بسم الله الرحمن الرحیم
?تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
در رابطه با خبرهای غیبی آقا رسول خدا بحث و گفتگو میکنیم.
یکی از خبرهای غیبی آقا رسول خدا این هستش که از مُلک بنی عباس خبر دادند
از حکومت بنی عباس خبر دادند حالا آقا رسول خدا ست و جو جامعه دیگه
ببینید چه جوری حضرت خبر میدن وقتی که عبدالله پسر عباس متولد شد
یعنی در واقع پسر عموی پیغمبر پسر عموی پیغمبر که متولد شد اینو آوردن پیش آقا رسول خدا
حضرت اذان گفت تو گوش راستش اقامه گفت تو گوش چپش
بعد اسمش رو هم خود آقا گذاشت عبدالله گذاشت
فرمود من اسم این بچه رو عبدالله میگذارم بعد این بچه رو باید تو بغل مادرش دیگه
زن عموی پیغمبر خانمی بود به نام ام فضل که این بچه رو آقا رسول خدا داد بغل ام فضل
فرمود اذهبی به الخلفا یعنی بردار ببر بابای خلفا رو پیغمبر این بچه رو تو گوشش اذان گفت
راست چپ گوشش اقامه گفت بعد اسم بچه رم خودش گذاشت داد تو بغل مادرش
گفت بابای خلفا رو ببر. حالا یه کتابی است به نام کتاب غیبت
شیخ طوسی ۲۰۰ سال قبل از انقراض خلافت بنی عباس اینو نوشته
بعد روایت اونجا آورده که نخستین خلیفه بنی عباس عبدالله نام داشت
آخرین اونها هم عبدالله نام داره اولیشون عبدالله آخریشونم عبدالله
که همینم شد ۲۰۰ سال بعد از شیخ طوسی ۲۰۰ سال بعد از این کتاب آخرین خلیفه عبدالله بود اینم از اون خبرهای غیبی
که حالا بوده و اگه کسی واقعاً مریض نباشه باید ایمان بیاره نسبت به این آقا رسول خدا
یکی از اخبار غیبی دیگه آقا رسول خدا همین حضور حجاج بن یوسف ثقفی هستش
که حضرت از اومدن او خبر میده و از کذاب تعبیر به مختار می کنند
حالا شاید اینکه حضرت میفرماید او رو کذاب می نامند نه اینکه واقعاً کذاب باشه
او رو دروغگو مینامند یعنی یه کسی میاد که مثلاً میگن کذابه و حال اینکه کذاب نیست
یعنی در قبیله ثقیف دو نفر میان یکی میاد که اسمش کذاب یکی هم میاد مبیره یعنی هلاک کننده است
یعنی سفاک خونریزه بیچاره میکنه خب اونی که کذابه اسمش مختار اونی که موبیر اسمش حجاج بن یوسف ثقفی
ببینید از اومدن حجاج خود مولا علی هم خبر داده بود
وقتی امیرالمومنین خطبه میخوند میگفت به خدا قسم که اون پسره ثقفی
نمی گفت مرد ثقفی میگفت اون پسرک ثقفی
که مثلاً ستمگر هست بر شما گماشته میشه سبزه شما رو میخوره
پیه شما رو میگدازه بشتاب ای ابا وذحه ابا وذحه خدمتتون عرض کنم که نقل کردن که وضحت خنفسا
یه عقربیه این که حجاج بن یوسف تو مصلی بود نماز میخوند
چیکار میکرد این عقرب اومد سمت حجاج
حجاج اینم با دستش اینجوری رد کرد دوباره اومد دوباره رد کرد
این بار حالا دوم یا سوم عقرب اینو نیشش زد رفت تو بستر بیماری
و از همین نیش عقرب به درک واصل شد این کشته شدنش رو هم امیرالمومنین پیش بینی کرده بود
بشتاب ای عقرب یعنی بیا کارش رو تموم کن اینم یکی.
یکی از پیش گویی های آقا رسول خدا در رابطه با این فرزندان ابی العاص
فرمود اذا بلغ بنو ابی العاص ثلاثین رجلاً اتخذوا دین الله دغلاً و عبادالله خولا و مال الله دولا
به این معنا که فرزندان ابی العاص به چهل نفر که برسند دین خدا را تباه میکنند
بندگان خدا رو بنده خودشون میگیرند و مال خدا را مخصوص خودشون میکنند
این یکی از پیش گویی های آقا رسول خدا بود
که همینم شد . یکی از پیش گویی های آقا رسول خدا، البته اینو من ادامه باید بدم که
عبدالملک مروان که تو حکایتی هستش که معاویه با ابن عباس نشسته بودن
معاویه اشاره کرد به عبدالملک مروان بعد به ابن عباس گفت میدونی که رسول خدا این عبدالملک مروان رو یاد کرد
بعد گفت این پدر ۴ تا جباره ابن عباسم گفت آره قشنگ یادمه که پیامبر گفت این بابای ۴ تا جبار هستش
همین اتفاقم افتاد تو یه جا دیگه امیرالمومنین فرمود که
اگر به دست با من بیعت بکنه در دنباله بیعت او خیانته
و به اندازهای که سگ بینی خودشو بلیسه فرمانروایی میکنه
و او پدر ۴ تا قوچ ، که اینم امیرالمومنین فرمودند.
که امت اسلام از او و فرزندانش روزگار سرخ و خونین خواهند داشت
که مروان ۹ ماه خلافت کرد اون چهار تا توله سگش اونا هم خلافت کردن
پشت سر هم هر ۴ تاشون هم آقا این یه پیشگوییه دیگه شما دیگه چی میخوای ممکنه یکیشون بشه دوتاشون سه تاشون نشه
ممکنه دو تاشون بشه دو تا دیگشون نشه ولی فرمود هر چهار تاشونم خلیفه میشن
این نامردا هر چهار تاشونم پشت سر هم خلیفه شدند.
خب این یکی از پیشگوییهای آقا رسول خدا
خب عارضم به خدمتتون که یه مورد دیگه رو هم بگیم بحث مون رو جمع بکنیم
ام سلمه گفت پیغمبر خدا فرمود یکی از خانوماش خروج میکنه
عایشه خندید پیغمبر فرمود حمیرا مواظب باش که اون یه نفر تو نباشی
که خودش اگر او به دست تو افتاد بعد رو کرد به مولا علی علیه السلام و فرمود علی جان
اگر او به دست تو افتاد باهاش مدارا کن اینایی که میگیم همش از کتابهای اهل تسننه
همین مطلب را حاکم بیهقی اینا روایت کردند و عارضم به خدمتتون که
حالا نمیشم بگیم که چون رسول خدا میدید که عایشه و امیرالمومنین با هم نمیسازند
پیغمبر حدس زده باشه نه حدس نیست چون نمیشه به حدس بگی آقا عایشه تو خروج میکنی
جنگ میکنی مغلوب میشی بعد کارت میفته دست مولا علی علیه السلام و..
این داره ظریف و دقیق داره همه چیزو داره میگه اینکه یه حدس نیستش
که روایات دیگه هم موید همین خبر غیبی هستش
روایت که عایشه وقتی که به دیار بنی عامر میرسه پیغمبر فرمود
فرمود وقتی میرسه سگانی بر او بانگ میزنند خب اینم یه حدسه؟
عایشه پرسید که یا رسول الله این وادی چه نام داره
آقا فرمود مثلاً سگان حواب که بعد خود این عایشه میاد و میرسه به همین منطقه
یهو صدای پارس سگها بلند میشه عایشه میگه که اینجا چیه میگن حواب
بعد میگه که برگردونید منو زبیر میگه که چی برگرد الان یا اون پسرش عبدالله بن زبیر میگه که چی برگرد
برو مردم وایسادن مردم اومدن که تو رو ببینن
خدا بواسطه تو میان اونها اصلاح می کنه و عایشه گفت من میترسم
چون پیغمبر فرمود که کیف باهداکن اذا تنبحها کلاب حواب
یعنی چه جور باشه حال یکی از شماها رو کرد به خانوماش
چه جور باشه حال یکی از شما وقتی سگان حواب بر او بانک بزنه
حالا رفته این صداهارم داره میشنوه میگه من میترسم منو
خب برگرد دیگه برنگشت ادامه داد خدا نکنه آدم یهو گیر بیفته گیره موقعیتی بیفته شرایطی بیفته
که هی باید تا تهش بره این عایشه هم افتاد تو همون شرایط
ولی خب روحیه مردانگی میخواد که برگردی این نداشت این نداشت ادامه داد راه رو راه غلط رو ادامه داد
و چه کشتاری راه افتاد کمر مولا علی را همین جنگ شکوند
خب این به ذهنم افتاد که خدا رحم کرد به مولا علی که این تو جنگ کشته نشد
اگه شما فکر کنید تو جنگ این عایشه تو جنگ با امیرالمومنین این عایشه کشته میشد
اون موقع دیگه امیرالمومنین رو چیکار میکردن ما الان حریف نمیشیم
با اینکه میگیم عثمان رو مسلمونا کشتن بازم پیراهن عثمانو برمیدارن چیکار میکنن بلند میکنن علم میکنن
و میگن علی کشت و اولادش کشت و انتقام بگیریم و کربلا درست کنیم و فلان کنیم و ..
با اینکه امیرالمومنین نکشت امیرالمومنین تازه کمک کرد عثمانو اما بازم این همه حرف و حدیث هستش
حالا اگه این عایشه کشته میشد می گفتند عایشه رو علی بن ابیطالب
یعنی خدا یکی از تفضلات خدا بوده به امیرالمومنین
که این تو جنگ کشته نشد ، خب ان شاءالله تا جلسه آینده
یه جمله هم حالا اسم آقا اباعبدالله میاد ذکر روضه میشه قدر بدونیم غنیمت بشماریم
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
صل الله علیک یا اباعبدالله
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
بلبل من لباش ترک خورده بود
خود آقا امیرالمومنین این عثمان رو محاصره کرده بزن تو خونه
آبو بسته بودن به روی عثمان امیرالمومنین به حسنین فرمود
مشک بردارید پر آب کنید ببرید پرتاب کنید تو خونش
که این مثلاً از تشنگی نمیره حالا امام حسین اینجوری اینا رو آب داده بود تو کوفه
برای اینا دعا کرده بود بارون اومده بود حالا بچه خودش از تشنگی داره له له میزنه
فرمود بلبل من لواش ترک خورده بود
اگر تیرش نمیزدید خودش مرده بود
صدا زد یا قوم ان لم ترحمونی فارحموها
اگه به من رحم نمی کنید به این بچه رحم کنید
می بینید کیف یتلظی
من اینو آوردم نشونتون بدم که این بچه داره میمیره از تشنگی
لبهاشو نگاه کنید می گفت بچه رو بزنم یا باباشو بزنم
گفت بزن بچه رو بزن این بچه رو وقتی که زد بچه دست و پا میزد تو دست امام حسین
امام حسین یه نگاه کرد دید سر علی جدا شده به پوست آویزون شده
دست و پام مزن ای کودک شیرین زبانم
من خودم تیر از گلویت میکشم
حسین جان حسین جان