حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

?داستان حضرت موسی علیه السلام

دارد جناب موسی علیه السلام به نزد فرعون آمدند و فرمایش کردند که دست از بنی اسرا ئیل بردار

فرعون قبول نکرد جناب موسی علیه السلام نفرین کرد.

ببینید عزیزان آیه قرآن سوره اعراف ۱۳۳ میفرماید فارسلنا علیهم ما بلا فرستادیم

الطوفان والجراد ملخ و القمل

حالا شپش معنی کردند و یه کرم خاصی معنی کردند حالا توی بحث میگیم

و الضفادع و الدم قورباغه و خون

و الایات نشانه‌هایی که از هم جدا بودند مفصلات

فستکبروا پس اینها هر وقت بلا اومد هر گرفتاری اومد اینها دوباره تکبر کردند

و کانوا قوما مجرمین اینها جمعیتی گناهکار بودند.

حالا با این آیه‌ ای که خواندیم خدمت شما توضیحاتی که میدیم انشالله تفصیلی میشه و بیانگر همین آیه میشه.

ببینید جناب موسی علیه السلام نفرین کرد حق تعالی طوفانی از آب رو بر اون‌ها فرستاد

که همه خانه‌ها و منازل قبطیان خراب شد که اینها به صحرا رفتند و در صحرا خیمه زدند

خانه‌های قبطیان پر از آب شده بود دارد که یک قطره آب داخل خانه بنی اسرائیل نشد

و آب بر روی زمین‌های اینها ایستاد که دیگه اینها قدرت حتی بر زراعت هم نداشتند.

حضرت موسی علیه السلام در اون نقطه‌ ای که حالا بودند مردم گرد آمدند دورشون گفتند که دعا کن پروردگار خودت رو

که این طوفان را از ما دفع بکنه تا ما به تو ایمان بیاریم و بنی اسرائیل رو از زندان رها کنیم و با تو بفرستیم

جناب موسی دعا کرد طوفان از اینها دور شد با این حال اینها ایمان نیاورد.

هامان به فرعون گفتش که اگر دست از بنی اسرائیل برداری موسی بر تو غالب میشه

اینا رو در زندان نگهدار که پادشاهی تو زائل میشه اینها قدرت پیدا می کنند و از این حرف ها

پس بنی اسرائیل رو از زندان رها نکرد حق تعالی در این سال به اینها گیاه فراوان داد محصولات بسیار میوه بی پایان عطاءکرد

اینها گفتند که این طوفان نعمتی بود ما فکر می کردیم بلاست ما فکر می کردیم گرفتاریه

نگو که این نعمتی بود برای ما و به سبب این طوفان میوه‌های ما زیاد شد محصولات ما شد

باغ ما آباد شد پس سبب طغیان اینها شد در واقع در سال دیگه و به یه روایت دیگه داریم که

در ماه دیگه نه سال دیگه در ماه دیگه حق تعالی وحی کرد که یا موسی عصای خودت رو به جانب مشرق و مغرب حرکت بده

ملخ از هر دو جانب به سمت اینها اومد به مانند ابر سیاه که دارد همه زراعت‌ها میوه‌ها درخت‌ها همه رو خوردند

طوری که اینا که تموم شد اومدند سمت جامه‌ها درها پنجره ها چوب‌ها اینها رو خوردند و در بدن اینها در اومدند

موی ریش و سر اینها رو ‌می خوردند و به خانه بنی اسرائیل بازم جالبه اصلا داخل نمی شدند

و ضرری برای اموال بنی اسرائیل نداشتند قوم فرعون به نزد فرعون اومدند و گفتند که ما مردیم بیچاره شدیم

او هم یه پیکی فرستاد به نزد حضرت موسی که این بلاها را از ما دور کن تا ما به تو ایمان بیاریم

و بنی اسرائیل را آزادکنیم ببینید خدای عزوجل جناب موسی علیه السلام نمی‌ خوان امت نمی‌خوان مردم عذاب بشن

بلکه یه تنبیهی یه گوشمالی بلکه برگردن هدایت بشن اما اینها مهر باطل و مهر ضلالت و خاموشی رو بر دلهای خودشون زده بودند می‌خواستند که بزنند.

پس موسی علیه السلام به صحرا بیرون رفت و عصای خودش رو تکان داد به سوی مشرق و مغرب

همون ساعت ملخ‌ها از همونجا که اومده بودند برگشتند یه ملخ دیگه باقی نموند

هامان باز همین جا مانع شد از این که فرعون بنی اسرائیل را رها کند.

سال سوم و به روایتی در ماه سوم قمل که همین آیه‌ ای هم که خوندیم توش کلمه قمل بود خدا قمل رو بر اینها مسلط کرد

ببینید قمل بعضی‌ها شپش معنی کردند بعضی‌ها ملخ کوچک گفتند

بعضی ها هم کرم ، کرم‌های بسیار ریز علی ایحال در روایات داریم که خدای متعال امر کرد جناب موسی رو

که بر تل سفیدی بالا رفت و در شهری از شهرهای مصر که اون رو عین الشمس می‌گفتند

عصای خودش رو به زمین زد به امر خدا از زمین انقدر شپش بیرون اومد که همه لباس‌ها و ظرف‌های اینها مملو شد از شپش

در میان طعام‌های اینا داخل شد که هر طعامی می‌ خوردند مخلوط بود به این شپش‌ها و بدنهای اینها مجروح شد.

در روایت دیگه‌ ای هست کرمی بوده که تو گندم و سایر حبوبات تولید می‌شده و اونها رو فاسد می‌کرد

به هر حال اینکه یه بلای این چنینی بر اونها اومد قبطیان دوباره صداشون بلند شد

باز فرعون به خدمت حضرت موسی استدعا کرد که اگر این بلا را از ما دفع بکنی بنی اسرائیل رو رها می‌کنم

دعا کرد جناب موسی علیه السلام دعا کردند بلا از اینها برطرف شد.

بعد از این یک هفته ملازم اینها بود باز اینها ایمان نیاوردند بنی اسرائیل را رها نکردند

در سال چهارم یا در ماه چهارم جناب موسی علیه السلام به کنار نیل اومد

به امر به خدا وبه عصای خود اشاره کرد به سوی نیل یه مرتبه وزغ همون قورباغه که غیرمتنهایی

زیاد از نیل بیرون اومد و متوجه خانه‌ های قبطیان شد این قورباغه‌ها تو غذا و آب اینها داخل شدند

خانه‌های اینها پر از قورباغه شده بود انقدر که دیگه هر جامه ای رو که باز می‌کردند سر هر ظرفی رو که برمی‌داشتند پر از قورباغه بود

این قورباغه‌ها داخل در دیگ‌های اینها میشد طعام اینها رو فاسد می‌کرد و بسیار وضع عجیبی بود

که حتی دارد لقمه رو که می‌خواستند داخل دهانشون بگذارند قورباغه زودتر وارد دهان اینها می‌پرید

تو دهان اینها به گریه افتادند و به شکایت اومدند و از حضرت موسی خواستند که دعابکند این بلا برطرف شود

عهدها کردند پیمانها بستند که این سری دیگه ما به تو ایمان میاریم و دست از بنی اسرائیل بر میداریم

دارد که بعد از هفت روز که این بلا مبتلا بودند هفت روز این بلا بود

موسی علیه السلام به کنار نیل اومد و عصای خودش رو به این نیل زد و یکدفعه همه این قورباغه‌ ها برگشتند داخل نیل

و جالب اینجاست که از غایت شقاوت اینها بازبه عهد خودشون وفا نکردند.

در سال پنجم یا ماه پنجم موسی علیه السلام به کنار نیل اومد به امر الهی عصای خودش رو بر آب زد

در همین ساعت تمام آب دریاها و نهرها برای قبطیا خون رنگین شد که اینها خون می‌دیدند

بنی اسرائیل آب صاف می دیدند بنی اسرائیل می‌خوردند آب بود قبطیا می‌خوردند خون بود

قبطیا استغاثه می‌کردند به بنی اسرائیل که آب را از دهان خودتون به دهان ما بریزید

وقتی این کار رو می‌کردند تا در دهان بنی اسرائیل بود آب بود اما در دهان قبطیا داخل که می شد خون می شد

فرعون که دارد از عطش به مرتبه‌ی رسید که خیلی مضطر شد و که برگ سبز درختان رو به عوض آب می‌مکید

آب این برگها تو دهان فرعون جمع میشد خون میشد.

در روایت قطب راوندی هست که آب شور میشد منتها بنا بر آیه قرآن همین قول به خون معتبرتر هستش

هفت روز این وضع بود در اون امت و به روایتی چهل روز که معکول و مشروب اینها همگی خون بود

به حضرت موسی استغاثه کردند و این حال از ایشان زائل شد و منتها باز کفر و طغیان اینها دو چندان شد.

علی ابن ابراهیم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که حق تعالی بر اینها برف سرخی رو که تا اون روز دیده نشده بود فرستاد

یه جمع بسیاری از اینها به سبب این هلاک شدند و به جزء اومدند گفتند یا موسی دعا کن

ما عهد می بندیم اگر اینطور بشود شاید ما ولی بازم همون آش و همون کاسه

به روایت راوندی وقتی که طغیان اینها متمادی شد جناب موسی علیه السلام مناجات کرد در درگاه خدا

گفت خدایا به درستی که به فرعون و اشراف قوم او زینتی دادی به اینا طلا دادی مالی دادی که اینا گمراه شدند

دیگه خدایا مالهای اینها را متغیرکن خدا هم همه اموال اینها را سنگ کرد

حتی دارد گندم جو جمیع حبوبات جامه ها اسلحه هر چی داشتند همه سنگ شد که از هیچ چیزی دیگه اینا منتفع نشود.

از این آیت هم اینها متنبه نشدند خدا وحی کرد به جناب موسی که من بر دختران باکره آل فرعون امشب تاوانی می‌فرستم

هر ماده که درمیان اینها بوده باشه از انسان و حیوان همه هلاک خواهد شد

جناب موسی این بشارت رو به قوم خودش گفت اما جاسوسان فرعون این خبر رو به فرعون رساندند

و فرعون گفتش که دختران بنی اسرائیل رو بیارید هر یک از اینها رو با یکی از دختران خودتون مقید کنید

که شب که میشه مرگ که میاد تاون که میاد دختران بنی اسرائیل را از دختران شما تشخیص ندن

به این سبب دختران شما نجات پیدا کنند ببین تا عقل کسی در این مرتبه از حماقت نباشه در برابر خدا ادعای خدایی نمی‌کنه

شب شد و حق تعالی طاعون رو فرستاد دختران و حیوانات ماده همه هلاک شدند

چون صبح شد دختران فرعون همه مردار گندیده شدند اما دختران بنی اسرائیل صحیح و سالم بودند.

هشتاد هزار نفر از اینها به غیر از چهار پایان در این شب مردند.

 

?جهت دریافت صوت ?

به کانال میثم ذوالقدر در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمایید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *