بسم الله الرحمن الرحیم
✨خدمت آقا حجت ابن الحسن روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا صلواتی مرحمت بفرمایید.
در خصوص صدیقه صغرا حضرت زینب سلام الله علیها صحبت داریم
مجالس مون به نام حضرت زینب سلام الله علیها هستش
هدیه کنید به حضرت زینب هم یه صلواتی بفرستید .
توسل به حضرت زینب سلام الله علیها یکی از اون توسل های مجرب هست
و خیلی‌ها از این طریق به اون حوائجی که دارند به اون چیزهایی که مد نظر دارند می‌رسند.
یکی از راه‌های توسل به حضرت زینب اینطور هستش که ،
۶۹ مرتبه مثلاً نذر می‌کنند برای حضرت زینب سلام الله علیها تا یه مدتی صلوات می‌فرستند.
که حاجتشون برآورده بشه ، منتها یه طریقه دیگه‌ای هم هست برای توسل به حضرت زینب ،
که می فرمایند، ۶۹ مرتبه اینطور بگن اللهم صل علی زینب المظلومه
هر روز ۶۹ مرتبه بگه و ۶۹ تا پول مثلاً ۶۹ تا ۲۰۰۰ تومنی ، یا ۶۹ تا ۵۰۰۰ تومانی ۱۰ هزار تومانی ،
یه پول ، ۶۹ تا پول کنار بزاره و انشالله این رو بده به سید حسینی فقیر
نه به عنوان صدقه بده بلکه که به عنوان هدیه بده به سید حسینی فقیر .
باید حتماً هم حسینی باشه مثلاً حسنی نه.
این که حالا من دیدم بعضی‌ها از همین طریق حوائجشون برآورده شده
بعد حاجت های مهم برآورده شده . خب این یک راهیه که خدا برای ما قرار داده و ما می‌تونیم توسط این بزرگوار خیلی ترقی داشته باشیم .
خیلی به کمالات برسیم ، خداوند متعال زندگی ما رو پر از انوار حضرت زینب سلام الله علیها قرار بده .
یه جمله عرض توسل من خدمت خانم زینب داشته باشم
اینکه حضرت زینب سلام الله علیها خیلی روز عاشورا بر او سنگین بود
و همین سبب شد که موهای سرش تماماً سفید بشه
صاحب کتاب کبریت احمر میگه وقتی حضرت زینب سلام الله علیها وارد گودال شد از تو گودال که اومد بیرون تمام موهای سرش سفید شد
و این قامت رشیدی که حضرت زینب سلام الله علیها داشت خمیده شد
ماها بعضی از مصیبت‌ها رو خیلی شاید توجه نداشته باشیم
منتها اینجا جاشه که آدم یه تاملی بکنه یه تفکری بکنه توی این مصیبت‌ها
و جگرش بسوزه وقتی جگرش سوخت ازش می‌پذیرن قبول می کنند
من این رو خدمتتون شاید قبلاً هم عرض کرده باشم
حضرت زینب مثل پدرشون امیرالمومنین بود در ثمین بودن
از جهت جثه و بدن مثل پدرشون امیرالمومنین بود
و از جهت قد و قامت مثل مادرشون فاطمه زهرا بود
اما وقتی از کربلا بر می گشت سمت مدینه
این خانوم دقیقاً شده بود عین همون موقع‌هایی که مادرش فاطمه زهرا تو بستر بیماری بود
هیچی از این خانم دیگه نمونده بود آخه مصیبت چقدر گران باید باشه چقدر سنگین باشه
یه لحظه حضرت زینب سلام الله علیها دید که اوضاع و احوال تغییر کرده
هاتفی بین زمین و آسمان میگه قتل الامام
امام کشته شد تو روایت داریم جبرئیل فریاد می‌زد می گفت قتل الامام ابن الامام
پسر امام کشته شد ابوالائمه پدر امام‌ها کشته شد
یه مرتبه دوان دوان سراسیمه اومد پیش زین العابدین
گفت عزیز برادرم چه شده گفت عمه جان دامن خیمه رو برچین
تا این خیمه رو این داد بالا گفت یه نگاهی کرد حضرت زینب به سمت میدان
بعد گفت عمه جان بابام حسین و شهید کردن
بعد گفتش که عمه جان برید خودتونو آماده کنید برای اسارت
عمه جان صبر کنیا شکیبایی کنیا عمه جان وصیت‌های بابامو فراموش نکنیا
تا اومد بیرون از خیمه یه مرتبه یه نفر تو گودال داره خاک ها رو می ریزه رو سرش
گفت این کیه داره برا حسین من عزاداری می کنه
برگشت دوباره تو خیمه زین العابدین گفت یابن رسول الله
پسر برادرم یه نفر تو گودال خاک می ریزه رو سرش داره به سر و صورتش می زنه
گفت عمه جان پرده خیمه رو بالا بده
تا پرده خیمه رو بالا داد یه نگاهی به گودال کرد گفت عمه جان او جبرئیل امین
فرشته وحی
دوباره از خیمه دوید بیرون
صل الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل میرسم می بویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
خدا رحمت کنه آشیخ ذبیح الله محلاتی رو در ریاحین الشریعه میاره
تا وارد گودال شد دید همه جمع اند
پیغمبر نشسته علی مرتضی نشسته مادرش فاطمه نشسته
اما هر چی می گرده بدن برادر رو پیدا نمی کنه صدا می زنه برادرم کجایی
ابی عبدالله انقدر دلداده زینب تا گفت داداش کجایی
صدا زد اخی الی خواهر من اینجام بیا
اما چه اومدنی دید بدن سر نداره نه پیراهنی تمام این بدن پر از زخمای نیزه و شمشیر هاست
یه جمله ان شاءالله بری تل زینبیه
تا نگاه به این بدن کرد صدا زد اانت اخی
تو داداش منی
آخه داداش من اینجوری نبود داداش پنجاه سال خودم بزرگت کردم
چرا نمی شناسمت لب‌ها رو گذاشت رو رگهای بریده
ای داد بیداد حسین آرام جانم حسین روح و روانم
حسین باغ و بهارم
حسین دار و ندارم
تویی سالار زینب
تویی غمخوار زینب
تو قلب مصطفی ای
تو جان مرتضی ای
همه باهم حسین آرام جانم حسین
