بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۳۰
●و قال علیه السلام: الفَقر ،المَوت الاَکبَر
●حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرماید: فقر مرگ بزرگتره
پس دو جور مرگ داریم:
یه مرگ کوچیک ، یه مرگ بزرگ
اون مرگ کوچیک همونی که سکته می کنه یهو میفته زمین و تموم میکنه و میبرنش.
یه مرگ بزرگتر از این داریم اون فقره ،
فقر نداری، این حالا که شما میبینید پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فرمایشات گوهر بارشون هست که فرمود:
نزدیک که فقر انسان را به مرحله کفر برسونه یعنی کسی که فقیره یهو میبینی سر از کفر در میاره، کافر میشه .
میگه آقا اینها رو همه آخوندا درآوردن ،نماز چیه روزه چیه ،کی رفته کی دیده همه اینا رو ،رو چه حساب داره میگه ؟
رو حساب اینکه نداره، اگه داشته باشه یک خدا رو عبادت می کنه. یک بندهی میشه چون نداره حالا داره این حرفا رو هم میزنه سر از کفر درمیاره.
پس پیغمبر اکرم این طور فرمایش کردن که نزدیک کسی که فقر انسان رو به مرحله کفر برسونه.
بعد وقتی که طرف زنش گرسنه س، بچه ش گرسنه س، دست به هر کاری میزنه ربا میگیره دروغ میگه ، حتی یه جاهایی لازم هم باشه اقدام بر قتل هم می کنه، از دیوار مردم میره بالا که مثلاً یه چندر قازی گیرش بیاد.
همه این اتفاقا میافته به خاطر نداشتن ، از قدیم میگفتن از وقتی فقر از در اومد چی از پنجره میره بیرون ها…
خیلی کمن اینایی که این فرمایش میکنه خیلی کمن، شما خودتون تو اقلیتی، ماها تو اقلیتیم، خیلی کمن اینا اینجورین باشن که فقیر باشن و عبادت بکنن .
خودمونو نگاه نکنیم ماها خیلی کم هستیم اینجوری باشیم شما کف جامعه رو نگاه کن واقعا اینجوریه کف جامعه رو ببینی این نیست اینطوری نیست.
یعنی ماها مسجدیا چند درصدیم ، قصه ایم الان از این همه جمعیت شیرازی چند نفر پا شدن اومدن صبح ، نمازصبح ما مخاطب داریم .
خب این هست دیگه کف جامعه رو ببینی یه چیز دیگه س خودمون رو نبینیم که پا شدیم اومدیم اینجا ..
بعد تعبیر به موت بزرگ خیلی اشاره عجیبی امیرالمومنین علیه السلام دارد، ببینیدفقیر اون طرف مرگ کوچیک یه باره،
طرف یه بار میافته سکته می کنه می برنش،
اما فقر هر لحظه داره با مرگ دست و پنجه نرم میکنه، هر لحظه داره میمیره، جلو زنش میاد زنه میگه که گوشت نداریم ، این مرد .
بچه میگه مداد ندارم پاک کن ندارم دفتر میخوام معلم گفته دفتره چهل برگ بگیر این مرد همونجا که بچه میگه ندارم، این تموم میمیره ، داره میمیره هر لحظه داره میمیره.
دخترش میگه من مانتو میخوام داره میمیره پس اونی که فقیره هر لحظه داره میمیره ، هر لحظه کارش مردنه. مرگ بزرگه.
و میگه که انبیاء فرمودن که خدایا ما را امتحان بکن، اما به فقر امتحان نکن.
از دعاهای پیغمبراست. شما هم میتونید بگید این دعاها را خدایا ما رو مثلاً به فقر،،
خدا رحمت کنه حاج آقا مجتهدی رو ایشون می فرمودن که:
خدایا یه آب باریکه برای ما قرار بده بگید الهی آمین آب باریکه باشه این هی وصل باشه قطع نشه قطع که میشه البته خوبه آب باریکه همینه همیشه باشه وصل باشه قطع نشه .
البته پیغمبر خدا مدلش یه جور دیگه بوده.
پیغمبر خدا رسول اکرم جان عالم فدا شون میفرمود که :
خدایا یه روز بده یه روز نده . مدل اخلاقی پیغمبر این بوده میگفت یه روز بده یه روز نده، اون روزی که بدی من شکرت بکنم بگم دستت درد نکنه.
اون روزی که ندی بگم خدایا سرش بده بیاد پایین، اون روزی که دادی بگم الحمدالله اون روزی که ندادی بگم بریز خدایا.
این یه لحظه از اسلام پس ببینید موافق این نیستش که یه مومن فقیر باشه، نه مومن باید دارا باشه ولی فقیرانه زندگی بکنه این نکته ، نکته مهمیهها تو ذهنتون داشته باشید.
مومن باید دارا باشه ولی فقیرانه زندگی بکنه .
این نکته نکته ی مهمیه تو ذهنتون داشته باشید مومن دارا باشه ولی مدل زندگیش مدل زندگی اشراف گرانه نباشه، فقیرانه باشه.
خود آقا امیرالمومنین پولدارترین مردم شهر بود ولی فقیرانه زندگی میکرد . یه مدل زندگی داشت که عجیب و غریب بوده که خیلیا تعجب میکردن از زندگی آقاامیرالمومنین.
خدا ان شاءالله بحق محمد و آل محمد توفیق به ما بده که بتونیم فهم درست از این کلمات هم داشته باشیم.
خب یه جمله هم ذکر مصیبت ذکر روضه
روز سه شنبه است من دلم میخواد که ببرمتون در خانه سه ساله آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام
مهمون حضرت رقیه باشیم
خب امروز همه ما مهمون حضرت رقیه باشیم چی میشه هان
آقا شمابایدخودتم بخوای که مهمون کی بشی حضرت رقیه بشی
چه جوری میتونیم مهمون حضرت رقیه بشی شرطش اینه که همین الان یه لحظه چشم سرتو ببندی دلت رو ببری کنار ضریح حضرت رقیه
بعد سرتو بذاری رو شبکههای ضریح خانم
دستتم گره بزنی به این شبکهها بگی یا دختر امام ای دختر امام حسین ای دختر ارباب
تو رو به حق پدر گرامی
تو رو به حق اون سر نورانی که تو خرابه به آغوش گرفته بودی
تو رو به حق اون لحظاتی که دست میکشیدی رو رگهای بریده بابا
تو رو به حق اون لحظهای که دیدی از گوشههای چشم بابا اشک جاریه
وقتی نگاه کرد صدا زد بابا من و تو خیلی با هم شبیهیم زبان حال دارم میگم من و تو خیلی با هم شبیهیم
بدن تو تو کربلا هزار و خورده ی زخم داشت
بدن من هم ببین پر از کبودی تازیانهها و اینهاست
بابا از گوشههای چشم تو اشک جاریه از گوشههای چشم منم اشک جاریه
خلاصه هرچی موهای تو توی تنورخولی سوخت موهای منم توسط یه عده نامردکشیده شد
اما بابا یه فرقی بین من و تو هست و اونم اینه که لبهای تو به هم ریخته است دندون تو شکست است
اما لبهای رقیه سالمه اینجا برای اینکه شبیه معشوقش بشه خم شد لبهاش رو گذاشت رو لبهای بابا
پدر فدای سر نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانیت
رحمت خدا به این ناله ها
امروز هرچی دلت میخواد از این خانم به خدا قسم دختر کریمه خودش کریمه روضه خوان هم باش
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله
حسین جان حسین جان حسین جان