بسم الله الرحمن الرحیم
✨️الحمدالله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله و سلم
?داستان حضرت ایوب علیه السلام
در اینکه مدت ابتلای جناب ایوب چند سال بوده بین مفسرین اختلاف هست
بعضی ها ۱۸ سال گفتند بعضی ۱۳ سال و بعضی هم ۷ سال
علامه مجلسی نورالله مرقده می فرمایند که قول آخر صحیح هستش
در یک حدیثی که به سند صحیح از امام صادق هست نقل هست که
اون حضرت میفرمایند متعال جناب ایوب را عافیت کرامت کرد
جناب ایوب نگاهی کرد به سوی زراعتهای بنی اسرائیل این زراعتها رو که دید نگاهی به آسمان کرد
گفت خدایا سید من بنده خودت ایوب رو مبتلا کردی بعدم عافیت دادی خدایا ایوب که زراعت نکرده
ولیکن بنی اسرائیل زراعت کردند خدا هم وحی کرد که یا ایوبی یه مشتی کفی از کیسه خودت بردار و بر زمین بپاش
که این کیسه ، کیسه ی نمک بوده جناب ایوب کفی از نمک رو گرفت بر زمین پاشید به اذن الله عدس یا نخود رویید
ظاهر حدیث این هستش که این دانه عدس یا نخود قبلاً نبود و به برکت اون حضرت به هم رسید
در حدیث معتبر دیگهای هستش که خدای متعال مومن رو به هر بلایی مبتلا می کند
به هر نوع مرکی می میرونه ولی او رو به زائل شدن عقل مبتلاش نمیکنه
اینکه دیوانه بشه عقل از سرش بپره فرمود آیا نمیبینی جناب ایوب رو که خدا چه جوری مسلط کرد شیطان رو بر مال و فرزندان و اهل و بر همه چیز او
ولی مسلط بر عقلش نکرد عقل رو برا ایوب گذاشت که اعتقاد به وحدانیت خدا بکنه و او رو به یگانگی بپرسته
در حدیث معتبری از امام صادق هست که میفرماید خدا یک روزی یک ساعتی یک لحظهای ثنا کرد بر ایوب علیه السلام
که چه بنده خوبی مثلاً من دارم که من هیچ نعمت بهش ندادم مگر اینکه شکر او زیاده شد
شیطان گفت که خب اگر بر بلا او رو امتحان کنی چی صبر میکنه
چون آخه بعضی از بندهها فقط شکرشون میاد صبر نمیتونم بکنن تو بلاها
آیا بلا بهش نازل کنی چی این بازم صابر هست صبر میکنه
خدا شیطان را مسلط کرد بر شترها و غلامان ایوب
این خبیث هم اومد همه رو هلاک کرد یه غلام که این غلام دوان دوان به نزد ارباب خودش ایوب اومد گفت که بزرگوار
شترها و غلامان تو همه مردند حالا واکنش جناب ایوب رو ببینیم
میفرماید تا وقتی فهمید صدا زد گفت حمد میکنم الحمدلله خدایی رو که عطا کرد و حمد میکنم خدایی رو که گرفت
شیطان گفتش که ایوب اسبها رو بیشتر دوست داره اسبها رو بیشتر دوست داره مسلط بر اسبها شد همه رو هلاک کرد
ایوب علیه السلام فرمود حمد و سپاس خدا که داد حمد و سپاس خدایی رو که گرفت
گاوها و گوسفندها و مزرعهها و اهل و فرزندان همه را هلاک کرد هر کدوم رو که هلاک میکرد
جناب ایوب متوجه میشد همین طوری شکر می کرد
حمد خدایی رو که داد حمد خدایی رو که گرفت
تا اینکه بیماریهای شدیدی به هم رسید و مدتها کشید و در تمام این دوره
دوره ی مریضی در حال شکر بود تا اینکه شماتت دشمنان نادونی رفیقا اصحاب اومدن گفتن ایوب ببین چه گناهی کرده خدا اینجوری داره چوبش میزنه
به جزع اومد دعا کرد خدایا شفا بده خدا هم هر قلیل و کثیری که از او تلف شده بود همه رو به او برگردانید
در نقلها هستش که شیطان به زن ایوب هم حسادت کرد
خب این زن مجلله با وقار ببینید همونطوری که ایوب بالاخره صبر کرده بر بلا همسر او هم شریکه دیگه
او هم صابره است عالمه بوده صابره بوده خب تو بعضی از جاها میفرماید دختر جناب یوسف بوده این زن
تو بعضی از جاها هم هست خواهر جناب یوسف بوده
علی ایحال اومد به نزد این زن عالمه و صابره بهش گفتش که این مشقت و این بلا که من شما رو در اون میبینم برای چیه
جواب داد گفت خدا ما رو اینطور مبتلا کرده که چی ما رو ثواب بده به فضل خودش
ما صبر بکنیم ثواب بده فرمود در وقتی که عطا کرد به فضل خودش عطا کرد ما این نعمت که برای ما نبود که
خدا داده بود به فضلش داده ما هیچ ادعایی برای این نعمتها نداریم
از نزد خودمون نبود که از نزد خدا بود حالا هم گرفت
تا ما رو امتحان کنه و ثواب بده به شیطان گفت تو تا به حال انعام کنندهای بهتر از خدا رو دیدی
پس بر عطای او شکر میکنم بر ابتلای او حمد میکنم
به شیطان گفت نانجیب خدا ببین جمع کرد برای ما دو تا فضیلت رو
یعنی هم شکر نعمتها رو هم صبر بر بلاها رو
و خداست که نیرو میده و یاری میده تا ما بتونیم صبر بکنیم
شیطان گفتش که خطای بزرگی کردی بلای شما برای این نیستش یه چند تا شبهه انداخت
و القا کرد و همه رو این زن عالمه و صابره دفع کرد
وقتی که برگشت قصه رو برای جناب ایوب نقل کرد ایوب علیه السلام فرمود
که اون شخص شیطان بوده و او دشمن سرسخت من هست حریص بر کشتن من است
بعد اینجا دارد که به خدا قسم خورد که این زن رو ۱۰۰ تا چوب بزنه
گفت اگر شفا پیدا کردم قسم میخورم تو رو ۱۰۰ تا تازیانه مثلاً بزنم
برای چی برای اینکه گوش به سخن شیطان دادی
وقتی شفا پیدا کرد دستهای از ترکههای باریک رو گرفت از درختی که اون رو سما میگفتند
یک مرتبه همه رو بر او زد تا مخالف سوگند خودش نکرده باشه
خب این زن بالاخره خدمتهای زیادی کرده بود
خدا به جهت این تشکر از خدمتهای او چنین دستوری رو داد که هم مخالفت سوگندت نکرده باشی هم اینکه یه عفوی باشه برای این زن
عمر حضرت ایوب در وقتی که بلا به اون حضرت رسید ۷۳ سال بود
وقتی که عافیت پیدا کرد خدا ۷۳ سال دیگه هم بر عمر او اضافه کرد.
?جهت دریافت صوت ?
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.