حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

جلسه دهم

 

بحث در رابطه با حدیث معرفت آقا امیرالمومنین صلوات الله علیه هستش

که جناب ابوذر می فرماید: آقا جانمون امیرالمومنین دستش رو زد به اون یکی دستش

به این شکل که دست میزنن که با یه دستش رو دست دیگش زد حضرت فرمود:

سَار مُحمد صَاحب الجمع پیغمبر چی شد؟صاحب جمع شد همه رو گرد خودش جمع کرد

پیغمبر جمع کرد من صاحب نشرشدم. موظف شد نشر بده رسالت رو به همه من هستم.

پیغمبر صاحب جمع شد من صاحب نشر شدم. پیغمبر صاحب بهشت شد من صاحب آتش شدم

که تعبیری هست در مورد آقا امیرالمومنین که یعسوب الدین میخوانند.

یعسوب الدین یعنی چی؟ توی عرب یعسوب رو به اون زنبوری میگن که دم کندو وایمیسه

بعد هر زنبوری که رفته باشه روی گل های بد بو نشسته باشه خطا کرده باشه اشتباه کرده باشه

تو مناطق ممنوعه رفته باشه بخواد وارد کند و بشه؛ این زنبور رو بررسی میکنه

نگاه میکنه و راهش نمیده دم کندو دوتا شاخک هاشو میندازه رو کمر زنبور خطاکار رو

از وسط دو قسمتش میکنه و خلاصش میکنه. میگن آقا امیرالمومنین سر پل صراط میشینه

و هر کسی که خطاکار باشه و لایق نباشه حضرت اشاره میکنه به آتش و میگه آتش بگیرش

آتشم مثل جارو برقی از زیر میکشه طرف خودش. حضرت می فرماید:

حالا یعنی چی من صاحب آتش و جهنم هستم. یعنی من می گویم به جهنم که

جهنم این رو بگیرش، این رو رهاش کن این شیعه ی منه این گریه کن من است

این گریه کن حسین منه گریه کن فاطمه ی منه این یه دونه رو ولش کن بزار بره

پس این صاحب آتش و نار امیرالمومنین صلوات الله علیه است.

حرم آقا جانم امیرالمومنین که تشریف ببرید اونجا یه شعر خوشکلی هست

علی علیه السلام است که محبتش سِپر است علی هست که تقسیم کننده بهشت و جهنم هستش.

پیغمبر صاحب رجفه س رجفه یعنی وقتی زلزله میاد زمین تکون میخوره

من صاحب حِدَه هستم حِده صدایی که از فرو ریختن دیوار شنیده میشه رو میگن حِده،

دارد در روایت اعوذبک مِن الحِد والحِده، تفسیر کردن حده رو به حَدم و حِده رو به خَسف

حالا صوتی هم هست که از آسمون منظور رعد و صاعقه اینجور چیزا رو بگن.

در ادامه حضرت می فرماید: منم صاحب لوح محفوظ، خدا علم اونچه که در لوح محفوظ هست رو همه روخدا به من علی الهام کرده.

من میدونم تو اون لوح چی هستش هر چی که بخواهید تو اون اوح محفوظ هست

حضرت امیر صلوات الله علیه میدونه ما رو کی هستیم چی هستیم، بهشتی هستیم جهنمی هستیم چجوری هست حالمون،

پدرمون مادرمون اقوامون، کجا به دنیا میاییم کجا از دنیا میریم و

نسل مون تا قیامت رو امیرالمومنین همه رو خبر داره و حتی بالاتر از اینها نه تنها انسان ها،

حیوانات هم همینه آقا همه رو میدونن از اون مورچه ای که داره راه میره

چند تا مورچه ی دیگه تولید میشه رو میدونن اینکه مورچه ای که داره راه میره رو دیوار

نَر هست یا ماده امیر صلوات الله میدونه. حالا یه قصّه بگم:

سلمان و عَمّار داشتن تو مسیری می رفتن برخورد کردن به سپاهی از مورچه

لشکری از مورچه ها که تو بیابون ها دارن میرن یکی به یکی گفت کی میدونه اینا چند نفر هستن؟

همونجا امیر صلوات الله اشاره کرد به خودش گفت من میدونم چند نفرن و کدوم نر هستن کدوم ماده،

بعد حضرت فرمود: میتونم بگم چند تا اینا تا قیامت تولید میشن

اینا یه لحطه مات و مبهوت گیرکردن. آقا فرمود: مگه قرآن نخوندید که

ما همه ی چیزها رو در کتاب مبین جمع کردیم و آوردیم. منم اون کتاب مبین صاحب لوح محفوظ منم.

بله ما فکر میکنیم امیرالمومنین یه آدمی خوب که از علمامون کمی بالاتر

فهم ما اینه از آقا امیرالمومنین صلوات الله علیه،ان شاءالله امیرالمومنین رو صدا بزنیم وبخواهیم که ما رو مدد بکنند.

این عبارت یا علی مدد، این یه چیزیه خیلی بین ما کمرنگ شده و استفاده نمیشه.

قدیم ها خیلی این عبارت رو می شنیدیم میگفتن یا علی مدد

الان کلمات دیگه اومده آقا مرسی، آقا فلان، این عبارات حساب شده بود.

یا علی مدد، بچه رو یاد می دادن بلند بشه بگه یا علی مدد

خدا به آبروی آقا امیرالمومنین صلوات الله علیه به ما رحم بکنه.

امروز میخواییم از فرزند دلبندشون آقا ابالفضل العباس برای شما دو خط روضه بخونم

اینقدر آقا ابالفضل تو کربلا نقش حیاتی داشت؛ شمر به عمر سعد میگفت ما چیکار کنیم

فردا با ابالفضل؟ اگر ابالفضل بیاد میدان کار ما یکسره شده

اون میگفت فلان فلان شمر گفت چی میگی ابالفضل بیاد کار تمومه

ما باید یه فکری کنیم برای ابالفضل امان نامه ای چیزی که بعد قمر بنی هاشم روز عاشورا

یکه و تنها وایساده بود همین داشت نگهبانی خیمه ها رو می داد

امام حسین میدونست ابالفضل تو خیمه ها هست خیالش از همه جهت راحت بود

لذا امام حسین علیه السلام راحت می رفت قاسم رو از میدان جمع میکرد و می آورد

این شهید اون شهید رو برمیداشت و میاورد اما اون ساعتی که ابالفضل شهید شد

امام حسین با زحمت اومد علقمه، نمی تونست رها کنه خیمه ها رو

خیمه ها در محل ضربه و آسیب بود آتیش می انداختند حمله میکردند با زحمت خدا میدونه

با کمترین زمانی که امام حسین واسه شهید گذاشته همین برای آقا ابالفضل گذاشته

وقتی رسید علقمه اون صحنه رو دید مثل زن بچه مرده زار زار گریه می کرد

می گفت عباس اون چشم هایی که دیشب به پشتیبانی تو خوابیدند

امشب خواب به چشماشون نمیاد و اونایی که از ترس توخواب به چشماشون نرفت دیگه راحت میگیرن میخوابند

اینجا دارد امام حسین یه نگاهی به بدن کرد سر رو به آغوش گرفت

دو تا خواهش کرد گفت داداش تا زنده ام من رو به خیمه نبر

دوم اینکه این چشمم سالمه خون جلو چشمم رو گرفته نمی تونم خون رو کنار بزنم دست ندارم

اگه میشه خون رو کنار بزن برای بار آخر یه بار دیگه ببینمت

خون رو کنار زد آقا ابالفضل با نگاهش التماس کرد حسبن جان برگرد

امام حسین دید به خیمه هاش حمله کردن بدن برادر رو همونجا رها کرد

صلّی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله

سقای دشت کربلا ابالفضل ابالفضل

دستش شده از تن جدا ابالفضل ابالفصل

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *