بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۵۰
●قال(علیه السّلام) : ما اختَلَفَت دَعوَتَانِ اِلَّا کَانَت اِحدَاهُمَا ضَلَالَه.
●میان دو دعوت اختلاف نشود مگر آنکه یکی از آنها باطل است.
▪︎ حضرت امیر صلوات الله میفرماید که:
هیچ وقت دوتا دعوت، دعوتان یعنی دو دعوت که مختلفن ضد همن، نمیتونه باشه الا ، کانت احدا هما ،
اون دوتا دعوت گمراهین، ضلالتن.
خب حضرت امیر صلوات الله علیه با این جملهشون با این جمله حکیمانهشون دارن اون عقیده سخیف تصویب رو باطل میکنند .
ابطال میکنن، خب حالا عقیده تصویب اینه که اهل تسنن میگنا ،
میگن هر مجتهدی که نظر میده خب این همون واقع ، این همون حکم الله .
مثلاً اگر یه مجتهدی گفت نماز جمعه واجبه ، خب این همون حکم الهیه.
یه امام جمعه ای هم گفت نماز جمعه در عصر غیبت حرامه.
اونم حکم الهیه ، یعنی هم اونی که گفت واجبه هم اونی که گفت حرامه جفتشونم مطابق واقع است .میشه این حرف که جفتشون درسته،
میگن خب آقا امیر خودشون گفتن تو کتاباشون، صحیح بخاری صحیح مسلم که پیغمبر فرمود :
علی مع الحق و الحق مع علی
ما شیعیان وقتی اینو میگیم. میگن خب عمرم اجتهاد کرد، عمرم درست بود کارش .
هم علی درسته هم عمر درسته.
خب بعد امیرالمومنین فرمود که نمیشه
ما اختلفت دعوتان الا کانت احداهما ضلاله
دو تا دعوت مختلف ،متضاد نمیشه مگر اینکه یکیش گمراهیه، ضلالت.
تو بگی هم معاویه هم ، میگی یزید.
آره یزیدم بالاخره یزیدم درست بود اجتهاد کرد اجتهادش بود که امام حسین رو بکشه .
یزید هم اجتهاد کرده بود.
همه درسته، اگه تو یه عصری ۱۰ تا مجتهد، ۱۰ تا نظر مختلف دادن همه درسته، هیچکی مشکل نداره.
خب امیرالمومنین می فرماید : این نمیشه، اینجوری نمیشه،
آخه یه وقت هست دو تا نظره مختلفه، می بینی جفتش هم غلطه،
خب امیرالمومنین نمیگه یکیش حقه اگه بگه یکیش حقه،
ممکنه یه جایی دو تا سه تا نظر پیدا بشه، سه تاشم باطل باشه.
خب بعد اون موقع حرف امیرالمومنین میره رو هوا.
امیرالمومنین اون طرف رو نمیگه که آقا اگه دو تا نظر مختلف بود یکیش حتماً حقه نه ممکنه جفتشونم باطل باشه.
منتها اون طرف رو امیرالمومنین می فرمایند اگه دو تا نظر مختلف بود حتما یکیش باطله.
چون همین جوری هست. دو تا نظر ضد هم نمیتونه باشه مگه اینکه یکیش باطل باشه.
پس تو اینجا که امیرالمومنین حقه طبق نظر پیغمبر طبق قول آقا رسول الله ،
عمرم که از اون طرف میاد یه حرف ضد میزنه خب اینجا دو تا نظر ضد و مختلفه.
پس حتماً یکیش باطله، خب شما که پیغمبر تون رو نمیگید العوذ بالله باطله،
پیامبر خدا که قرآن میگه ،
ما ینطق ان الهوی والا وحی یوحی
او که باطل نیست پس قطعا، پس میمونه اون ور ترازو
اون وری پس باید اونو درستش کنی
خب عجب حکمتی ها ، نیست کلام پیغمبر الا وحی که بهش وحی میشه.
بله نبی مکرم تو اون لحظات آخر عمر شریفشون فرمودند بیارید قلم و دوات که من براتون بنویسم.
جالبه آقا میگه خودم براتون بنویسم که بعد از من گمراه نشید.
که عمر بن خطاب با افتخارم میگنا ،که عمر بن خطاب بلند شد گفتش که،
یکی داشت میرفت قلم بیاره کاغذ، گفت بشین سر جات
گفت انه لیهجر این داره هذیان میگه
گفت حسبنا کتاب الله ، کتاب خدا برای ما بسه دیگه چه نیازی به حرف پیغمبر
چه نیازی ما داریم به نوشته پیغمبر همین کتاب خدا برا ماکفایت می کنه.
ما کتاب خدا رو داریم دیگه اونو ولش کن که بعد اینجا دیگه دعوا شد دیگه،
آقا پیامبر خدا هذیون میگه؟ هذیون میگه ؟
کنار گذاشتن دیگه تکذیب کردن این آیه قرآن
خیلی قصه زیاده مثلاً میرسه به یزید، میگه نوه پیغمبر رو کشتی،
میگه دیگه اجتهادش اینجوری بوده…
شیعه هیچ وقت این حرفو نمیزنه شیعه میگه آقا مرجع تقلید زحمت میکشه میره ، اگرم به خطا رای داد به خطا فتوا داد،
اگرم به خطا اصابت کرد ، خب نمیگه درسته
میگه در نزد خدا معذوره.
یعنی اگر روز قیامتم آوردنش و اینا نمیگن ،چرا تو بر خلاف حکم خدا فتوا دادی معذور دیگه تلاش خودش رو کرد زحمت کشید درس خوند
به چیزی رسید دیگه نمیگن این درسته، میگیم معذوره عند الله
ولی اونا میگن نه همه ش درسته.
چه اونی که میگه حرامه چه اونی که میگه حلاله چه اونی که میگه مستحبه چه اونی که میگه مکرره ، همش درسته.
اصلاً شما نگو غلط توش هست بگو همش گل و بلبل
ان شاءالله خدای متعال به حق محمد و آل محمد توفیق به ما بده بتونیم فهم درست از این کلمات داشته باشیم
یه جمله هم از مصیبت
صلی الله علیک یا اباعبدالله
امروز در خونه آقا اباعبدالله یه بزرگواری رو واسطه قرار بدیم
که امام حسین زود گرههای ما رو باز بکنه زود نگاهمون بکنه
آ میرزا عبدالکریم حق شناس میگه من چله زیارت عاشورا میگرفتم بعد دو سه ساعت زحمت داشت و اینا
میگفت حاجتمو میگرفتم با چله زیارت عاشورا
میگه دیگه پیر شده بودم پیرمرد بودم و اینا
دیگه طاقت خوندن زیارت عاشورا، ،..
میگه گریه می کردم تو حجره یهو دیدم اتاق نورانی شد پر از نور شد
هی می گفتم یا اباعبدالله یه راهی برا پیری ما قرار بده
میگه دیدم آقا اباعبدالله الحسین وارد شد بعد زیر این عبا یه چیزی انگار داره
عبا رو کنار زد دیدم
قنداقه علی اصغرشو رو دست گرفته صدا میزنه آمیرزا عبدلکریم از این به بعد هروقت حاجت داشتی زود میخواستی به مرادت برسی به مطلبت برسی
این بچه رو بیار در خونه ما
که این بچه رو بیار در خونه ما
یا علی اصغر یا علی اصغر
میوه دل امام حسین چه جوری دل امام حسین سوخت بابت این مصیبت
یه عبارتی حضرت سکینه خاتون داره میفرماید پدرم خب اون لحظهای که وارد گودال شد دید که از حلقوم بریده ابی عبدالله صدا میاد
میگه دخترم به شیعیان سلام منو برس بگو شیعتی ما آن شربتم ماء عذب فاذکرونی
هر وقت آب گوارا میخورید منو یاد کنید
او سمعت بغریب او شهید فاندبونی
اسم یه غریبی شهیدی چیزی میارن برا من حسین ندبه کنید
بعد اینجاش خیلی جان سوزه
سکینه خاتون میفرماید پدرم صدا زد بگو شیعیان جاتون خالی بود کربلا
ای کاش بودید چه جوری من بچه شیرخوارمو رو دستم گرفتم دارم خواهش اینا میکنم
یه جرعه آب بدید به من بدم به این بچه بچه رو سیرابش کنم
فدات بشم یا علی اصغر فدات بشم یا اباعبدالله
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
بلبل من لباش ترک خورده بود
تیرش نمیزدید خودش مرده بود
یه وقت سر چرخوند دید فضبح طفل من الاذن الی الاذن
این سر بچه به پوست آویزون شده
گوش تا گوش بریده شده
دست و پا مزن ای کودک دردی کشم
من خودم تیر از گلویت میکشم
حسین جان حسین جان
یاد این جمله افتادم این جمله رم بگم پدر و مادرامون فیض ببرن
در نقل هست خون علی اصغر رو تو دستش جمع میکرد هی به آسمون میپاشید
تا اونجایی که هاتف صدا زد حسین
بسه دیگه خون رو به آسمان نریز
ابی عبدالله بچه رو رها کن
ما خودمون بزرگش میکنیم
اینجا یه عبارتو همتون شنیدید این جای به بعدم خوب گوش کنید
در نقل هست ابی عبدالله بقیه خون رو به بدن علی اصغر مالید
نمی دونم چرا این کارو میکرد شاید یه دلیلش این بود
میخواست دست خودشو پاک کنه آخه میخواست برگرده سمت خیمهها
دستش خونی بود حتماً بچهها میترسن
اما این عبارت رو من با شعر می خونم
بچهها دست بابا خونی شده
گمونم شیرخواره قربونی شده
حسین جان