آقا اینجوری بود .
بعد یه عده که میفهمیدن آقا میگفتن چیکار کنیم یا امیرالمومنین ؟
بریم با عثمان در بیفتیم ، مصلحت نیست آره حکومت در خطره.
از این حرفا .. و یه نفر بود صداش در می اومد اونم دهنش رو میبستن یه جوری میبستن که ،
ابوذری بود دیگه . یه ابوذری بود که حرف میزد میومد وامیستاد مقابله میکرد ،
اونم تبعیدش کردن ربضه، یه جای بی آب و خشک تبعید کردن.
با دختر و پسرشو اینا گفتن برو اونجا ، که رفتش اونجا هم دیگه هم پسرش از دنیا رفت ،
هم خودش از دنیا رفت. پسرش جلوتر از دنیا رفت اینجوری ..
خلاصه اینکه خیلی وضع امیرالمومنین، اون دوران امیرالمومنین اینا دوران عجیبی بود .
دوران خیلی عجیبی بوده ، اگه کسی یه سیری قشنگ خوشگل بکنه از زمان امیرالمومنین ، خیلی چیزا گیرش میاد.
شاید بشه به جرات گفت که از این دوران امیرالمومنین یک دوران خیلی مخوفتر و ترسناکتری بود ، سختتری بود از زمان پیغمبر.
چون زمان پیغمبر یه عدهای سکوت کرده بودن ، ولی زمان امیرالمومنین جولان میدادند.
خیلی خون کرد دل امیرالمومنین ، ببینید این جمله امروز این حکایت از این خون دل امیرالمومنینه.
نادونهای شما ،هی روز به روز دارن زیادتر میشن ، این جهالتشون خلافکاریهاشون بیشتر میشه .
بعد علماتونم دانشمندان تونم ، اونهایی هم که یه چیزی می فهمند ،
اونام نمیان جلو ، هی دست نگه داشتن انگار مثلاً قرار از آسمون چی بیاد .
صلی الله علیک یا اباعبدالله