بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۸۰
●قال(علیه السّلام): مِن اَشرَفِ اَعمَالِ الکَرِیمِ غَفلَتُهُ عَمَّا یَعلَم
●یکی از با ارزش ترین کارهای کریمان تغافل از چیزهایی است که از آن آگاهند.
آدمای کریم خب اعمالشون اعمال خوبیه، منتها اون شریفترین اعمالشون، من یعنی از، اشرف یعنی شریفترین .
از شریفترین اعمال آدمهای کریم بزرگوار، نمازشه روزشه حجشه خمسش زکاتشه،
از شریفترین اعمال آدمای کریم ،غفلته عما یعلم
اون تغافلشه.
اونجایی که خودشو میزنه به ندونم از اون چیزایی که میدونه.
میدونه که شما خب مثلاً فلان جا پرونده داری، فلان جا مثلاً چیکار کردی ، فلان جا چیکار میکنی،
اینا رو همه رو میدونه اما وقتی که شما مثلاً باهاش مواجه میشی خودشو میزنه به ناآگاهی، به نمیدونم .
یه جوری طرف دستش رو باز میکنه اینو بغلش میکنه میبوستش یه جوری انگار نه انگار که فلانی چه خبره، سابقه بدی داره.
آدم های کریم اینجورین.
بله این یکی از اوصاف خدای عزوجله که چیکارمی کنه؟
عیب پوشی میکنه. بهش میگیم ستار العیوب، خدا عیبها رو میپوشونه.
انقدر کریم خدای متعال که نمیذاره دست بندش رو بشه و اونایی که دسته بندگانشو رو میکنند ، اینا رو به شدت مجازات میکنه. و به شدت اینا رو تهدید کرده .
مثلاً فرموده : بردن آبروی مومن از خراب کردن خانه من کعبه خیلی بده، بدتره خیلی بدتره.
و لذا میفرماید که آبروی مسلمون رو حفظ کنید که آبرویی که از خون ارزشش بیشتره.
میگن آبروشو بردی از اینکه او رو کشته باشی خیلی بدتره.
پناه میبریم به خدا.
با آبروی دیگران بازی نکنیم.
آبرو ، حیثیت طرف ، اینا اگر از بین بره ریخته بشه رو زمین ، دیگه با هیچی نمی تونی شما ..
آب که ریخته میشه رو زمین میتونی مثلاً ریخت رو خاک، ریخت رو فرش، قدیما با قاشق میآوردیم …
از یه پارچ آب چقدر جمع شد، حالا آبروی طرف که زمین ریخته شد چه جوری میخوای جمعش کنی ؟
دیگه مردم به او بی اعتماد شدن ، اینو دیگه چیکار می خوای بکنی؟
حالا هی بدو بیا بگو آقا فلانی، نه دیگه خراب شد دیگه. طرف نباید خراب میشد خراب شد.
قدیما مثلاً قصه سپهسالارم خیلی دیگه معروفه دیگه ، که آقا اونجا دارد که یه کسی زهرماری میخورد و اینا ،
هی یه عده جمع میشدن میگفتن آقا فلانی زهرماری میخوره ، میگفت نه هی میپیچون.
میگفت نه برید آقا فلانی آدم که این کارا نمیکنه، که آخر سر که یقش کردن بعد اومد چقدر اینا رو خدا دوست داره اینجوری اومد و اینا،
یه گرفت زیر عباش از این شیشه رنگیا چوب پنبه هم گذاشت روشو ، بعد رفتشو اون بالا هم دید، بساط شراب مرابو دید،
بعد اومد پایین و گفت شماها چه آدمهایی هستید.
گفتن چطور آقا، گفتش که شما به این میگید شراب، گفتن شما چی میگید
آقا ؟گفتش که خب چوب پنبه رو برمیداریم ببینیم چیه،
چوب پنبه رو برداشت گفت دستتونو بیارید جلو ریخت تو کف دست اینا گفت بو کنید،
اینا بو کردن دیدن چیه سرکه است.
گفت وای بر شما، حالا داره آبرو داری میکنهها.
وای بر شما شما چه آدمایی هستید ،چرا تهمت زدی؟ چرا آبروی یکی رو بردید؟
و لذا هم اون آقا داشت توبه میکرد هم اینا پشیمون بودن که چرا ما این کارو کردیم .
اگه کسی بتونه آبروداری بکنه ، همین جوری راه میره راحت میان آبروی یه دختر پاکدامن عفیفه رو آبروشو میبرن.
یا یه پسری هست جوونی هست داره کار میکنه، انگ بهش میچسبونن ، میگن دزد دستش کجه،
از کجا ثابت شد..
پس یه بار دیگه بخونیم ،
من اشرف اعمال الکریم ، با ارزشترین کارهای آدمهای کریم
تغافل یعنی خودشو زدن به غفلت ،
غفلته عما یعلم ،از اون چیزی که خبر داره و آگاهه تغافل میکنه سرپوش میذاره.
خدا انشالله کمکمون بکنه که بتونیم آبروداری کنیم .
بتونیم روابط اجتماعی رو به هم نریزیم ، تو فامیلا تو خانواده روابط اجتماعی مهمه اگر روابط اجتماعی نباشه داد و ستد نمیشه .
همه چی به هم میریزه، این که آدم بتونه روابط اجتماعی رو به هم نریزه ، هم زندگی رو برای خودش تلخ میکنه هم برای رفقا تلخ میکنه.
خدا انشالله به آبروی محمد و آل محمد به ما توفیق بده که آبروداری کنیم .
خب یه جمله هم ذکر مصیبت عرض روضه بگم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
عزیزان از همین جا دلهامونو روانه حرم ابی عبدالله بکنیم
یه لحظه نیت کنید چشم سرتونو ببندید دلتونو بیارید حرم امام حسین
میگم اگه الان همین الان چشتو بستی دیگه یه لحظه نگاه میکنی می بینی جلو ضریح امام حسینی
اگه الان تو حرم امام حسین بودی چیکار میکردی خب قطعا یه حرفایی می زدی
یه کارایی میکردی
حالا گمان کن الان همون جایی اینجا هرچی دلت به امام حسین میخواد بگو دور سر امام حسین بچرخ
قربون صدقه امام حسین برو
بگو یا ابا عبدالله ، هر چی خودت بلدی
اما یه جمله روضه من بخونم این باشه
از حرم تا قتلگه
زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین
زینب صدا می زد حسین
نالهها میزد حسین
زینب صدا میزد حسین
رحمت خدا به این ناله ها
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست
یه لحظه دیدن خواهر وارد گودال شده هی اینور و اونورو نگاه کرد دید همش شمشیر شکسته و نیزه شکسته و سنگه صداش بلند شد
گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
آخ گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
حسین جان حسین جان