حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۲۸۳

● العِلم مَقرون باِلعَمَل: فَمَن عَلِم عَمِل،وَ العِلم

یَهتف بِالعَمَل: فَان اَجَابه وَ اِلا ارتَحَل عَنهُ

● علم با عمل همراه است و هرکس( به راستی)

عالم باشدعمل می کند.علم، عمل را فرامی خواند

اگراجابت کردو آمد، علم می ماندوالا کوچ می کمد.

 

● علم حقیقی با عمل توام است و کسی که از عمق جان خود چیزی را بداند به آن عمل می کند.علم دعوت به عمل می ‌کند زیرا تاثیر علم، عمل است اما اگر بر طبق ان عمل نشودعلم به تدریج تبدیل به شک می گردد.

 

حضرت امیر صلوات الله علیه که جان عالم به فداشون می فرماید:

علم همراه عمل هست،علم یاد گرفتی کنارش باید عمل هم داشته باشی عمل هم بیاد.

هرکسی که به راستی عالم شد دانست، میخواد بگه حقیقت علم اینه،

اونی که پشت سرعلمش عمل نمیاد علم نیست، چیه حاج آقا؟ جهل و نادانی است.

وقتی حقیقت علم رو دانست عمل میکنه. علم صدا میکنه فرا می خونه به عمل کردن،

حالا که یاد گرفتی بیا عمل کن دیگه، حالا که فهمیدی این ضرر داره ترک کن بسم الله.

وقتی فهمیدی این نافع عمل کن بسم الله، این که نمیری سراغ عمل بعدا برات شک درست میشه،

بعضی گناهکاران مثلا شراب خواران، تارک االصلاتان کسی فهمید خدایی هست پیغمبری فرستاده نه یکی نه دوتا ، صدو بیست و چهارهزارتا پیغمبر فرستاده،

جالب اینه این صدو بیست و چهاز هزار پیامبر که اومدن ، ادعای پیامبری کردن،

همشون از یه خدا صحبت کردن، دعوت به یه خدا کردن اینطور نیست که چهار تاشون بگن ما با خدای ابراهیم و موسی کار نداریم.

مااز طرف یه خدای دوم اومدیم نه ، هیچکدوم نگفتن،همشون از یه پیغمبر گفتن، من که فهمیدم خدا هست ،

پیغمبرم میگه مااز طرف یه خدا اومدیم.اختلاف بینشون نیست حالا فهمیدم آخریش محمد مصطفی(ص).

او برای سعادت بشر قوانین و قواعد آورده، دستورات آورده بایدها نبایدها آورده؛

که اینا رو فهمیدم نماز عمود دین، فهمیدم کسی نماز نداشه باشه آخرتش خرابه،

اما نماز نمیخونم، روزه نمیگیرم، اما فلان..

دیدم عمل نمیکنم این آخرش بعد یه مدتی ازکجاسر در آوردی،

کی گفته شراب حرام کی گفته نماز؛ دین رو بهش لگد زدی. عمل نکردی چوبش رو بخور چوبش چحوریه؟

علمت تبدیل شد به شک ، جهل، نادانی آخرش میگن کی گفته شراب حرام، کی گفته نماز واجبه عه عه تو همون آدم دیروزی هستی؛

وقتی به علمت عمل نکنی ،همینه تهش، اگه بخواییم تو مبانی علمی خودمون توجه نکنیم تردید نکنیم حتما حتما باید عمل کنیم،

توی خونه پدر میخواد بچه ها رو به سمتی ببره ، خودش اول بایدبره سمت اون کار رو انجام بده به رفتارش کردارش؛

نشان بچه ها بده. دخترم پسرم اینه ها منم عمل میکنم.

وقتی پدر تو خونه نماز نمی خونه، بخاطر همینه شارح مقدس میگه:

نافله هاتون رو ببرید تو خونه بخونید تو مسجد نخونید.

بچه ها ببینند پدر ما نماز میخونه، با عمل داره دعوت به نماز میخونه، این بحث بسیار مهمیه،

علم فرا می خونه صدا میزنه به عمل کردن ، حالا اگه اجابت کردی این ندای علم دعوت علم رو قبول کردی.

خب الحمدلله علمت میمونه علمت ماندگار میشه، و الا اگر عمل نکردی ، کوچ میکنه مثل گنجشک میاد رو شاخه های مغزت ،

بعد پرواز کرد ورفت.ایشون می فرماید: اصولا علم مقدمه ای است برای عمل؛

تکامل انسان از این طریقه، اگر تمام مقدمات برای کاری فراهم بشه ولی انجام نشه مقدمات هیچ ارزشی ندارن،

شما وضو میگیری برای نماز،حالا یکی وضو گرفت اومد اینجا نشست،

آفتاب طلوع کرد پاشو نمازت رو بخون، میگه وضو گرفتم خب اون وضو مقدمه ی نماز،

وضو گرفتنت با نگرفتنت باهم توفیری نداری ، یکی میخواد بره بالا پشت بوم نردبون آورده ولی نمیره بالا.

پس چه فرقی کرد نردبون آوردی یا نیاوردی،این علم مقدمه ای بود برای عمل،

تو رفتی یادگرفتی ولی عمل نمیکنی چه فایده، عمل کنی تازه میشه علم یه چیزی،

این هم قابل توجه هست، علم مراتبی داره درمرحله سطحی ممکن آثار عملی از خودش نشون نده

ذوق درست کنه شوق درست کنه،یه کسی میره یاد میگیره ذوق عمل پیدا میکنه،

این سطحیه،این کمشه، مرحله ی بعدی یه یقین میشه باور میشه در جان آدمی نفوذ میکنه ،

که بعد اون علم توام با عمل میشه . عرض کنم که روز قیامت رو همه ی ما علم داریم یا نه؟

اما اگه یه وقتی من برای آخرتم توشه بر ندارم به فکر آبادکردن آخرتم نباشم کم کم همون آخرت شک میشه دیگه علم نمیشه،

میگه کی رفته اونجا؟ آخرت رو آخوندا درست کردن، پدر آمرزیده،

تواین عالم نگاه میکنی چیزی بیهوده خلق نشده، بعداون موقع میگی آخرتی نیست، برای این عالم که خدا این خلقت رو درست کرد میگی خدا درست نکرد، بعد باید یه نتیجه داشته باشه.

مانگاه میکنیم میبینم همش ختم به نتیجه میشه ختم به حکمت میشه، حالا این ته نداشته باشه؟ عبس و بیهوده میشه حالا ما این آخرت رو علم داریم ولی توشه برنمیداریم،

کم کم این تبدیل به شک میشه آخرش میشینه ریششم سفید شد میگه من از فلانی جا موندم.

ازچی جاموندی اون دوتا خونه خرید من نتونستم بخرم.

من از فلانی جا موندم ، حاج آقا بروببین فلانی چه زندگی درست کرده پدر آمرزیده تو یه پات لب گور حرف از این میزنی ،

حرص و طمع اون وجودش رو پر میکنه بیا و ببین.خیلی عجیب و غریب، پناه بر خدا .

تاثیرعمل نکردن به علم آخرش میشه عمرسعد.  عمر علم نداشت که حسین شیره ی جان پیامبره علم نداشت که این پسر فاطمه دختر رسول خداست.

چرا می دونست خوب هم می دونست، تا چند روز به محرم می رفت کنار امام حسین می نشست

که ابن زیاد نامه نوشت ای عمر شنیده ایم با حسین می نشینی،

پشتی میزارید تکیه میدید کپ و گفت میکنید. اینا رو شمر گزارش داده بود،

از این به بعد مکالمه ای با حسین نداشته باشید.ارتباطی با حسین نگیری،

عرصه رو تنگ کنید چه و چه و از این حرفا عمرسعد می شناخت امام حسین رو که چیه

حسین هرچی بهش گفت عمر بیا پیش من گفت من تو کوفه زمین دارم، امام گفت؛ بیا من تو مدینه زمین دارم

قشنگ تر از زمین تو آقا گفت من این زمین رو بهت میدم

عمر گفت خونه دارم آقا گفت من یه خونه دارم بهت میدم .گفت فلان فلان هر چی امام گفت: فایده نداشت

آخرتش چی شد؟ از بین رفته ذاتش هم از بین رفت. نتیجه ی عمل نکردن به علم است.

صلی الله و علیک یا ابا عبدالله

امروز روز پنجشنبه س شب جمعه دل هامون رو ببریم پایین پای امام حسین علیه السلام

خدا روزی کنه زیارت آقا رو آدمی وقتی وارد ضریح میشه به پایین پا که میرسه،

حال عجیبی پیدا میکنه یاد اون جوان رعنا میفته که وقتی چشم آقا بهش افتاد

دید بدنش اربا اربا شده

یاد اون صحنه ای میفته که آقا صورتش رو روی صورت دلبرای جوانش گذاشت

هی صدا زد ولدی علی پسرم علی خدا بکشه اونایی که تو رو کشتن

هی صدا زد ولدی علی ولدی علی

ای پسر من پدر پیر تو ام

پدر پیر و زمین گیر توام

سخنی گوی و دلم خوش کن

تو که آتش زده ای خاموش کن

یه وقت دیدن حسین صدا میزنه

جوانان بنی هاشم بیایید

جوانان بنی هاشم بیایید

علی را بر در خانه رسانید

علی جانم علی جانم علی جان علی جانم

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *