بسم الله الرحمن الرحیم
✨️ تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
در رابطه با خبرهای غیبی آقا رسول خدا صحبت میکنیم.
یکی از خبرهای غیبی که حضرت دادن هم بخاری و هم مسلم روایت کردند.
ببینید ما سعی می کنیم از منابع اهل تسنن بگیم که دیگه بحث عمومی بشه و شک و شبهه هم نباشه .
بخاری و مسلم روایت کردند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عمار فرمودند که
تقتولک فعت الباقیه
تو رو گروه ظالم میکشند گروه ظالم تو رو میکشند.
بعد حافظ سیوتی میگه این حدیث متواتره همین که پیامبر فرمود و بیشتر از ده نفر از صحابی این خبر را نقل کردند
همین ده نفریه چیزی رو بگن خیلی زیاده یعنی میره دیگه تو متواتر
بیهقی و ابونعیمم از کنیزی از بستگان عمار یاسر روایت کردند که عمار بیمار شد مریض شد و بیهوش شد
بعد از مریضیش بیهوش شد وقتی بهوش آمد دید ما گرد او گریه میکنیم دور او داریم نشستیم گریه میکنیم
گفت که شما میترسید من تو بستر بمیرم شما میترسید من اینجا بمیرم این خبرا نیستش که من تو بستر قرار نیست بمیرم
من تو بستر بیماری نمیبینم حبیب من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من عمار خبر داده خبر غیبی داده که
گروهی یاغی من رو می کشند و آخرین خوراک من از دنیا شیر با آب آمیخته شده هستش شیری که با آب آمیخته شده هستش
دیدی شیر یه لیوان آب هم قاطیش می کنند شیر با آب آمیخته شده هستش آخرین چیزی که من میخورم اون هست.
بعد این خبر غیبی آقا رسول خدا که عمار تو جنگ صفین کشته شد که یه تزلزلی شد تو لشکر معاویه
یه به هم ریختگی شد تو لشکر معاویه گفتند ای دادم وای ما شدیم لشکر یاغی
ما شدیم اونفعه چی باقیه اونی که پیغمبر فرمود انقدر این خبر مشهور بود که خود معاویه به دست و پا افتاد
چه خاکی بریزیم سرمون الان لشکرمون رو چیکار کنیم چه جوری جمع کنیم
این نامرد حقه کرد اومد گفتش که عمار رو من نکشتم عمار رو ما نکشتیم پس کی کشته ؟
گفتند عمار را علی کشت معاویه گفت گفتند چطور گفت کی عمار رو برداشت آورد اینجا
باعث و اینکه عمار کشته شد کی بود علی بود پس علی کشتتش علی آورد عمار
مرد حسابی با این حساب باعث و بانی کشته شدن حمزه سیدالشهدا کی بوده پیغمبر بوده
اینجوری که تو میگی با این مدلی که تو میگی حمزه رو هم اونا نکشتن کی کشت پیغمبر کشت
این چه حرفیه پیغمبر نمیدونستش که پیغمبر فرمود کیا میکشنش فعه باقیه یعنی یه لشکر مقابل می کشنش
اینجوری حقه کرد نانجیب حقه کرد خود اینا هم می دونستن این خبر انقدر اصلا مشهور بود
متواتر بود تو زبان ها میچرخید به هر حال این هم از نیرنگ های معاویه کرد
حالا که شماها می شنوید دیگه این خبرها رو ببینید چقدر که دل آدم رو باید نسبت به مسئله غیب محکم بکنه
همین الانش قبول می کنند خدا شاهده همین الانش ببین اینجا کشت وکشتار میشه مثلا یه داعشی میاد اینجا وارد مجلس میشه
به رگبار میبنده میگن کار خودشون بوده میگن کار خودشونه کار ایران چیز میکنه زلزله میاد اونور میگن کار سپاهه
همین الانش ها مثلا یه اتفاقی اینجا می افته میگه کارخودشونه بعد باور میکنند این رو
توییت میزنند نمیدونم توی اینستاگرام کجا کجا همین الان هم هست سبک مغز زیاد این یکی این یه مورد.
مورد دیگه که من خدمتتون عرض بکنم البته بنامون بود خیلی وقتی از شما عزیزان رو نگیریم
صبحها این یه مورد هم بگم اینکه این هم عجیب و غریبه شاید تا به حال بهش توجه نکرده باشید
اینکه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تا به حال بیت المقدس رو دیده بود یا ندیده بود؟
رسول خدا بیت المقدس رو ندیده بود و در سفر شام وقتی هم که رفت همه اهل تاریخ نوشتن از بسرا بیشترتجاوز نکرد
تمام اهل تاریخ نوشتن پیغمبر وقتی یه بار رفت سفر شام تو اون سفر هم از بسرا جلوتر اونورتر نرفتش
و متاع خودش رو کالای خودش رو در بازار بسرا فروخت و برگشت از بسرا تا بیت المقدس هم مسافت زیادی هست و وسط راه میان مدینه و شام آیه نازل شد
سبحان الذی اسرا به عبده
این رو عارضم خدمتتون که پیامبر اومدند بر اهل مکه قرائت کردند اینکه من شبانه مسجدالاقصی رفتم و برگشتم
اهل مکه تعجب کردند پرسیدند که آخه نرفته بود که به پیغمبر مسجد الاقصی نرفته بود،
بیت المقدس نرفته بعد گفت من رفتم و برگشتم.گفتند اگر راست میگی ببینید یه خبری داد پیغمبر که من مسجد الاقصی رفتم
بیت المقدس رفتم در حالی که نرفته بود گفتند اگر راست میگی نشانه های بیت المقدس و مسجد اقصی رو برای ما بگو
یه عده اونجا رفته بودند مسجد الاقصی و بیت المقدس رفته بودند ولی پیغمبر نرفته بود
گفتند خیلی خب اگر راست میگی نشانههای مسجد بگو ببینیم چه جوریه
مثل این میمونه که الان یه نفر مکه نرفته شما رفتی بعد اون به شما میگه تعریف کن ببینم من رفتم
شما که رفتی میگه تعریف کن تعریف کن اون هم میشینه جزئیاتش رو میگه شما ریز به ریزش رو میگه شما یقین می کنی که رفته
گفتند که تو اگر راست میگی بگو ببینیم چه جوریه پیغمبر شروع کرد به تعریف کردن که اینجوری بود اینطوری بود
مثلا به این شکل بود به اون شکل بود همه این خصوصیات بیت المقدس رو برای اینا گفت.
بعد از جمله چیزایی که پیامبر فرمود این بود که تو فلان مکان بر کاروان قریش گذشتند شتران
از ما رمیدند و همین جوری گرد هم میدویدن و این جور چیزها تو اون کاروان شتری بود
که مثلا اینقدر بار داشت پای این شتر شکست و کاروانی ها اینجوری شدند، اینطوری شدند
پیغمبر خبر داد فلان شب شترها رمیدن پای یکی از شتران شکست وایسادن کاروان برگشت پرسیدند
گفتند چه خبر بود اون شب گفتند والله یه چیز عجیب و غریبی بود اون شب شترها رمیدن و بعد یکی شترها پاش شکست اون هم یکی از این خبرها بود که پیامبر اکرم داد.
بخاری و مسلم از جابر روایت کردند که پیغمبر فرمود وقتی من رو شبانه به بیت المقدس بردند
قریشیان تکذیب من کردند من در هجر اسماعیل وایستادم خدا بیت المقدس رو آورد
جلو چشم من و من نشانههای اون رو نگاه کردم و برای اونها تعر یف کردم این هم از اخبار غیببی آقا رسول خدا بود این خبر رو قبول کردند.
این خبر رو پیامبر جلو جلو داد که اینا پذیرش کردند بعد که فهمیدند پیغمبر راست میگه فرصت مهیا شد برای خبر های بعدی
چون این خبر رو که اطمینان کردند خبرهای بعدی پذیرشش آسونتر شد.
رفتم آسمون اول این رو دیدم رفتم آسمون دوم این رو دیدم آسمون سوم این رو دیدم چهارم این رودیدم پنجم این رو دیدم تا رفتم
قاب قوسین اوادنی تا رفتم یه جایی که بین من وخدا دیگه هیچ فاصلهی نبود.
اگر اون اولش غلط از آب در میومد دیگه بقیه رو باور نمیکردند پیغمبر او خبر اول که من رفتم بیت المقدس رو دیدم
خب اینا ببینید واقعا نرفته بود پیغمبر قبل از اون ولی اینجا گفته من رفتم دیدم بعد ریز به ریز جزئیاتش رو پیغمبر فرمودند
و این توجه آقا رسول خدا به مسجد الاقصی اصلا مسجد الاقصی طاقهاش ریخته شده بود
بنایی نبود شده بود مزبله مسیحیا اونجا آشغال میبردند می ریختند و اینا منتها به برکت توجه آقا رسول خدا بعد از اینکه بیت المقدس
توسط مسلمونا فتح شد زمان عمر بن خطاب اونجا مسجد ساختند درست کردند و اینها
که الان هم که به مسجد عمر معروف است و خدا اون رو برای مسلمین انشالله نگهداره این هم از خبرهای غیبی امروزمون.
امروز روز سهشنبه است دلهامون رو ببریم در خونه سه ساله آقا امام حسین علیه السلام
به فدای اون دختر خانومی که پاهاش خسته شد
روضههای حضرت رقیه سلام الله علیه معجزه است میگن حال و هوایی که تو روضههای حضرت رقیه هست
بخاطر توجه امام حسین هست به خاطر نگاه امام حسین هست
چون امام حسین علیه السلام توجه داره حال آدم خود به خود ناخودآگاه منقلب میشه عوض میشه
این عنایت امام حسین به روضههای حضرت رقیه است
این نازدانه خیلی سختی کشید پاهاش خون آلود شده بود دیگه از بس دویده بود تو این بیابون ها خار مغیلان به پاش رفته بود
صدا زد بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله
بس که دویدم عقب قافله
تصور کنید یه دختر بچه امام سجاد علیه السلام میفرمایند همه ما رو به یه طناب بسته بودند
سر طناب از یه طرف به بازوی من از یه طرف به بازوی عمه ام زینب این بچه ها وسط ما بودند
خانوما قدشون بلند پاها بزرگتر از پای بچه به ما امر می کردند سریع برید همچین که سرعت میکردیم بچهها زمین میافتادند
مراعات بچهها رو میکردیم قدمهامون رو آهسته برمیداشتیم میومدن با کعب نی به سر ما میزدند سرعت کنید عجله کنید
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله
اما تا چشمش به سر بریده افتاد همه رو فراموش کرد
صدا زد بابا
پدر فدای سر نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانیت
حسین جان حسین جان حسین جان