حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

جلسه چهلم

 

در ادامه ی کلمات خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسیم به این عبارت که

می فرماید خدای تبارک و تعالی قرار داد برای شما وفا کردن به کیل و وزن رو

برای اینکه کم فروشی نشده و حق دیگران رو ضایع نکنید.

بخس اینجا به معنی کم فروشی هست؛ که فروشنده ای مال مردم رو کم بگذارد و بخورد

میشه چی کم فروشی خدا برای اینکه این اتفاق نیفته کیل و وزن رو قرارداد

تا حق کسی ضایع نشه حالا اگه کیل نبود وزن نبود ترازو نبود حق مردم چی می شد؟

کم و زیاد می شد و برای همین خدا وفای به مَوازین و مَکائیل رو واجب کرده که

طبق کیل طبق وزن، کم فروشی رو حرام کرده و خدمتتون عرض کنم وفای به کیل و وزن

کم فروشی در چند جای قرآن آمده یکیش رو خیلیاتون بلدید

وَیلُ لِلمُطَفِفین وای بر کم فروشان، جاهای دیگه ی قرآن هم هست.

مثلاََ خدا به جناب شعیب سفارش میکنه جناب شعیب رو می فرسته بعد

جناب شعیب میاد میدونید که مخترع ترازو کی بود؟ جناب شعیب بوده

میاد و ترازو رو اختراع میکنه خدمتتون عرض کنم به قوم خودش میگه وفا کنید کیل و اینها رو

کم نفروشید کم نزارید که بعد اینا گوش نمیکنن این که حضرت شعیب میاره اختراع میکنه

کیلو و اینا رو میاره اینا کم می فروشن موقعی که به خودشون می رسه تمام میزارن

ولی برای مردم میشه کم میزارن که بعد خدا عذاب نازل میکنه برای اینا

یهو گرمایی میاد که اینها می بینن دارن آتیش می گیرن چه کنیم کجا بریم؟

فرار میکنن میرن خونه هاشون، بعد تو خونه هاشونم میبینن خیلی گرمه عجیب وغریب

دارن بریان میشن که بعد یه مرتبه بنا بر روایت میبینن ابری آمد ذوق زده میشن

بریم زیر ابر که بعد همشون فرار میکنن میرن زیر ابر که سایه بگیرن

یه مرتبه که میان زیر ابر این شروع میکنه به ساعقه همینجور ساعقه پشت ساعقه میزنه

تو کله ی اینا همشون جزغاله میشن که عقوبت کم فروشی و عقوبت رعایت نکردند

کفران نعمت دیگه که کسانی که به ناز و نعمت میرسن پولدارم میشن این رو رعایت نمیکنن

ما گفتیم دیگه جامعه هر کسی میخواد به نقطه ی مطلبوبی برسه باید به کمک جامعه برسه

اجتماع هم باید در معاملاتش وفا کنه اگه جامعه ای تو معاملاتش توی کاسبیش توی بازارش این رو رعایت نکنه

وا مصیبتا حالا خدا می‌خواد این چرخ بچرخه ترازو گذاشته کیل گذاشته وزن گذاشته

حالا بازاریها این رو رعایت نکنن خدا رحمت کنه یه شهید داریم اسمش هستش

تو یکی از ایستگاه های مترو بنام اون هست کی میتونه بگه یه شهیدی هست که

تو ترازو و کیل و اینا خیلی دقت می کرده شهید جوانمرد قصّاب که اسمش عبدالحسین بوده

میگفتن عبدالحسین چخبر از وضع کاسبی؟ می گفت الحمدلله ما از خدا راضی هستیم

او از ما راضی باشه بعد هیچ وقت ندیدن دو کفه ی ترازو عبدالحسین مساوی باشه

اصلاََ رعایت نمی کرد سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود

اگه مشتری پول کمی می داد عبدالحسین میگفت آقا هر چی تو بدی من به تو گوشت میدم

مثلا به پول الان میگم اگه ده هزار طرف به این قصاب می داد رَدش نمی کرد

برو این ده هزارتومن چیه گوشت میزاشت براش وقتی می شناخت که مشتری فقیره

نمیزاشت جز سلام و احوال‌پرسی چیزی بگه مقداری گوشت می پیچید تو کاغذ و

میداد به این بنده خدا گاهی هم پول این رو می گرفت دستش رو می برد توی دخل خودش

دوباره همون رو برمیگردوند می گفت بقیه ی پول، همون پول رو میداد

یه چنین آدمی چهل و سه سالم عمر میکنه؛ بعد میاد تو جبهه دوازده گلوله بهش میزنن و شهیدش میکنن.

شهید جوانمرد قصّاب قصاب بوده ولی جوانمرد بوده امیرالمومنین صلوات اللّه

راه میفتادن تو بازار خدمتتون عرض بکنم یه شلاقی هم داشتن میزاشتن رو دوششون

مقابل بازاریها همه اونجا بودند مثلا اگه رهبر معظم بیاد تو بازار، بازار چی میشه؟

همه یه لحظه استب میزنه همه از مغازه ها بیرون میان میگن رهبری اومده

خلیفه ی مسلمین اومده تو بازار شلاقم گذاشته رو شونش داد میزد فریاد میزد میگفت

خیرخواهی پیشه کنید ای بازرگانان از خدا بترسید بعد بازاری ها که صدای او رو می شنیدند

هر چی تو دستشون داشتن میزاشتن گوش می دادند خیرخواهی پیشه کنید

از آسان گیری تبرک بجویید مشتری میاد آسون بگیرید از سوگند بپرهیزید قسم نخورید

بخدا خودم این رو چند خریدم دارم به تو چند میدم. از دروغ کناره بگیرید

و از ستم دوری کنید داد ستمدیگان را بستانید به رباخواری نزدیک نشید

حضرت نمیگه ربا نگیرید میگه اصلا نزدیکشم نشوید و وزن و ترازو رو تمام کنید

کم نزارید اموال مردم کم ندید و در زمین به فساد سربر مدارید

بعد حضرت برمی گشت به رسیدگی کارهای مردم می نشست به دارالحکومه

خب این سفارش شریعت و دین ماست اگر شما مشغول خرید و فروش شدید

حتی ما که کاسبم نیستیم یه وقت تو فامیلی هم هست، توی محله هستش

نمیدونم تو مسجد هست یه چیزی هست می خواییم داد و ستد بکنیم

حواسمون به این وزن باشه حتی اگه می تونیم به خورده بیشتر بدیم که مدیون نشیم

خدایی نکرده این هم از بحث امروزما ان شاءالله خدای تبارک و تعالی برکت به بحث ما بدهد.

صلّی الّله علیک یا اباعبدالله

امروز روز پنجشنبه است یادی هم کرده باشیم از همه امواتمون گذشتگانمون

دل هامون رو ببرم پایین پای امام حسین علیه السلام، روضه ی جناب علی اکبر رو من خدمتتون عرض می‌کنم

ان شاءالله که قسمت بشه واقعا لذت داره پایین پای امام حسین علیه السلام

یا اباعبدالله فدای جوانت تو بشم یا حسین

این جوانی که دل برده بود از امام حسین واقعا از چه جهت دل برده بود؟

نه اینکه بگیم بچه ی امام حسین بود نه از جهت اینکه علی اکبر شده بود

آیینه تمام نمای خدا جلوه ی خدا شده بود از این جهت امام حسین علی اکبر رو دوست داشت

آمد نگاه کرد دید علی اکبر ارباََ اربا شده ببینید عبارت مقتل، اینا با شمشیر هاشون ریز ریز کردن علی اکبر رو

بعد امام حسین چشمش به این جوان افتاد اومد از اسب افتاد پایین

نگفتن که امام آمد امام حسین از اسب افتاد رو دو کنده ی زانو سر جوانش رو به دامن گرفت

دارد ابی عبدالله نگاه به چهره علی اکبر می‌کرد دید نفسی نداره بعضی اینطور آوردن

دست کرد در دهان علی اکبر لخته خون ها رو کشید بیرون میگن یه نفس کشید

جلو چشم امام حسین یه پا روی زمین کشید وقتی جان داد امام صورتش رو صورت علی اکبر گذاشت

پس بیامد شاه معشوقه اَلست

برسر نعش علی‌اکبر نشست

سر علی رو به دامن گرفته صدا زد

خیز از جا آبرویم را بخر

عمه را از بین نامحرم ببر

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *