حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۲۶۶

●و قال (علیه السلام) : أشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه.

 

حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون باد می‌فرمایند:

اَشَدُ الذُنوب ، یعنی اون شدیدترین ذنوب،

گناهان کدوم گناهه ، اون گناهیه که

مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه

استهان یعنی کوچیک بشماری

بگی چیزی نیستش که حالا یه دروغ ما گفتیم دزدی که نکردیم ،

عیبی نداره که نگاه به نامحرم که چیزی نیستش که ، حالا یه غیبتی کردیم ..

امیرالمومنین می‌فرمایند: شدیدترین گناه‌ها گناه‌هاییه که صاحب گناه اون‌ها اِستَهانَ،کوچک می‌شماره .

کسی که گناهی رو کوچیک می‌شماره، مثلاً وقتی میگه این چیزی نیست به آسانی به اون گرفتار میشه،

همین که گفتی چیزی نیست سری بعد هم که بیاد دوباره همون که چیزی نیست رو مثل آب خوردن انجام میدی .

و گاهی اوقات اونقدر تکرار می‌کنه که دیگه میشه ملکه‌اش همون گناها .

هم اون گناه که میگه چیزی نیست مثلاً میشه ملکش ، بعد توش غرق میشه.

وقتی توش غرق شد سرانجام به عذاب الهی مبتلا میشه .

شنیدید پیغمبر اکرم توی یه صحرا به اصحابش فرمود:

برید هیزم بیارید گفتن یا رسول الله اینجا که هیزمی نیستش که ما از کجا باید هیزم پیدا کنیم،

هر کسی بر هرچی پیدا کرد، رفتن این خس و خاشاک و این ترکه‌های چوبی که ریزه میزه‌ها رو جمع کردن .

هر کی یکی دو تا سه تا دونه از بیابون جمع کرد آوردن شد یه تپه ، حالا شد تپه .

شد یه تپه از هیزم بعد آقا رسول الله فرمودند: روز قیامت هم همین جوریه .

همینایی که فکر می‌کنید هیچی نیستا این ترکه ها همین کوچولو موچولوها ، جمع میشه قیامت یهو می‌بینی الله اکبر،

این همه گناه من کجا ببرم خب ببین همینه دیگه و لذا از این نظر اگر نگاه کنیم هیچ گناهی کوچیک نیستش .

چون گناهکار فرمان خدا رو داره می‌شکنه ، عصیان پروردگار هرچی که باشه تو بگو زنا باشه دزدی باشه غیبت باشه نگاه به نامحرم باشه ،

نگاه به چی باشه نگاه به فلان باشه ، هرچی که باشه بزرگ و مهمه ،

چرا ؟ چون نافرمانی خداست.

حالا هرچی انسان برای گناه اهمیت قائل باشه دوری بکنه از گناه ، فاصله بگیره،

کم کم حتی می‌بینی از مکروهاتم فاصله‌اش زیاد میشه .

یعنی حریم نگه می‌داره ، بحث سر حرمته ،

کمتر آلوده میشه میگن این مرز رو حفظ کن نزدیک به مرز نشو ،

بعضی از گناه‌ها هستش که وقتی به یه مومنی بگی فلانی تو این گناه رو می‌کنی میگه من استغفرالله ،

هیچ وقت من این گناه رو نمی‌کنم . اما وقتی رفت لب مرز حرکت کرد لب مرز ،

یعنی مثلاً ببین به یه مومنی بگن تو زنا می‌کنی بعد میگه استغفرالله پناه بر خدا ،

ولی بره لب مرز حرکت بکنه لب مرز هی کارش بشه نگاه به نامحرم ، کارش بشه نگاه به..

عادی بشه براش ، خورده خورده می‌بینی همون اول همون گناهی رو که می‌گفت استغفرالله اونم براش میشه عادی .

فلذا میگن لب مرز حرکت نکنید خیلی از سیاسیون ما بودند که این‌ها شعارهای تند و داغ می‌دادند اما لب مرز حرکت کردند،

بعداً اومدن زدن زیر همون شعارهای تندی که می‌دادن شدن یه چیز دیگه.

می‌فرماید: لب مرز حرکت نکنید امام کاظم علیه السلام می‌فرمایند:

کار خیر رو هرچند زیاد انجام دادید بزرگ نشمارید که شما را از ادامه راه باز می‌داره وقتی بزرگ بشماری ،

دیگه اون کارو انجام نمیدی اون کار خیر رو انجام نمیدی.

بعد حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند: گناهان کم را اندک ندونید کم ندونید کوچیک ندونید ،

فرمود :چون گناهان کم جمع میشه تبدیل میشه به بسیار ، قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.

امام کاظم فرمودند : گناهان کم جمع میشه تبدیل میشه به بسیار .

اگر انسان گناهی را کم و کوچیک بشماره از تکرار اون خوفی نداره بیمی نداره ، یه زمانی متوجه میشه که به گناهان کبیره و بسیاری تبدیل شده است.

به شیطان گفتش که کی سوار میشی بر این مردم ؟

گفت موقعی که اونا گناهان کوچک خودشون رو نبینن بگن ما کاری نکردیم ،

ما چیزی نکردیم ما مگه چیکار کردیم ، وقتی گناهان کوچک خودشون رو ، گناهانشون رو نبینند.

زشتی‌هاشون را نبینند ، لذا خیلی مهمه برای ما توجه به این مسئله داشته باشیم که گناه گناهه، کوچک و بزرگ نداره .

تو داری فرمان خدا رو داری زیر پا میزاری حواست به این باشه ، مراقب باش هر گناهی را هم که انجام دادی بلافاصله پشت سرش یه استغفار کن طلب توبه کن ،

از خدا آمرزش بخواه ، مثلاً اگر خدای نکرده یه نگاه به نامحرم ، یه حرف زشت،

نگو حالا چی ، پشت سرش سریع بگو استغفرالله ربی و اتوب الیه .

 

صلی الله علیک یا اباعبدالله

همون لقمه‌هایی رو که فکر می‌کردین چیزی نیست کار داد دستشون،

لقمه لقمه حالا چیه مگه یه لقمه شبهناک ، یه لقمه کوچولو خوردیم ، همونا پر شد پر شد که امام حسین فرمود:

مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ العَطایا

شکم‌هاتون پر شده از عطایا

مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام

شکماتون پر شده از حرام

خورده خورده طرف فکرشو هم نمی‌کرد سر از کجا در میاره ،

آخر کار عاقبت این شد که وایساد جلوی امام حسین شمشیر کشید ،

مگه تو نمی‌دونستی نوه پیغمبره؟ بله می‌دونستم نوه پیغمبره

مگه نمی‌دونی جگر گوشه فاطمه زهراست ؟چرا می‌دونم جگر گوشه فاطمه زهراست

پس چرا مقابلش وایسادی آب به روش بستی ؟

آب رو بستن به خیمه‌های امام حسین دیگه نذاشتن یک قطره آب به سمت خیمه‌ها ی امام حسین علیه السلام فرستاده بشه

این زن و بچه از تشنگی داشتن هلاک می‌شدن صدای العطش این طفلان

بچه‌های امام حسین علیه السلام اینا تا آسمون بلند شده بود

شاعر قشنگ آورده

زان تشنگان هنوز به عیّوق می‌رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

صدای تشنگیشون به آسمان بلند شد طوری گریه می‌کردند

وا عطشا می‌گفتند که جگر قمر بنی هاشم را به آتش کشید

ببین چه کردن اون امام حسینی اون ابالفضل علیه السلام میگه

زهیر اومد مثلاً تحریک بکنه بگه برو حسین غریبه

انقدر پاشو محکم در رکاب اسب کشید تسمه‌های رکاب پاره شد

گفت زهیر اَتُشَجِّعونی فی هَذا المکان

منو داری به شجاعت می‌ندازی من بدون اذن برادرم قدم از قدم بر نمی‌دارم

ببین این آقا ابالفضل که اینجوری بود اما یه مرتبه دید صدای العطش از خیمه‌های برادر بیرون میاد

وارد خیمه بچه‌ها شد دید این بچه‌ها شکم‌ها را برهنه کردن گذاشتن رو خیسی‌های زمین

ببین اینا چقدر تشنه‌شون شده این کارو کردن بعد تا چشمشون به عمو افتاد

صدا زدن عمو به خدا جگرهای ما از تشنگی می‌سوزه

یک قطره آب یک جرعه آب بیار برای ما

آقا ابالفضل العباس اومدن که اذن بگیرند برای رفتن برای فدا شدن

امام حسین اذن جهاد نداد فرمود برو برای بچه‌های من قلیلً مِنَ الماء

کمی از آب بیار اینا جیگراشون می‌سوزه

آقا ابالفضل علیه السلام رفت

عزیزان امروز صبح دلهامون روانه در خانه آقا ابالفضل

ای با وفا ابالفضل ابالفضل ابالفضل

مشگل گشا ابالفضل ابالفضل ابالفضل

وارد شریعه فرات شد یه کفی از آب برداشت

آب رو نگاه کرد صدا زد تشنگی ابی عبدالله رو به یاد آورد

تشنگی بچه‌ها رو به یاد آورد

قطره‌ای از آب رو نخورد همه آب را روی آب ریخت

با عجله مشکش رو پر کرد اومد از شریعه خارج بشه

نزدیک به ۴۰۰۰ نفر تیربارانش کردن

صورت خودش رو جلوی این تیرها قرار داده بود مشک آسیب نبینه

عرضم تمام هرکی گره به کار داره بسم الله هرکی حاجت داره بسم الله

از شریعه که خارج شد اول دستاش را دونه دونه از بدن جدا کردن

مشکش رو تیر زدن فقط همین یه عبارت و التماس دعا

نوشتن فَوَقَفَ العَباس مُتِحَیِّرا

دیدن نه جلو میره نه عقب برمی‌گرده متحیر شده چه کنه

خدایا آب ندارم سمت خیمه‌ها برم

دست ندارم سوی دشمن برم چه کنم

حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *