حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️ الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم

? داستان حضرت شعیب علیه السلام

در نسب حضرت شعیب خلاف هست بعضیا گفتند که او فرزند نوبه فرزند مدین  فرزند ابراهیم خلیل علیه السلام هست.

اما گروهی هم بر این باور هستند که حضرت شعیب ، ایوب و بلعم بن باعورا این سه نفر از فرزندان گروهی بودند

عده‌ ای بودند که ایمان آوردند به جناب ابراهیم در اون هنگامی که حضرت ابراهیم رو به آتش نمرود انداختند

و خدای متعال او را نجات داد یه عده ای ایمان آوردند و با حضرت ابراهیم هجرت کردند به شام

اونجا با دختران حضرت لوط ازدواج کردند و از ازدواج اونها فرزندانی متولد شد که یکیش مثلا جناب شعیب رحمت الله علیه باشد

جناب شعیب بر دو طایفه مبعوث شد یک مرتبه بر اهل مدین مبعوث شد که اونها به صدای مهیب که موجب زلزله زمین شد هلاک شدند

و یک مرتبه هم حضرت شعیب بر اهل بیشه مبعوث شد که اونها به ابر صاعقه بار سوختند که حالا توضیح خواهیم داد.

اما حضرت شعیب رحمت الله علیه از اعراب بوده از عربها بوده

همچنان که در روایت معتبری از امام صادق هست که فرمود

خدای متعال از عرب مبعوث نکرد مگر پنج پیامبر هود صالح اسماعیل و شعیب و محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

عمرحضرت شعیب بنا بر روایت دویست و چهل و دو سال بوده

آقا امیرالمومنین علی علیه السلام می‌فرمایند جناب شعیب قوم خودش رو به سوی خدا خواند تا اینکه پیر شد

استخون‌ها همه باریک شد مدتی از اونها غایب شد به قدرت الهی جوان شد دوباره به سوی قوم خودش برگشت

اونها رو به سوی خدا خواند اونها گفتند که شعیب جان وقتی که پیر بودی ما حرف تو رو باور نمی‌کردیم حالا که امروز جوان شدی چه جوری باور کنیم.

در روایتی از امام باقر علیه السلام به سند معتبر که حق تعالی وحی کرد به جناب شعیب

که یا شعیب من عذاب می کنم از قوم تو صد هزار نفر رو که چهل هزارتاشون از بدان هستند

فاسق فاجر کافر ظالم بت پرست بی ایمان بی دین لاابالی اینا دیگه

شصت هزارتاشون خوبان هستند جناب شعیب خدایا بارالها چرا خوبها رو می خواهی عذاب بکنی؟

خطاب رسید یا شعیب برای اینکه مداهنه کردند با اهل معاصی گیر ندادند یقه نگرفتند اهل گناه رو

همین جوری راحت دیدند که اینا تو چه فسق وفجوری به سر می‌برند نهی نکردند از منکر از برای غضب من غضب نکردند.

وای به حال ماها که همینجوری راحت می‌ بینیم اهل گناه رو و همین طور راحت از کنار اونها می‌گذریم.

در یک روایتی بسیار زیبا از حضرت رسالت پناه است که فرمود

شعیب از محبت خدا انقدر گریه کرد که نابینا شد خدا دیده او رو به او برگردانید دو باره انقدر گریه کرد که باز نابینا شد

خدا دو مرتبه دیده او رو به او برگردون تا سه مرتبه در مرتبه چهارم وحی کرد که یا شعیب تا کی می‌خوای گریه کنی

اگر از ترس جهنم گریه می‌کنی ما به تو امان دادیم از جهنم

اگر از شوق بهشت گریه می‌کنی ما بهشت رو بر تو مباح کردیم

گفت خدایای من سید من آقای من تو خودت می‌دانی که گریه من نه از ترس جهنم و نه ازشوق بهشته

ولکن محبت تو در دلم قرار گرفته و شوق لقای تو گریه می‌کنم که خدا وحی کرد که

یا شعیب من هم به این سبب کلیم خودم موسی بن عمران به سوی تو می‌فرستم که تو رو خدمت کند

در نقل‌هایی هستش که از سهل بن سعید که میگه هشام بن عبدالملک من رو فرستاد که یه چاهی رو بکنم در یک منطقه‌ ای

دویست قامت کندم سر مردی پیدا شد اطرافش رو کندم دیدم مردی که بر روی سنگی ایستاده

جامه‌ های سفید به تن داره دست راستش رو گذاشته رو سرش به خاطر ضربتی که به سرش خورده

دستش رو که بر می‌داشتیم خون جاری میشد دستش رو رها می‌کردیم می‌دیدیم برمی‌گردانه دستش رو روی سرش و خون بند میشه

دیدیم روی لباسش نوشته منم شعیب بن صالح که پیغمبرخدا شعیب من رو به رسالت فرستاده به سوی قومش

ضربتی بر من زدند و من را در این چاه انداختند و خاک ها را بر روی من ریختند.

میگه این قصه رو به هشام نوشتیم در جواب گفت که این چاه رو پر کنید همون طور که پیشتر از این بود

و در جای دیگر چاه بکنید ببینید این قصه هم در قصص الانبیاء راوندی آمده و هم در خرایج

حضرت شعیب رحمت الله علیه دو بار عرض کردیم طبق اعتقاد مفسرین مبعوث شده

حالا اینها دو بار هم عذاب شدند این رو قرآن در چند جا انعکاس داده

یکی سوره اعراف هست که انعکاس داده خدای متعال گفتگوی حضرت شعیب با اون قوم رو

یکی هم سوره هود هست یکی هم سوره شعرا

که در هر مرتبه‌ ای حضرت شعیب رحمت الله حالا جالب اینجاست که حضرت امام سجاد علیه السلام فرمودند

اول کسی که کیل و ترازو ساخت حضرت شعیب بودکه به دست خودش این رو درست کرد

بعد فرمود که درست کیل کنید حق مردم رو تمام بدید بعد از اون این قوم شروع کردن در کم کردن کیل و ترازو و دزدی کردند

یعنی خوب نمی‌دادند کم می‌کردند بعد به خودشون که می‌رسید اون ترازو تو وزن کردن و کیل و اینا کامل و تمام می‌کردند

که خدای متعال اون‌ها را به زلزله گرفت و اونها رو عذاب شون کرد.

اما حالا گفتگوی حضرت شعیب با قوم این طور بوده که اونها رو میومد برحذر می‌کرد

می‌ترسوند از همین کم فروشی و از همین کم کردن ترازو و اینها

اونها هم به گستاخی جواب می‌دادند و بی‌ادبی می‌کردند نمی‌پذیرفتند اصلا سر باز می‌زدند

خدا بر اونها چه عذابی فرستاد عذاب گرما رو فرستاد که گرما بر اینها مسلط شد

اینها به خونه‌های خودشون فرارکردند دیدند که خیر دست برنمی‌داره این گرما و گرمای شدیدی هست

به طوری که بریان شدند سوختند و یک مرتبه دیدند که ابری اومده و اینها فرار کردند سمت اون ابره در پناه اون ابر قرار گرفتند

که یک مرتبه صاعقه‌هایی بر سر اونها زده شد آتشی بارید و زیر پای زمین

به شدت به لرزه دراومد که همه اونها سوختند و از خاکستر شدند.

امید است که انشالله ما از گفتن این داستانها عبرت بگیریم و دراعمال خود مون تجدید نظر بکنیم که انشالله از سعدا باشیم.

 

?جهت دریافت صوت ?

به کانال میثم ذوالقدر در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمایید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *