بسم الله الرحمن الرحیم
■ حکمت شماره ۲۴
● و قال (علیه السلام): اِمشِ بِدائِکَ مَا مَشَی بِکَ
● با درد خود بساز، چندتن که با تو سازگار است.
امیرالمؤمنین می فرماید : با ابن بیماریت کنار بیا ، همراهی کن خب مادامی که با تو چیکار میکنه؟ همراهی میکنه.
اِمشِ یعنی راه برو ، مشی کن، مشی یعنی راه رفتن، اِمشِ ه امره یعنی همراه شو، مشی کن کنار بیا بساز، حالا این معانی.
بساز با مریضیت تا کی؟ مَا مَشی بِکَ تا زمانی که چیکار میکنه؟ آره با تو همراهی میکنه ، توهم باهاش چیکار کن؟ همراهی کن.
خب یعنی چی؟ یعنی اینکه بابا تا تب می کنی نیفت، تا دو تا سرفه میکنی نیفت،
تا یخورده آقا دلت می پیچه نیفت، اینکه حالا تو رو ننداخته که، تو خودت پیش پیش خودت رو ننداز ، آره کار کن تلاش کن،
تلقین نکن هی که آخر دیگه تموم شد کار ما، آهان بیفتی زمینو هی آبغوره بگیری و نمی دونم چی، اینا نه…
این سرحال پاشو برو کار کن اصلا هم به هیچکی نگو مثلا کجام درد میکنه،
مثلا هیچکی نگو من پام درد میکنه، به هیچکی نگو چه چه چه… تا می تونی خودت سر پا باش ،برو، حرکت کن. بله این باید حواسش باشه دیگه،
خلاصه اینکه ببینید خود بدن رو خدای متعال یه جور خلق کرده که چی داره؟ حالت دفاعی داره.
وقتی هم یه مریضی میاد این بدن خودش چیکار میکنه؟ دفع میکنه اون مریضی رو.
حالا مگر اینکه این بدن نتونه دفاع کنه اون موقع است که ما چیکار میکنیم؟ آره دنبال علاجش می گردیم، تقویتش می کنیم که بتونه چیکار کنه؟
در برابر ویروس و مریضی از خودش چیکار کنه؟ دفاع کنه.
پس همون اول بسم ا… بریم یه کیسه قرص و شربت و اینا بگیریم این بدن رو چیکار میکنه؟ ضعیف میکنه.
دیدم من آقا، طرف اندازه یه کیسه قرص و شربت و این جور چیزها با خودش، آقا چیکار میکنی؟ حاج آقا ما خب سر درد داریم و اینا.
بعد اینا رو می خوری معده ات داغون میشه، نمی دونم چی چی...
گرفتاری میشه، سم دیگه، اصلا قرص شیمیایی حاج آقا، داروی شیمیایی هیچ کدومشون رو پیدا نمی کنی که بخوری عوارض نداشته باشه،
بعضی دکترهام قلمشون هی میره فقط ، برا دارو میره،
قلمشون پر رنگه به قول آقا، اینا خب هی دارو می نویسه بعد اینم دارو میخوره یه مدتی
می گذره بدن از بین میره، بدن باد میکنه، پف میکنه، حالا این یه نکته ای هست امروز یاد گرفتیم که امام کاظم علیه السلام میفرماید: از معالجه طبیبان پرهیز کنید.
پیش دکترها نرید، تا کی؟ تا زمانی که بیماری به شما فشار نیاورده،
هر وقت فشار آورد پا شو برو پیش طبیب ، برو پیش دکتر، تا فشار نیاورده پیش دکتر نرو،
این باعث میشه خلاصه خیلی چیزها به هم بریزه، ماها الان هم همینه داستان مون، همینه قصه مون ،
خدا ان شاءالله به حق محمد و آل محمد بهمون کمک کنه، هر وقت یه فشار آورد و ما رو انداخت اون موقع ،
بعد خدای متعال هم اگه دید ما افتادیم خب او هم برا ما چیکار میکنه؟ پاداش قرار میده.
یکی اینکه اون روایت رو بخونم خوشگله، یه روایت قشنگ داریم.
فرمود خدا سه چیز از دنیای شما دوست داره:
۱_قلب شاکر ( خدا دوست داره قلبت چی باشه؟ شکر گذار باشه، قلب شکر گذار میخواد خدا.
حالا من هی غر غرو باشم بدرد نميخوره، اه این چه وضعی، مردهشور ریخت این حاج آقای ما رو ببره ، اگه نمی اومد خواستگاری ما ،
ما الان فلانی اومده بود خواستگاری ما رفته بودیم فلان جا. الان خونه مون شیرازی نبود قیطریه بودیم، خب غر غرو… بعد بابا جون خدارو شکر کن، الحمدالله
قیطریه بودی مسجد رضایی نبودی
قیطریه بودی الان کنار پارک اونجا نشسته بودی داشتی با حاج خانوم های دیگه شطرنج بازی میکردی،
بابا بگو الحمدالله با ابن حاج آقا آره وصلت کردیم…درست میگم؟ بگو الحمدالله، خدارو شکر که..)
۱_قلب شاکر
۲_فرمود زبان ذاکر (زبونی که غیبت نکنه، زبونی که چی بگه آقا سید؟ صلوات بفرسته، زبانی که ذکر امیرالمؤمنین بگه،
یه تسبیح بگیره دستش از صبح هی بگه یا علی یا علی… بگه یا زهرا بگه، چون اینا همشون اسم اعظم، یا حسین بگه ،
بعد نمازها یه ۱۲۸ بگه صل الله علیک یا اباعبدالله و ذکر ذکر ….
چقدر ذکر خوبه همه چی زیادیش بده چون ذکر خدا، خدا تو قرآن میگه ذکر بگید زیاد بگید. هیچ جا نمیگه زیاد مثلا دارو زیادیش بده،
همون دارویی که خوب میکنه زیادیش بده، خیلی چیزها زیادیش بده جز ذکر خدا)
۳_بدن صابر (یعنی بدنی که صبر کنه تا همین، داستان حکمت امروز صبح امیرالمؤمنین، تا یه تب میکنه چی؟ نیفته.
تا یه دلش می پیچه چی؟ نیفته.بله بدن چی میخواد خدا از ما؟ صابر میخواد
آقا ، بلند بشی بری دنبال سرکار، بری بعد خورده خورده هم خوب میشه ها.
من خودم بعضی وقت ها سر درد می کنم و اینها، میگم پاشیم بریم کلاس، پاشیم بریم روضه، بوده مثلا خیلی وضع جسمیم هم بد بوده ولی پا شدم اومدم روضه، شما هارو دیدم مریضیم چی؟
باور کنید همون جا یادم رفته، شما هارو که می بینم مریضی میره، اینم برکت ها، لطف خداست بله، لطف خداست که این جوری میره.
مؤمنین رو آدم می بینه میاد تو مسجد، این حاج آقا رو می بینی اون حاج آقا رو می بینی، این جا هم وفور حاج آقاست،
خود حاج ناصرم یه حاج آقاس الحمدالله ایشون رو می بینید، شما همه تون حاج آقایید، خدا ان شاءالله به همتون خیر بده خیر دنیا و آخرت بده.
صل الله علیک یا اباعبدالله
قربون امام حسین برم کی بهتر از امام حسین
شما میایید اینجا تا اسم امام حسین میخوره تو دلتون
اسم امام حسین بخوره به نفستون زندگی تون
خدا دوست داره شما ها رو ، دوستتون نداشت که امام حسین رو بهتون نمی داد، خدا دوستتون داره اول صبحی میاره اینجا برای امام حسین می گریونتتون
این اشک برا امام حسین هم از خدا دارید ها، هر چی دارید از خدا دارید، منت نمی گذاریم سر خدا که خدایا ما داریم برای حسینت گریه می کنیم ،
وقتی اشک از چشم هامون جاری میشه میگیم الحمدالله خدایا تو ما رو برای حسینت گریوندی
خدایا شکرت برا حبیبت گریوندی خدایا تو مارو دوست داری که محبت حسین رو به ما دادی، محبت کربلاش رو به ما دادی
من روضه می خونم شما گریه کنید
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
دست و پا میزد حسین زینب صدا میزد حسین
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
تموم زندگیم مای حسین
دلم همواره دنبال حسین
شیخ جعفر شوشتری نوشتن اباعبدالله انقدر بدن شون زخم برداشت وقتی نفس می کشید
خون از همه بدن جاری میشد یا اباعبدالله اول صبحی برا امام حسین یه ناله
میگه رو دو کنده زانو بلند میشه با صورت زمین می افتاد با گوشه چشمش هی نگاه به خیمه ها میکرد
خدا خدایا خیمه های من…..
نگران خیمه هاس بلایی سر خیمه ها نیاد
تا دید شمر داره حمله میکنه صدا زد شمر آزاده مرد باش تا حسین زنده س به زن و بچه ش حمله نکن
شمر هم برگشت گفت حسین راست میگه تا او زنده س به زن و بچه ش حمله نکنیم
یا اباعبدالله ایام فاطمیه س
مصائب مادرتون رو میخوام یاد کنم
آقا جان فدای بابات علی بشم
آخه جلوی بابات علی به خانومش حمله کردن
زهرا جان زهرا جان