بسم الله الرّحمن الرّحیم
? تاریخ اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
در رابطه با معجزات پیامبراکرم صحبت میکنیم خبرهای غیبی رسول خدا که بسیار جالب هست.
بحث خبرهای غیبی رسول خدا مسئله ی بسیار مهمی است .
از اخبارهای غیبی اون حضرت در غزوه ی خندق اصحاب از شکشتن سنگی عاجز شدن میخواستن خندق بکنن دور تا دور شهر
رسیدن به سنگی دیدن سنگ عجیب و غریبیه این کلنگ بزن اون کلنگ بزن سنگ محکم
دارد که آقا رسول خدا اومدن کلنگ رو بلند کردن وقتی زدن سنگ برقی زد پیغمبر فرمود
الله اکبر کلید شام رو به من دادن قصرهای شهر شام رو دیدم
کلنگ دوم رو زد دارد برقی جهید فرمود کلیدهای فارس رو به من دادن قصرهای حیره و مدائن و کسری رو همه رو من دیدم
مثل نیش سگان بودن دوباره کلنگی زد و برقی جست و فرمود
کلیدهای یمن رو به من دادن دروازه های صنعا رو من دیدم اونجا منافق بود منافقا گفتن وعده نمیدن خدا و رسولش مگر غرور
یعنی فریب این نشسته کلنگ می زنه ما از ترس دشمن دور خودمون خندق می کنیم
که میان تیکه بزرگمون گوش نباشه بعد این کلنگ میزنه و برق میزنه میگه من شام رو دیدم قصرهای ایران رو دیدم قصرهای یمن رو دیدم
کلیدهای اینا رو دادن به من این حرفا چیه ما اینجا گیر افتادیم.
آقا پیغمبر فرمود ایران یه شاخ یا دو شاخ بیشتر نمیزنه بعد اون ملک فارس نیست همش عرب هست همش میفته دست عرب
بعد فرمود پیغمبر رومی ها شاخاشون خیلی زیاده هر شاخشون که تباه میشه شاخ دیگه جاش میاد
شد دیگه ایران فتح شد شا م ها فتح شد یمن فتح شد اینها خبرهای غیبی رسول خداست.
بعدم فرمود ایران یه بار میزنه بعدش فتح میشه اما روم چی؟ روم یه شاخش می شکنه جاش در میاد این یه دونه از پیشگویی رسول خدا که در نوع خودش بسیار عجیب است.
مورد دوم رو که میخوام عرض بکنم خیلی عجیب تره به سندهای زیاد که از پیغمبر روایت شده
هلاکت عرب که عرب میره ایران رو فتح می کنه منتها اینکه خود عرب رو کی هلاک میکنه
این رو هم پیغمبر فرمودند هلاک عرب و زوال دولت عرب به دست ترک ها است
عرب ماوراء فارس از طرف مشرق به شمال رو همه رو ترک می گفت
مغولستان و بری بالا همه میشن ترک بعد ابن مسعود روایت کرده طبرانی ابونعیم ببخشید این دو از ابن مسعود کاتب وحی روایت کردند
پیغمبر فرمود اُترک التُرک یعنی ترک رو رها کنید مادامی که اینا شما رو به حال خودتون گذاشتن شما هم رها کنید بزارید ترک بروند
اولین کسانی که میان و ملک امت من رو سلب می کنن و می گیرن و بیچاره می کنن بنو قنطار
زوال دولت عرب به دست ترک ها حالا بازم میگم احمد بن حنبل بَزّار حاکم از برید روایت کرد
از رسول خدا شنیدم که امت من رو گروهی پهن صورت تنگ چشم که صورت هاشون مثل سپر میمونه اینها سه بار بیان به جزیره العرب برسن
اولین بار کسی از اونا بگریزه نجات پیدا می کنه و بار دوم بعضی نجات پیدا می کنن
اما بار سوم هر کسی بمونه می سوزه گفتن یا رسول الله اینها چه کسانی هستند؟
پیغمبر فرمود ترک ها قسم به اونی که جان من در دستشه اسبانشون رو به ستون های مسجد می بندند اینها رو رسول خدا فرمود
آقا امیرالمومنین هم در نهج البلاغه فرمودند انگار اونا رو می بینم اونا قومی هستن که صورتشان مثل سپر میمونه
که بر اونها چرم کوبیده شده اینها حریر و دیبا پوشیدن بعد بر اسبان نیکو سوار شدند
در اونجا کشتار سخت می کنن که زخمیان بر کشته ها راه میرن و نجات یافته کمتر از اسیر هستش
خب کتاب نهج البلاغه این حدیث رو بیش از دویست و پنجاه سال قبل از زوال دولت عرب نوشته شده
خیلی از نویسندگان این کتاب صدها سال قبل فتح کشورهای عرب بغداد و اینها مردن و این اتفاق افتاده
آقا امیرالمومنین خبر دادن به عمارت بغداد و دولت بنی عباس واحوال اینها و اینکه ترک ها میان و از دست اینها می گیرن
حکومت میفته دست بنی عباس ادامه پیدا میکنه تا مدتی خاتمه پیدا می کنه توسط مغولها
عرب مغول ها رو ترک می نامید. مغولها چشمشون تنگه و صورتشان مثل سپر میمونه
الان که مغولستان رو ببینید همین شکلی هستند این رو هم بگم که خالی از لطف نیست تا در جریان قرار بگیرید
وقتی هلاکو به بغداد رسید این رو علامه حلی نقل کرده میگه پدر من سید ابن طاووس و فقیه ابن ابالعز برای هلاکو نامه نوشتند
پیش از فتح بغداد، و امان خواستن هلاکو هم امان نوشت براشون گفت باشه هنوز بغداد فتح نشده بود
هلاکو اینا رو صدا زد گفت بیایید و اینا ترسیدن که برن پیش اونا میگه پدر من تنهایی رفت
علامه حلی گفت پدر من تنها رفت هلاکو گفت چجوری شد که تو قبل فتح بغداد برای من نامه نوشتی امان خواستی
گفت پدرم گفته که امیرالمومنین ما رو از اومدن پیش تو خبر داده بود
تو چجوری فهمیدی که من فتح می کنم شهر شما رو ؟ گفت ما یه امیرالمومنین داریم دویست سال پیش او آقا به ما خبر داده بود
که شما یه گروهی میان ترک ها آخرین خلیفه ی عباسی رو میزنن کنار و هلاکو وقتی اینا رو میشنود احترام می کنه
علامه حلی و سید بن طاووس رو احترام میکنه و گرایش پیدا می کنه خود خواجه نصیرالدین میاد با هلاکو خان کارهایی میکنه و در تصرف خودشون قرار میده
اصلا نجات مسلمانان نجات اسلام بخاطر خبرهایی که آقا رسول خدا و امیرالمومنین فرمودند
و اینجا علمای شیعه پیش دستی کردن نجات دادن و الّا هلاکو خان میومد جلو و همه رو شخم میزد وهمه رو از دم تیغ می گذروند.
پیغمبر فرمود ول کنید رها کنید سربه سر ترک ها نزارید چون بیچاره تون می کنن
اینم از خبرهای غیبی رسول خدا عرضم تمام. یه جمله روضه و عرض مصیبت بکنم
دلهاتون رو ببرم کربلا حرم با صفای امام حسین علیه السلام،
امشب شب جمعه میشه و شب زیارتی امام حسین علیه السلام
دلها اینجوریه شاید شما با ما همراه باشید یه حال و هوای خاصی تو حرم امام حسین علیه السلام
مخصوصا پایین پای حرم اونجا که شما میایید کنار ضریح وایمیسید و مضجع شریف آقا علی اکبر رو نگاه می کنید
امروز صبح علی اکبر رو واسطه قرار بدید در خونه امام حسین علیه السلام
این آقا کریم ابن الکریم پسرکریم هستش خیلی دستش باز الان اگه نگاهی به ما بکنه دردهای ما دوا میشه خدا میدونه
هم تو حیاتش کریم بود هم الان کریم هستش جلو کریم دست دراز بکنیم دستمون خالی بر نمی گردد
آقا اومد بالا سر علی اکبر وقتی چشمش به علی افتاد از روی اسب افتاد روی زمین
اومد سر علی رو به دامن بگیر ولی چه علی علی که دیگه چیزی ازش باقی نمونده بدنش اربا اربا شده
صل الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
بر سرت دست و پا گم کردم
مسیر خیمه را گم کردم
بین این همه تیر و نیزه
من لبان تو را گم کردم
یک علی اکبر یک صحرا
واویلا واویلا واویلا
هر کی گره به کارش این بند آخر عرضم تمام
هر طرف یک علی می بینم
شاهد این غم سنگینم
تکه تکه ی تو را با عباس
درمیان عبا می چینم
زینب آمد بجای لیلا
واویلا واویلا واویلا
یه مرتبه صدا زد علی جان
زجا خیز آبرویم را بخر علی جان علی جان
عمه را از میان نامحرم ببر علی جان
یه وقت دیدن خم شد صورتش رو صورت علی گذاشت
هفت مرتبه از پرده دل صدا زد ولدی علی پسرم علی
حسین جان حسین جان