حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

?تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم

در رابطه با ولادت نبی مکرم صحبت می‌کنیم.

بنابر آنچه که مشهور هست بین علما ی امامیه ولادت نبی مکرم در هفدهم ماه ربیع الاول هستش.

علامه مجلسی رحمت الله علیه نقل اجماع کرده و بر اینکه هفدهم ربیع ولادت نبی مکرمه هست

منتها علمای اهل تسنن دوازدهم ماه ربیع الاول رو تولد آقا رسول خدا می‌ دونند.

مشهور اینکه اون حضرت نزدیک طلوع صبح جمعه هفدهم ربیع به دنیا آمدند و همون سال هم اتفاقای عجیب و غریبی افتاد

از جمله داستان اصحاب فیل بود که اینها فیل‌ها رو آوردند برای خراب کردن کعبه معظمه

که بعد معذب شدند به اون اجاره سجیل که سنگباران شدند موشک باران شدند

توسط اون سنگها و سنگهای نقطه زن اومد به سرشون خورد و بعد اینها همه به درک واصل شدند

حضرت در کجا متولد شدند ؟ تو همون خانه خودشون که نزدیک کعبه هستش

که بعدا هم پیامبر خدا اون خونه رو بخشیدن به جناب عقیل بابای حضرت مسلم

بخشیدن به جناب عقیل و اولاد عقیل هم بعدا این خونه رو فروختند به برادر حجاج

شخصی به نام محمد بن یوسف برادر حجاج که بعد دیگه اون هم اومد این رو داخل خونه خودش کرد

که بعد تو زمان هارون الرشید این رو آوردند ملحقش کردند به مسجد و اینها

امام صادق علیه السلام می‌فرماید که وقتی نبی مکرم به دنیا اومد ابلیس دارد که محدود شد

حضرت می‌فرماید ابلیس اولش به هفت آسمون می رفت وقتی حضرت عیسی تا به دنیا اومد از سه تا آسمون منع شد

تا چهار تا آسمون می‌رفت بالا منتها با آمدن نبی مکرم از هفت آسمان منع شد

یعنی دیگه وقتی می خواست بره بالا برای استراق سمع میزدنش با تیرهای شهاب میزدنش

دارد که اون سالی که حضرت متولد شد اون صبحی که حضرت متولد شد

هر بتی که در هر جای عالم بود به رو افتاد ایوان کسری که پادشاه عجم باشه لرزید و چهارده کنگره‌ ش افتاد

دریاچه ساوه که سالها این دریاچه رو می‌پرستیدند این خشک شد

آتشکده فارس که هزار سال روشن بود این خاموش شد

بعد اون وادی سماوه که سالها بود کسی توش آب ندیده بود این یه مرتبه دیدند که آب توش جاری شد

علمای مجوس اینها شب خوابیدند تو عالم خواب دیدند که شتر سعوی اسبان عربی رو داره دنبال خودش می‌ کشه

و وارد بلاد عجم کرد و از دجله گذشتند وطاق کسری از میان شکست و دو حس شد و آب دجله همین طور وارد قصرهای اینها شد

و از این خوابا دیدند علمای مجوس این خوابها رو دیدن بعد دارد نوری تو همون شب از طرف حجاز ظاهر شد

تمام عالم رو گرفت این نور منتشر شد و تخت هر پادشاهی در اون صبح سرنگون شد

و تمام پادشاهان اون روز لال شدند می‌ خواستند حرف بزنند نمی‌تونستند

اون روزی که نبی مکرم به دنیا اومد تمام پادشاهان لال بودند از حرف زدن و میومدن پیش کاهناشون می گفتند

کاهنا می گفتند ما امروز نمی دونیم هیچی نیست هیچی نیست هیچی نداریم

علم نداریم علم کاهنا همه برطرف شد سحر ساحرا همه باطل شد

مادر حضرت رسول آمنه خانوم سلام الله علیها می فرماید و الله به خدا قسم

چون پسرم به زمین رسید دست ها به زمین گذاشت سر به آسمون بلند کرد به اطراف نظر کرد

از فرزند من نوری ساطع شد که همه چیز و روشن کرد به سبب اون نور حضرت آمنه میگه‌ها این مادر میگه ها

میگه نوری که از فرزندم ساطع شد به سبب اون نور من قصرهای شام رو دیدم

و در میان اون روشنی صدایی شنیدم هاتفی می‌گفت آمنه بهترین مردم رو تو به دنیا آوردی او رو محمد نام کن

این خانم می‌فرماید که این کودک رو بغل کردم این فرزند رو بغل کردم

نزد جناب عبدالمطلب که صحبتش رو کردیم آوردم نزد جناب عبدالمطلب

و عبدالمطلب این فرزند رو به آغوش کشید گفت الحمدالله الذی اعطانی خداراشکر حمد می کنیم

خداوندی که عطا کرد به من عبدالمطلب میگه عبدالمطلب بابابزرگ آقا رسول الله

هذا الغلام طیب العردان

خدا را شکر می کنم بابت این پسر خوشبو که در گهواره

الصاد فل مهد الغلمان

تو گهواره بر تمام آقایان آقایی داره این فرزندیه که این تو گهواره است ولی بر همه شرافت داره

بر همه آقایی داره بعد آوردش و جناب عبدالمطلب این کودک رو تعویض کرد به ارکان کعبه و شعری اونجا خوند

و دارد که شیطان فریاد زد از آمدن نبی مکرم به روی کره زمین حالا نمی دونه ها شیطون نمیدونه چه اتفاقی افتاده

منتها اینکه چه اتفاقی افتاده دقیقا نمی دونه ولی متوجه شده که عالم یه تکونی خورد

فریاد زد و همه اولاد خودش رو جمع کرد دورخودش اولادش گفتند که

همه اون اعوانش وانصار شیطان اولاد شیطان گفتند چی شده چرا تو اینقدر داد و بیداد می‌کنی؟

گفتش که یه حادثه بزرگی روی زمین واقعه شده که از زمانی که عیسی به آسمان رفته مثل این حادثه روی زمین اتفاق نیفتاده

چی شده نمی‌دونم برید ببینید چی شده این اولاد شیطان میرن وبر می گردن و میگن ما متوجه نشدیم

میگه که این کار خودمه من خودم باید برم ببینم چی شده میاد روی کره زمین یه چرخی میزنه

تا میرسه به وادی مکه میرسه به مکه می‌بینه قلقله س از ملائکه

تمام آسمان و زمین مکه پر از ملائکه س می‌خواد که بیاد سرک بکشه میزننش و میخواد داخل بشه ملائکه بانگ میزنن

که برگرد این برمی گرده کوچیک میشه مثل گنجشک حالا اینجوری گفتند ما بفهمیم که کوچیک میشه یعنی اینکه

یه طوری میاد که مثلا از جانب کوه هرات داخل بشه جبرئیل بانگ میزنه میگه برگرد ملعون

شیطان میگه برگرد ملعون شیطان میگه که آقای جبرئیل یه سوال کنم ما بلاخره باهم رفیق بودیم

اون زمان قبل از اینکه مترود بشم ملعون بشم و اینها ما با هم یه رفیقی بودیم رفاقتی داشتیم

اگر میشه من یه سوال از تو بکنم میگه بپرس چی می خواهی بپرسی بگو ببینم امشب چی شده امشب چیه قصه چیه تو زمین چه اتفاقی افتاده

جبرئیل میگه محمد صلی الله علیه وآله وسلم که بهترین پیغمبران هست امشب متولد شده

شییطان گفت که بگو ببینم من از او بهره ای دارم یا نه می تونم شیربمالم می‌تونم یه کاری باهاش بکنم یا نه

منحرف بکنم همین که من بتونم امت او رو سرشون شیره بمالم همین من رو بسه من راضیم به این

امیرالمومنین فرمودند که وقتی که آقا متولد شد همه بت هایی که بر کعبه گذاشته بودند

همه به رو افتادند منادی صدا زدجا الحق و زهق الباطل ان البا طل کان زهوقا

تمام دنیا اون شب روشن شد هرسنگی هر کلوخی هردرختی به اقتضا خودش شادان شد

می‌فرمایند همشون خندیدند لبخند زدند اونچه که تو آسمون‌ها بود تو زمین بود همه تسبیح خدا کردند

و شیطان فرار می‌کرد و وقتی شنید که قصه چیه کی به دنیا اومده فرار می‌ کرد

و هی می‌گفت بهترین امتها بهتر ین خلایق عزیزترین و گرامی‌ترین بند گان و بزرگترین عالمیان محمد است.

خیلی ما باید بگیم الحمدلله که از امت این آقاییم از امتیم بالاخره این جای شکر داره

یه عرض مصیبت می‌کنم عرض روضه کنیم

صلی الله علیک یا اباالحسن یا علی بن ابیطالب

به امیرالمومنین گفتند آقا بهترین لحظه من چرا این روضه‌ها رومی‌خوام بخونم غرض دارم

انشاالله عزیزان مدد بکنند یه جمله حالا خیلی مفصل نمی‌گیم اشاره می‌کنیم

به امیرالمومنین گفتند آقا بهترین لحظه عمر شما کی بود

آقا فرمودند اون ساعتی که پیغمبر دست من رو گرفت بلند کرد

من کنت مولا فهذا علی مولا

هر کس که من مولاشم علی اون روزی که پیغمبر دست من رو گرفت بلند کرد بهترین لحظه عمرم هست

گفتند یا امیر یا علی اگر ناراحت نمیشی بگو این بدترین لحظه عمرت کی بوده تلخ‌ترین لحظه عمرت کی بوده

اینجادارد بغض گلوی آقا امیرالمومنین رو گرفت فرمود بدترین لحظه عمرم

از بدترین لحظه عمرم سوال می‌کنی بدترین لحظه عمرم اون ساعتی بود که خانومم بین در و دیوار بود

این ایام ایام سختیه برای آقا امیرالمومنین علی علیه السلام

پیغمبر فرمود علی جان تو دو تا رکن داری یه رکن منم یه رکنت فاطمه است

ببین رکن یعنی پایه رکن یعنی اساس ستون اگر این مثلا همین مسجد چند تا مثلاً پایه داره

ده تا ستون داره این اگر ستون ها نباشه کل این بنا میاد پایین این خانه میاد پایین

اگر پیغمبر و فاطمه نباشه علی دیگه نیست علی همه وجودش این دو بزرگوار هستند

گفتند کدوم لحظه سخت بوده فرمود اون لحظه‌ای که خانمم بین در و دیوار بود

وای منو وای منو وای من

میخ در و سینه زهرا من

در وسط کوچه تو را می‌زدند

کاش به جای تو مرا می زدند

گوشه چشم تو چرا شد کبود

فاطمه جان مگر علی مرده بود

زهرای من زهرای من زهرا من

بابی انت و امی یا بنت رسول الله

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *