حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

💫 تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم

در رابطه با تاریخ پیامبر اکرم رسیدیم به بحث همین لیله المبیت و بحث هجرت به سمت مدینه.

نمیشه از این بحث خیلی به سرعت بگذریم و اشاره‌ی به بعضی از مطالب مهمش نکنیم.

ببینید این که امیرالمومنین جانبازی می‌کنه در راه حقیقت و در بستر پیامبر می خوابه در این شب پر غوغا

این یک نمونه بارزی از عشق به رسول خداست عشق به خداست و آیه نازل شد

و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد

از مردم بعضیا هستند با خدا معامله کردند و جون خودشون رو برای رضایت خدا از دست میدن خدا هم به بندگان خودش مهربان است.

ببینید عزیزان این مسئله این مطلب یه مطلبی بوده دیگه روشن منتها بعضی از جاها مردمش بعدها ایمان آورد بعدها مسلمون شدن و اینا

مثلا شهر شام اینا شنیده بودند که این فضیلت اختصاص به مولاعلی علیه السلام داره

ولی معاویه علیه لعنه این با حقه بازی و با اینجور چیزها تلاش کرد که این فضیلت رو

از امیرالمومنین برش گردونه بعد چیکار کرد به اون خدا لعنتش کنه به اون سمورة بن جندق رو که می شناسیدش

قبلا داستانش رو براتون گفتیم داستان اون نخلی که داشت همین درخت نخل رو که بگی ذهن ها میره معلوم

این سمورة بن جندق پرونده ش زمان پیغمبر سیاه بود ترش هم کرد لامصب اومد پیش معاویه و معاویه با پول خریدش

بهش گفت من ببینید صد هزار درهم بهت پول میدم برو بالا منبر این آیه

و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد

برای امیرالمومنین رو انکارکن بگو برای علی نیست برای یکی دیگه است

گفتش نه صد هزار من بگی صد هزار درهم به من پول میدی من برم یه چنین چیزی که خیلی مسلمه و همه می‌دونند در رابطه با علی انکار کنم

قبول نکرد معاویه در کیسه رو شل کرد آقا این مبلغ رو آورد روی چهارصد هزار درهم

پول نمی دونم ای کاش میشد بلد بودیم معاویه حاکم شام بود فرماندار شام بود خلیفه اونجا بود بیت المال تو دستش بود دیگه

آقا یک پول هنگفتی میشه چهارصد هزار درهم قبول کرد که بره رو منبر و دست به تحریف بزنه

خدا لعنتش کنه اومد رو منبر گفت آی مردم بلند فریاد گفت آی مردم مقصود از این آیه علی نیست

ابن ملجم مرادی هستش بعد یه عده ساده لوح نشستن اصلا به فکرشون خطور نکرد که ابن ملجم مرادی یمنی

اصلا اون موقعی که این آیه نازل شد اصلا تو حجاز نبود اصلا شاید اصلا متولد نشد ه بوده به دنیا نیومده

این آخه چه جور ی می‌خوره به ابن ملجم مرادی ببین اینطوری چهره حقیقت رو با این جور چیزا میشه پوشوند

ابن ملجم مرادی مال یمن بعد اون موقع هنوز تو حجاز نیومده بوده ربطی به حجاز نداشته

بعدش هم که حتی بعضیا میگن شاید به دنیا نیومده بوده به هر حال این جوری راحت

خدا لعنت کنه سمورة بن خندق رو می دونی پشت سر ابن ابی الحدید میگه به همین هم اکتفا نکرد نامرد

گفتش که می‌دونید در رابطه با علی نازل شده این نازل شده که

ومن الناس من یعجبک قوله فی الحیا ت الدنیا

یعنی بعضی از مردم هستند که گفتار اونها در زندگی این جهان تو رو فریبت میده

اونی که فریب می‌داد علی بود و آخرش میگه و هو الد الخصام

و او سر سخت ترین دشمنان هست یعنی علی علیه السلام سرسخت ترین دشمنان اسلامه

یه چنین چیزی این ملعون یکی مثل معاویه میاد این فضیلت بزرگ امیرالمومنین انکار بکنه

با پول دادن و با اینجور چیزا بعدها هم یه کسانی میان به نام احمد بن عبدالحلیم حرانی حنبلی که معروف به ابن تیمیه است

این ابن تیمیه هم میاد یه جور دیگه مثلا میگه که خوابیدن در بستر پیامبر فضیلت نیستش که

من متاسفم برای بعضی از خودی ها که اخیرا هم همین حرف رو زدند که اسمشون رو بیارم شما تعجب می‌کنید

عه فلانی همین حرف رو زده بله فلانی همین حرف رو زده یعنی شده هم ردیف ابن تیمیه

ابن تیمیه گفتش که اینکه فضیلت نیست جای پیغمبر بخوابه چرا دو طریق علی علیه السلام فهمیده بود

که اون شب بهش آسیب نمیرسه آقای ابن تیمیه دلیلت چیه میگه؟

یک خود پیغمبر گفته بود گفتار پیغمبر که صادق و مصدقه و خود پیغمبر فرموده بود

در بستر من بخواب آسیبی به تو نخواهد رسید می‌دونست آسیبی نمیرسه

با خیال راحت خوابید این دیگه هنر نیستش که این دیگه فضیلت نیستش

دومین دلیلم اینکه ابن تیمیه میگه که پیغمبر امانت و ادای قرض ها را همه رو بر عهده علی علیه السلام گذاشت

و می‌دونست که جا نشینش کشته نمیشه به خاطر همین سپرد دیگه اگر می‌دونست کشته میشه به یکی دیگه می‌سپرد

از این دو طریق علی علیه السلام فهمید که کشته نمیشه پس راحت گرفت خوابید

پس این هنر نیست این فضیلت نیست جا افتاد مسئله شبهه.

حالا بریم سراغ پاسخ اینکه ببینید این ایمان امیرالمومنین به گفتار پیغمبرکه جای من بخواب تو کشته نمیشی

این یا نشات گرفته از ایمان عادیه یا نشات گرفته از ایمان فوق العاده ی

یا علی علیه السلام مثل من و شماها یه ایمان عادی داره خب من و شما اگر یه کسی به ما یه چنین حرفی هم بزنه

تو ذهنمون انواع اون لحظه که بریم بخوابیم انواع و اقسام چیا میاد اینکه نکنه من جونم رو تو این راه از دست بدم

نکنه بلایی سرم بیاد انواع و اقسام اضطراب ها و تشویش ها و احتمالات به سمت قلب ما حمله می‌کنه

خیلی ها رو هم دیدید فرار می کنند تو اینجور موقعیت ها نمی‌تونند تحمل نمی‌تونند بکنند

میرن قایم میشن میگن ولش کن نخواستیم اگر ایمان عادیه با این حال علی علیه السلام

با احتمال کشته شدن دست به چنین کاری زده این یه ارمغانه یک فضیلته اگر ایمان عادی باشه

اگر فرضمون این باشه که ایمان علی، ایمان فوق العاده‌ ی بوده که ابن تیمیه تو می‌خواستی انکار بکنی چیکار کردی

یه فضیلت بزرگتری رو ثابت کردی برای امیرالمومنین می‌ خواستی با این کارت این رو رد کنی

یه فضیلت بالاتری رو ثابت کردی چون فضیلت چنین ایمانی با هیچ چیزی برابری نمی‌کنه

یه چنین دل قرص دل محکم این خودش یه فضیلتیه و اثبات عالی‌ترین درجه ایمان هستش

که بدون اینکه توجه بکنه بزرگترین فضیلت رو برای امیرالمومنین ثابت کرده

ایمان بالاترین چیزهاست ایمان امیرالمومنین با این کارش ثابت کرده یعنی اینقدر دلش محکم بود نسبت به گفتار پیغمبر

که راحت رفت جای پیغمبر خوابیدواین هم حالا جواب اجمالی اما جواب تفصیلی.

جواب تفصیلی اینکه بخوایم بگیم این قصه‌ی که ابن تیمیه میگه رو ابن هشام سنی آورده

ابن اسیرم آورده منتها ابن اسیرم برخاسته از همین ابن هشامه

از علمای شیعه شیخ طوسی آورده تو عمالی نه به اون شکلی که سنی ها آوردند

بلکه شیخ طوسی اون حرف ابن هشام رو میاره که پیغمبر می فرماید برو به تو آسیبی نمیرسه

منتها این برو به تو آسیبی نمیرسه رو پیغمبر فرمود نه اون شبی که می‌خواست بره بگه

علی جان جای من بخواب دو سه شب بعدش فرموده وقتی امیرالمومنین اومد تو غار حرا که پیغمبر وصیت کرد

بهش که فردا برو امانتهای من رو برگردون اونجا فرمود دیگه به تو آسیبی نمیرسه پس این

انهم لن یعسلوا من الان الیک

یا علی اون رو پیغمبر نه اونجا بفرماید اینجا فرموده دقت کردید بعددحالا نمی خوایم بگیم که از قصد این کار روکرده ابن هشام

ابن هشام بناش بر این بوده که یه تاریخی بنویسه مجمل جمع و جور بعد اومده یه تیکه کلام پیغمبر رو چیکار کرده

بعد همه اینا رو شما بذار کنار خود کلام امیرالمومنین بالاترین گواهه بر این مطلب

مولا علی علیه السلام شعر داره فارسیش این میشه میگه

من با جانم بهترین کسی که بر روی زمین قدم گذاشته نیکوترین مردی که خانه خدا و هجر اسماعیل رو طواف کرده حفظ کردم

من علی با جون خودم حفظ کردم اون شخص عالیقدر محمد بن عبدالله

بعد میگه من هنگامی دست به این امر بزرگ زدم که کافرا بر ضد او نقشه می‌کشیدند

در این موقع خدای بزرگ او را از مکر اونها حفظ کرد من در بستر وی شب رو به صبح آوردم

و در انتظار دشمن بودم و خودم رو آماده مرگ و اسارت کرده بودم.

چرا راه دور میری خود اقا امیرالمومنین گفته دیگه چرا هی می‌خوای بپیچونیم فضیلت رو

این یکی از بزرگ ترین فضیلت‌هاست بعد اینا رو بذاریم کنار خود شیعه تو این قصه حدیث داره

از امام صادق علیه السلام که بسیاری از دانشمندان سنی و شیعه هم این حدیث رو نقل کردند که

اون شب شب معروف شب لیله المبیت خدا به جبرئیل و میکائیل خطاب کرد که

اگر من برای یکی از شما مرگ رو و برای دیگری زندگی رو مقدر بکنم کدوم یکیتون حاضرید مرگ رو بپذیرید و زندگی رو به دیگری واگذار کنید

برای یکیتون زندگی برای یکتون مرگ کدومتون حاضرید بگذرید از جان خودتون بگید

خدایا مرگ رو برای من قرار بده زندگی رو بده به اون یکی برادرم یا جبرئیل یا میکائیل کدامتون

هیچ کدام تن به این کار ندادند و حاضر نشدن گفتند خدایا ما زندگی رو دوست داریم

بعد خدای عزوجل خطاب کرد حالا علی همین الان که شما می‌گید ما حاضر نمی‌شیم

جونمون رو بدیم همین حالا علی مرگ رو برای خودش خریده و جون خودش رو فدای پیغمبر کرده

جون خودش رو فدای زندگی رسول خدا کرده بعد دستور داد گفت جبر ئیل میکائیل نگاه کنید

جای پیغمبر خوابیده چه جوری جانفشانی داره می‌ کنه پاشید برید به زمین فرود بیاید و حراست کنید حفاظت کنید

علی بن ابیطالب رو این حدیث شیعه هست از امام صادق علیه السلام این قصه اینجوریه.

این بحث رو جمع بکنیم خدا لعنت کنه کسانی که انحراف درست می‌کنند این قصه رو و گفتم متاسفانه از خودیا.

عرضم خدمتتون که یه کوچولو نکته بگم اینا تصمیم گرفتن بعد پیغمبر رو دستگیر کنند

جایزه گذاشتند جایزه چهارصد تا شتر چقدر صد هزار تا شتر

حالا به هر حال تصمیم گرفتند که پیغمبر رو دستگیر کنند

این کار جایزه گذاشتن جایزه صد تا شتر به عنوان صد تا شتر خیلیه

یه دونه اگر یه کسی دو تا شتر داشت خوشحال بود صد تاش شتر جایزه برای کسی که پیغمبرش  پیدا کنه این همه رو وسوسه کرد دیگه

همه وسوسه شدن که به این جایزه برسند کجا دنبال پیغمبر می‌گشتند شمال مکه

فکر می‌کردند پیغمبر از اونجا می‌خواد بره مدینه پیغمبر جنوب مکه بود توی غار بود

اینا اونجوری خسته شدن دیگه آخرالامر سه تا شتر رو امیرالمومنین آورد که پیغمبر سوار این شترها بشن

بعضیا ابوبکر شترها رو به چوپونش داده بود آورده بود پیغمبر فرمود که

شترا رو می‌گیرم به این شرط که حاضر بشی پولش رو بگیری شترها رو میخرم ازت

و الله سوار نمی‌شم که اون هم قبول کرد پیغمبر پول داد شترا رو خرید تو بعضی جاهام هست

امیرالمومنین شترها رو آورد و سوار شدن حرکت کردند همین که یه مقدار رفتند

یه شخصی به نام سراغت بن مالک پیغمبر رو دید خوشحال که برم الان برسم بگیرم و بکشمشو و برسم به اون جایزه

اومد به بقیه گفت هیچ خبری نیست برید پی کارتون کسی نیستش می‌خواست تنهایی صاحب این جایزه بشه

اومد سوار اسبش شد شمشیر تیزش رو برداشت و رسید سر قصه اون شخصی که با پیغمبر بود ابوبکر ترسید

ابن اثیر عالم اهل تسنن ابوبکر وقتی دید یه نفر با شمشیر وایساده و می‌ خواد اینا رو تیکه تیکه کنه

ترسید ناراحت اندوهگین پیغمبر دوباره اون جمله رو تکرار کرد

لا تحزن ان الله معنا

خدا با ماست

بعد این سراغه که سلاح دستش و شمشیر دستش و اینها آماده ریختن جون خون و پیغمبر هستش وایساده بود که حمله بکنه

پیغمبر با قلبی مطمئن با دلی لبریز از ایمان دستشو بلند کرد به آسمان گفت خدایا ما را از شر این مرد نجات بده

یه مرتبه اسبش رم کردکه این رو کوبید زمین لگدمالش بعد این هم که دید داره لگدمال میشه

این یه امر غیبیه فریاد زد گفت آقا دستم به دامنت غلام منوشتر من هم در اختیار شما

همه مال شما پیغمبر من نیازی به شتر توندارمونیازی به غلا م تو ندارم پاشو این رو بردار برو

به اونایی که دنبال ما راه افتادن تعقیب می‌ کنند اونا رو برگردون از این مسیر منصرف شون بکن

که این برگشت رو همین کار رو هم کرده .خدا به شما خیر بده

عرضم به خدمتتون که یه جمله ذکر مصیبت کنم عرض روضه کنم.

امروز دل‌هاتون رو ببرم در خانه آقا امام حسن مجتبی علیه السلام

آقا امام حسن انشالله عنایتی به ما بکنن یه نگاهی بکنن

اونایی که قبرستان بقیع رفتید می دونید چه حال و هوایی داره چه غربتی داره قبرستان بقیع واقعا دل آدم می‌ سوزه

یه استادی قدیم به ما می‌گفت می‌ گفتش امام حسن غریبه یا امام حسین بعد زیبا می‌گفت

می‌گفت امام حسین کربلا داره اما امام حسن مجتبی فداش بشم یه قبر خاکی داره

که خب چقدر زائر داره اصلا شما ببین قابل مقایسه نیست زائرای امام حسین با زائرای امام حسن

دل ما امروز صبح زائر امام حسن باشه چه عیبی داره به فدای اون آقایی بشم که تو خونه هم غریب بود

اون خانمش زهرو ریخت تو کوزه آقا با زبان روزه بلند شد افطار کرد بعد از افطار تشنه ش شده بود

همچین که خواست آب نوش جان بکنه یه خورده از این کوزه آب نوش جان کنه

از گلو که پایین رفت فریاد زد گفت آه جگرم کنیزا خواهرم زینب رو صدا بزنید بیاد

از حال رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد

آن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت

دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد

صدا زد تشت رو بیارید سر را داخل تشت همچین که سر رو عقب کشید

یه وقت دیدن پاره‌های جگر امام حسن به فدای پاره های جگرت آقا جان

همچنین که دیدن داخل تشت پاره های جگره زینب درید معجر و آه از جگر کشید

کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد

آره والله هر خواهری برادرشو ببینه حالش منقلبه اینجور میشه

ای روزگار این یه تشت بود زینب سلام الله علیها پاره‌های جگر برادر ببینه

روزگار گذشت یه روزی هم این خانوم داخل تشت چه ببیند پاره های جگر نه

چه ببیند سری بریده سر حسین علیه السلام یه وقت دید اون ملعون با چوب هی به لب و دندان برادر میزد

صدا زد بزن خب میزنی این لبها رو پیغمبر می‌بوسید

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *