بسم الله الرحمن الرحیم
💫اشرف کائنات حضرت محمد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم
خب خدمتتون عرض کردیم که حجة الوداع به پایان رسید
مهمترین قسمت حجة الوداع بازگشتش بود که واقعه غدیر رو در دل خودش گنجاند
و واقعه غدیر بسیار بسیار مهم و حساس و کلیدی بود
که حالا آیه سوم سوره مائده رو نگاه بکنید اونجا میفرماید
الیوم یئس الذین کفرو من دینکم اون روز حالا قرآن میگه الیوم
امروز روزیه که کفار که منظور منافقین باشند از دین شما ناامید شدند
که خب حالا رو این قصه عرض کردم باید ایام غدیر مشغول بشیم و بهش بپردازیم
خب افرادی که از حذرالموت و یمن اومده بودن از کاروان حج جدا شدند
رفتن سمت وطن خودشون افراد دیگهای که از جاهای دیگه اومده بودن
همه متفرق شدن رفتن حول و حوش ۱۰ هزار نفر با پیامبر برگشتن سمت مدینه
و خب تقریبا یک یکپارچگی درست شده بود در تمام شبه جزیره عرب
همه مسلمان شده بودند و دیگه اونهایی که واقعاً دلشون صاف بود
از این اتفاق خیلی خوشحال بودن ببین حالا دیگه اینجا یه اتفاقایی میافته نمیدونم اسمشو چی باید بزاریم
اتفاقهای مثلاً طبیعی عادی لازمه کار به قول مقام معظم رهبری
کسی که داره میره سمت قله بالاخره گاهی اوقات ممکنه پاش بلغزه
گاهی اوقات سختی حالا من یادمه
سال اول حوزه که بودیم یه آقایی بود انسان و ایمان به ما میگفت و
انسان ایمان شهید مطهری یه طلبهای بود سال اولش اومد و نشست کلاس
همون روز اول اومد نشست کلاس این بنده خدا فرداش دیدم
رفته تکیه به ستون داده دو سه نفرو جمع کرده خودش داره انسان ایمان میگه
گفتیم عجب لامصبی این یه روز اومد نشست ملا شد
حالا فردا رفته داره دو سه نفرم جمع کرده خودش داره درس میده
یه روزه شد استاد خیلی عجیب بود بعد چند وقت دیگه گذشت
دیدم مقاله نوشته بر ضد فلسفه همون طلبه سال اول
یه نفری بود سال دهم هجرت اومد مدینه خدمت آقا رسول خدا
مسلمان شد و اومد مدینه پیغمبرو دید مسلمان شد
برگشت یمامه و اونجا ادعای پیغمبری کرد اواخر سال دهم هجرت خبر به گوش پیغمبر رسید پیغمبر شده
نامه نوشت به پیغمبر اما بعد فانی… من در امر نبوت شریک تو قرار داده شدم
بعد گفتش که و ان لنا نصف الارض نصف زمین متعلق به من هستش
نیم دیگرش و لقریش نصف الارض نیم دیگه زمین مال قریشه
و اما قریش طایفهای هستند که با عدالت رفتار نمیکند
این نامه نامه کیه ؟ مسیلمه کذاب همونی که دست کشید رو سر یه بچهای
یه بچه ای رو آوردن گفتن پیغمبر دست کشیده رو سر یه کچلی پر مو شده
تو دست بکش رو سرش بعد این دست کشید اون چهار تا موهایی هم که رو سر این بچه بود ریخت
گفتن پیغمبر آب دهنشو ریخت تو چاه آب پرشد و شیرین شد
تو بریز ببینیم چی میشه انداخت آب دهنشو تو چاه خشک شد
و این اولش اومده بود مسلمون شده بود سال دهم هجرت
بعد رفت یمامه شهر خودش پیغمبر شد یهو شد پیغمبر
بعد دو سه نفرم فرستاد یه دو سه تا پیک فرستاد به سمت آقا رسول خدا
نامه خودش رو تحویل آقا رسول خدا داد آدم ادیبی هم بوده
خیلی آدمی بوده که فصاحت و بلاغتم داشته حتی اون شعرایی هم که بهش منتسب میکنند
بعضیا میگن شعرهای او نیست شعرهای یکی دیگه است
یعنی همزمان با او یه نفر دیگهای هم ادعای نبوت میکنه
این شعرها برای اوئه برای خود به نام اسود بن کعب شخص دیگهای هست
به نام اسود بن کعب همزمان با مسیلمه ادعای نبوت میکنه
به معارضه قرآن رو میاره یه سری شعرها میاره که الفیل ملفیل و ما ادراک الفیل
نمیدونم چی چی … این شعرها هم مال مسلیمه نیست
اون فقط ادعای پیغمبری کرد این دو سه نفری که اومدن نامه مسیلمه رو تحویل آقا رسول خدا دادن
پیغمبر انقدر ناراحت شد انقدر ناراحت شد فرمود اگر شما سفیر نبودید
اگر شما قاصد نبودید همین الان به کشتن شما فرمان میدادم
چون شما در گذشته اسلام آوردید آیین توحید رو قبول کردید
آیین رسالت منو پذیرفتید چرا به چه دلیل شما به چه دلیل باید
از یه چنین آدم تهی مغزی مثل مسیلمه کذاب پیروی بکنید
و از این آیین اسلام دست بکشید از این آیین پاک پیغمبر فرمود
اگر سفیر نبودید الان دستور اعدامتونو صادر میکردم
بعد پیغمبر یه نامهای نوشتن کوتاه اما پرمغز پرمحتوا دندان شکن به مسیلمه
نوشتن بسم الله الرحمن الرحیم من محمد رسول الله الی مسیلمه کذاب
به او سلام نمیده میگه السلام علی منتبع هدی
سلام بر کسانی که هدایت رو تبعیت میکنند اما بعد
تو گفتی نصف زمین مال منه زمین این برای خداست
به هر کسی که خدا از بندگانش بخواد ارث میده والعاقبت للمتقین
یعنی تو بیتقوایی کردی نفست غلبه کرد فکر کردی اومدی این ادعاها رو کردی
خلاصه اینکه خب پیامبر خدا این گزارش دریافت کردند از سمت یمامه
و یمن با اینکه نقطه خوبی بودند یه عده خوبی رو آوردن به اسلام اما این چیزا رم تو دلش داشت
خیلی قشنگهها شما توجه کنید همیشه همین هست
تو خود همین ایران نگاه میکنی می بینی خیلی اتفاقای قشنگی میافته
اما تو دل این اتفاقای قشنگ چیزهای زنندهای هم دیده میشه
اتفاقای زننده هم پیدا میشه خب با اینکه پیغمبر این گزارشات رو دریافت کرد
اما خودشو مشغول مسیلمه کذاب نکرد چون اتفاق خیلی مهمتر از مسیلمه کذاب بود
اتفاق خیلی مهمتر همین بحث روم بود که پیامبر خیلی نگران روم بود
که با اینکه رفتن اونجا زهر چشم اونا و یه حسابشونو رسیدن
اما با این حال پیامبر خدا درصدد تدارو یه لشکری بود که
آماده کنه بفرسته سمت روم و ضمن اینکه تازه خلافت آقا امیرالمومنین درست شده و لحظات آخر رسول خداست
دیگه آقا رسول خدا خودشو صرف مسیلمه نکرد
اما بعد از آقا رسول خدا حکومت که درست شد توسط ابوبکر
اولین کاری که کردن دخل مسیلمه رو درآوردند
خب این قصه سال دهم هجری تقریبا دیگه سال دهم هجری تمومه
فقط همین اندازه که اون لشکر ویژهای که تنظیم میشه درست میشه
برای اینکه بره سمت روم که خب حالا اونو من جزئیاتشو فردا انشالله میگم.
صلی الله علیک یا اباعبدالله
امروز روز چهارشنبه هست داشتم میومدم دلم رفت حرم آقا امام رضا علیه السلام
اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند
جان به قربان تو آقا که حج فقرایی
ما چه کنیم که حالا الان دستمون از امام رضا هم یه جورایی کوتاه شده
قدیمها حالا خیلی آسان بود و مثلاً میرفتیم میومدیم
منتها الان دیگه یه کم سخت شده با این اوضاع احوال گرانی
اما خب دلمونو روانه کنیم حرم آقا امام رضا علیه السلام
و او رو قسم بدیم به حق مادرش زهرای مرضیه
قسمش بدیم به حق جوادالائمه
ایشالا یه نگاه ویژهای به ما بکنن
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
رضا غریب الغربا رضا معین الضعفا
همین روضه من باشه مثل مار گزیده به خودش میپیچید
دستاشو تو شکمش جمع کرده هی صدا میزد جگرم آی جگرم
یا امام رضا ما هر چه داریم از شماست
جد غریبت حسین او هم صدا زد جگرم میسوزه
حسین جان حسین جان