حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

جلسه چهل و دوم

 

در ادامه کلمات شریفه ی خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسیم به این عبارت

می فرماید خدای تبارک و تعالی شما را از نسبت دادن ناروا بر حذر داشته

تا یه موقع مورد لعنت واقع نشوید اینجا که حضرت می فرماید: اجتناب القذف

قذف ، نسبت ناروا دادن به کسی مثلا به کسی به ناحق نسبت زنا بدهند

العیاذبالله بگن این زناکار است یا مثلا نسبت لِواط داده بشه که خدا افراد رو از این کار بر حذر داشته

می فرماید نکنید اینکار رو، بهم تهمت نزنید نسبت ناروا ندید ببینید آیه ش کجاست

یعنی اونایی که دامن پاک زنان مومن رو زنان بی خبر رو یه آیه ای هست زن مومنه هست

بی‌خبر از همه چیز از نسبت ها و اینها بعد میان این رو متهمش میکنن میگن

این دختر اینطور هست اون زن اونطور هست نسبت های ناروا که میدن

خدای تبارک و تعالی می فرماید: اینا هم تو دنیا و هم آخرت لعنتی شدند

لعنت خدا بر اینها حال ببین حاج آقا این نسبت ناروا دادن چقد زشته اینا که میگن میشنوند

که میگن شنیدی دختر فلانی اینجوریه شنیدی اون زن اونطوریه بابا حریم نگهدار

حرمت نگهدار چیه میگی دختر فلانی زن فلانی، میگن یه پسر بالا پشت بوم خونشون داشته

بابا شاید اون پسر رفته کفتر بگیره شاید رفته آنتن تلویزیون صاف کنه افتاده اون طرف

چرا همه چیو می چینید و نسبت ناروا میدید بعد میدونید با این نسبت ناروا این ساقط میشه؟

خانواده او ساقط میشن کَس و کار او ساقط میشن هی میگه شنیدم فلانی اینطوریه

اول اینکه ملاک گوش نیست بین حق و باطل چقد فاصله هست؟ چهار تا انگشت

اونی که میشنوی رو بنداز دور، اون که می بینی اگه همه‌ی مومنین اومدن گفتن که آقا فلانی اینطوری کرد بگو اشتباهه

اونی که میبینی درسته تازه اونم که میبینی رو حق نداری بازگو بکنی

رو این اساس خب حضرت میفرماید: قذف گفتیم نسبت ناروا دادن به یه خانمی

حالا بیشتر در خصوص زن ها، برای اینکه شما از لعنت خدا دور باشید این رو خدا حرام کرده

که شما توی لعنت خدانیفتید قذف یکی از گناهان کبیره است حاکم شرع

اگر یه کسی مرتکب قذف شد یعنی نسبت ناروا داد با شرایطی که در رساله ها ذکر شده

حدش هشتاد تا ضربه ی شلاّقه بخوابونن روی زمین و هشتاد تا ضربه ی شلاق بهش بزنن

حالا توی تاریخ به زن های پیغمبر چیکار کردن؟نسبت چی دادن؟ نسبت ناروا دادن تو همون حیات رسول پیغمبر

حالا یکیش که معروف به عایشه، اینم یه داستان داره تو سفر این بلند شده بود رفته بود

قضای حاجت کنه بعد اومده بود دید گردنبندش نیست به هیچکس خبر نداده بود

رفته بود گردنبندش رو پیدا بکنه ازکاروان جا مونده بود بعداَ یکی دیده بود عایشه جا مونده

عایشه رو برداشته بود برده بود ملحق کرد به کاروان عبداللّه بن ابی لعنت اللّه‌ علیه

نسبت ناروا به او داده بود گفته بودتهمت زده بود گفته بودآهان این عایشه مثلاَ اینطور ببینید

چی رو گذاشت کنار چی؟ مگه میشه بگی این زن جامونده با فلانی میاد این حتماَ این کار رو کرده

آخه برای چی باید این رو بزاری کنار اون تهش نتیجه گیری بکنی

بعضی ها میگن آیه ی اِفک که تو قرآن اومده تهمت زدن به زن پیغمبر قصّه اینه

بعضی ها میگن نه قصّه این نیس واسه ماریه قبطیه است اینجا بحث است

ماریه ی قبطیه زن پیغمبر است که این بچه دار شد که بعدخدمتتون عرض کنم

یه پادشاهی فرستاده بود ماریه رو با غلامی برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

که پیغمبر از ماریه بچه دار شد که یه سری از زن ها حسادت کردن به ماریه

که بعد این بچه پسر بود وقتی پسر از دنیا رفت پیغمبر خیلی ناراحت شد

که بعد عایشه گفت رسول الله چرا ناراحتی؟ پیغمبر گفت: خب بچه م از دنیا رفت

عایشه گفت این بچه شما نبود بچه ی اون غلام هست پیغمبر گفت: برای چی میگی؟

گفت چون غلام با کنیز زیاد رفت و آمد داره خیلی کنار هم می نشینن و صحبت میکنن

مال اون هست مال شما نیست که بعد رسول خدا یه مأموریتی به آقا امیرالمومنین دادند

که ته قصّه درآمد که این دروغ می گفت می بینید دقّت می کنید

چهار تا چیز رو بهم می چسبونن یه نتیجه میگیرن رو چه حسابی رو چه مبنایی رو چه اساسی حالا از داستان ها الی ماشاالله زیاد است

قصّه هاست اینجا بگیم صبح وقت شما گرفته میشه و تو تعقیباتتون می مونید

طرف زنه تخم مرغ شکسته تو دامن خودش و خودش رو چسبونده به یکی دیگه

اومده داد میزنه آی من بیچاره شدم این با من چه کرده. بعد حضرت فرمود

تو میگی این، اینه پیامبر گفت قنبر برو آبجوش بیار آوردن زن هم نمیدانست که پیغمبر چیکار میخواد بکنه فرمود

این آبجوش رو بریز رو دامن این وقتی ریخت تخم مرغ چی شد جمع شد

حضرت به دو سه نفر گفت بخورید ببینید چیه، خوردن گفتن آقا تخم مرغ است

نمیشه یه دامنی رو ببینی سفید بگی اینطور شده و اونطور شده باید اثبات بشه

آدم لال بشه بهتر اینکه زبون بچرخونه فلانی زناکار، دختر بیچاره رو برده مستش کرده

و زنای همسایه رو جمع کرده العیاذبالله، دختر رو از بکارت انداختن آوردن پیش عمر

که این زناکار است بعدش عمر گیج شدگفت چه کنیم چه خاکی به سر کنیم؟

گفت بریم پیش امیرالمومنین اومدن دختر به امیرالمؤمنین گفت

من زناکار نیستم هیچ کاری نکردم آقا امیرالمؤمنین گفتند خیلی خب

آقا اون زن اصلی رو نگه داشتن و بقیه ی زنا رو خلاص کردند گفت داستان چیه؟

گفت این دختر باکره بوده ولی بکارتش از بین رفته گفت خب چیزی دیدی؟

گفت بله زنای همسایه هم دیدن آقافرمود: همینه؟ من وایسادم و شمشیرم رو کشیدم

اگه دروغ بگی، گفت نه همینه زن دوم رو آورد همون زنایی که شهادت داده بودن

آورد آقا نشوند اونجا تنهایی به غیر از زن های دیگه آقا فرمود:

اون زن همه چیز رو گفت حالا تو بگو اگه دروغ بگی شمشیرم رو کشیدم گردنت رو می زنم

زن دوم ترسید و گفت: اون دروغ گفتن و تهمت زدن این بخاطر اینکه شوهرش نیاد و

چشمش به این نیفته عاشق این نشه و این رو نگیره؛ آورده چنین بساطی رو درست کرده

که بعد حضرت فرمود: من بعد از دانیال دوم کسی هستم که شاهدها رو جدا جدا آوردم

وازشون اقرار گرفته نمیشه که بیای راحت بگی اینطوریه و اونطوریه

خدای تبارک و تعالی لعنت کرده اونایی قذف میکنن هم تو دنیا مورد لعنت هستن هم تو آخرت

لذا این داستان باعث میشه ما مورد لعنت و اجتناب ازقذف از لعنت دور بشیم ان شاءالله

خب اینم از بحث اجتناب از قذف که خانم مطرح کردند.

بسیاری از فحش های جنسی هم با توجه به معنای اون و با قصد باشه از قذف است

یه جمله عرض روضه کنم عرض مصیبت دل هاتون رو ببرم در خانه ی علی اصغر امام حسین علیه السلام

شیرخواره ی امام حسین علی اصغر باب الحوائج هست

این نازدانه رو که آقا به آغوش گرفت نگاه به چهره‌ی او کرد دید که بچه تقریباَ رفتنی

چیزی ازش باقی نمونده چشماش گودی افتاده داره می لرزه

میگه ماهی رو وقتی از آب میگیرن اولش بالا و پایین میپره، اما یه خورده که میگذره

از جون میفته فقط لب هاش باز و بسته میشه این حالت رو عرب میگه تلظی

امام حسین دید بچه داره تلظی میکنه، فقط داره لباش باز و بسته میشه

و لذا گفت ببرمش سیرابش کنم رو دست بلندش کرد و فرمود

بچه داره تلظی میکنه اونا معنی تلظی رو می دونستن دیگه

تلظی معنیش این بود دیگه چه آبش بدید و چه آبش ندید می میره

ولی بگیریدش سیرابش کنید دارد اینجا که آقا داشت حرف میزد دید یه تیر آمد نشست به گلوی علی اصغر

خب چه کرد امام حسین، گوش تا گوش بریده شده حضرت دست گذاشت زیر گلوی علی اصغر

خون ها رو می پاشید به آسمان بعد هی صدا میزد آسان است بر من

این که به این کودکی گناه ندارد

یا که سر رزم این سپاه ندارد

بس که دل افسرده است آه ندارد

راه دهید آنکه را پناه ندارد

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *