حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️الحمدالله و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم

?داستان حضرت موسی علیه السلام

در رابطه با جناب موسی و هارون علیهم السلام بحث می‌کنیم.

یک نکاتی عرض شد در جلسه گذشته مبنی بر اینکه خب وقتی که جادوگرها اومدن ریسمان‌ها و عصاهاشون رو انداختند

این‌ها خب به ظاهر مار و اژدها شد به حرکت دراومد مردم ترسیدند

اونجا دارد که جناب موسی علیه السلام ایشون هم در نفس خودشون یه خوفی رو دیدند

و دارد از جانب رب اعلی خطاب شد که مترس تو بلندتری و غالب میشی بر این‌ها و بینداز عصایی که تو دست راست خودت داری

تا اینکه این‌هایی که این‌ها ساختن رو برباید و تا آخر

خب ما می خواهیم بدونیم علت ترسیدن جناب موسی چی بوده

علامه مجلسی رحمت الله علیه ایشون می‌فرمایند که

در رابطه با ترس جناب موسی خلاف هست

بعضی‌ها گفتند که اون حضرت از این ترسید نکنه یه وقت این امر معجزه که امر الهی هست

این امر معجزه و جادو کردن که یه کار باطل هست بر جاهلا مشتبه بشه

که جاهل‌ها گمان کنند اونچه که موسی هم انجام میده جادو است

چیزی نیست که از طرف خدا باشه و این‌ها گمان کنند که اونچه که موسی انجام میده هم مثل کرده اون جاهلان هستش

که ما طبق همین مضمون یه روایتی از مولا علی علیه السلام داریم که

این قول اول رو تایید می‌کنند بعضیا هم گفتن که خوف جناب موسی علیه السلام به مقتضای بشریت بوده

چه اشکال داره و این منافاتی با یقین و اون جایگاه پیغمبری نداره

بعضیام گفتن که علت ترس این بود که خب اون‌ها انداخته بودن موسی علیه السلام هنوز مامور به انداختن عصا نشده بود

ترسید که نکنه قبل از انداختن مردم پخش و پلا بشن متفرق بشن

و گمان کنند اون مردم که جادوگرها اینا برحق بودند

که ما می‌بینیم علامه مجلسی رحمت الله علیه وجه اول رو ظاهرتر بیان می دونند

می فرمایند که اون قوی‌تر هستش

اما اینکه فرعون با ساحرا چیکار کرد ساحرانی که به حضرت موسی ایمان آوردند

این‌ها رو کشت یا نکشت مشهور بر اینه که این‌ها رو به دار کشید

و نوع اعدامشم جالب هستش دست و پای این‌ها رو خلاف هم یعنی ضربدری مثلاً از بدن برید

و مثلاً دست راست پای چپ دست چپ پای راست

اینطوری از بدن جدا کرد نکته‌ای که خیلی حائز اهمیت هست

میشه ما درس بگیریم عبرت بگیریم این هستش که

بزرگواران می‌فرماید این ساحرا در اول روز ساحر بودند و کافر

اما آخر روز این‌ها از بزرگان شهیدان گردیدند چه مقامی پیدا کردند چه جایگاهی پیدا کردند

اینکه آدمی عاقبت بخیر بشه و عاقبت به شر نشه

یکی از بهترین دعاها همین هستش امیدوارم خدای متعال عاقبت همه ما رو ختم به خیر بگردانند

بعضی‌ها هم گفتن که خیر فرعون این‌ها رو به دار نکشید بلکه این‌ها را حبس کرد تا یه مدتی که این‌ها رها شدن

و با بنی اسرائیل همراه شدند خدای متعال مکالمه ساحران رو که به جناب موسی ایمان آوردن با فرعون رو تو قرآن انعکاس داده

می فرماید اون‌ها گفتن که چه طعن می‌کنی بر ما به غیر از اینکه چون آیات پروردگار خودمون رو دیدیم بهش ایمان آوردیم

برای چی داری طعنه میزنی برای چی داری این حرف رو میزنی

ما نشانه‌های پروردگار رو دیدیم ایمان آوردیم

بعد عرضه داشتن به خدای متعال که پروردگارا فرو ریز بر ما صبری به خاطر این سیاست‌های فرعون

و ما رو مسلمان از دنیا ببر انشاالله این باید زبان حال همه ما باشه

در جای دیگه فرموده است که فرعون به اون‌ها گفت که بلکه موسی بزرگ شماست که جادو رو اصلاً او به شما یاد داده

حالا که اینجوری شما کردید به موسی ایمان آوردید بدون اجازه من

دست و پای شما رو من خواهم برید من به درختان خرما شما رو به دار می‌کشم

بعد می‌فهمید که عذاب من سخت‌تره یا عذاب خدای موسی

اونا گفتن که ما اختیار نمی‌کنیم تو رو تو رو انتخاب نمی‌کنیم بر اونچه که بر ما ظاهر شد از معجزات ظاهر

بابا چشات کوره نمی‌بینی چشاتو باز کن ببین چه معجزه‌ای بود

چه نشانه‌ای بود خب اینا رو نمی‌بینی نمی‌فهمی گفتن که ما هیچ وقت تو رو انتخاب نمی‌کنیم

بر اون خداوندی که ما را آفریده پس هر حکمی که می‌خوای بکنی بکن

بسم الله اما فقط اینو بدون که این حکم تو در زندگانی دنیای ما جاری میشه

یعنی با تو آخرت که این حکم تو نافذ نیست تو کجای آخرتی تو کجای قیامت هستی

بابات کو الان که تو مثلاً می‌خوای ادعا بکنی

گفتن که ما ایمان آوردیم به پروردگار خودمون تا اینکه گناهان ما رو بیاموزه

و اونچه که تو ما رو بر اون مجبور کردی از جادو گفتی جمعمون کردی بیاید اینجا گفتی طناب بندازید چی بندازید

یقه بگیرید این رو ما از خدا طلب مغفرت می کنیم

و خدا برای ما بهتر و باقی‌تر است از تو چقدر کلمات ، کلمات عالی و دلنشین و جذابی هست

علی بن ابراهیم روایت کرده در تفسیر این آیه شریفه که ترجمه‌اش اینه

که گفت فرعون ای گروه اشراف قوم من نمی‌دونم از برای شما خدایی به غیر از خودم

پس آتش روشن کنید از برای من ای هامان

بر گل و آجر به عمل بیارید پس بسازید از برای من یک قصر عالی

که من برم اون طبقه آخر این قصر بشینم شاید خدای موسی رو ببینم

و من گمان دارم که موسی از دروغگویان باشه

اینجا دارد که هامان یه قصری رو بنا کرد به مرتبه‌ای رفیع که کسی از بسیاری باد

اونجا انقدر مرتفع بود باد هم شدید بود کسی جرات نمی‌کرد بره اون

مثلاً طبقات بالا بخ فرعون گفت که من دیگه زیادتر از این نمی‌تونم بسازم

نمی‌تونم بلند کنم دارد اینجا خدای متعال یه بادی فرستاد باد خورد به این ساختمون همه رو خراب کرد

فرعون دید که اینطور نمی‌شه یه تابوتی ساختند دستور داد تابوتی ساختند ۴ تا جوجه کرکس رو گرفت

تربیت کرد اینها بزرگ شدن بعد هر کدوم این کرکس‌ها رو در یک طرف تابوت قرار داد

و در هر طرف هم یه چوبی نصب کرد رو سر هر چوبی گوشتی گذاشت

و کرکس‌ها رو خیلی گرسنه نگه داشت پاهای این کرکس‌ها به پایه این چوب‌ها بسته شده بود

فرعون و هامان میان این تابوت‌ها نشستن

بعد به هوای اینکه دستشون برسه به اون گوشت‌ها شروع کردن به پرواز کردن

و هی ارتفاع گرفتن فرعون به هامان می‌گفت نگاه کن به آسمان

ببین که به آسمون رسیدیم چقدر نادان چقدر

هامان می‌گفتش که آسمان رو در دوری همونطوری می‌بینم که در زمین می‌دیدم

گفت نگاه کن به زمین نگاه کرد به زمین گفت که زمین رو دیگه نمی‌بینم

باز انقدر پرواز کردن که آفتاب رو دیگه نمی‌دیدند دریاها از این‌ها پنهان شد

وقتی نگاه به آسمان کردن دیدن که فرقی نکرده با هم اون موقعی که تو زمین نگاه می‌کردند

همون هستش فرعون گفتش که آیا به آسمان رسیدیم

گفت ستاره‌ها رو چنان می‌بینم که در زمین می‌دیدم

و از زمین به غیر از ظلمت چیزی نمی‌بینم که اینجا دارد بادها در هوا به حرکت اومدن

تابوت رو چرخوندن برعکس شد و اینجا این‌ها پایین آمدند تا به زمین رسیدند

فرعون وقتی به زمین رسید طغیان و گمراهیش بیشتر شد

پناه می‌بریم به خدا انشالله ادامه مطالب برای جلسه آینده باشه.

 

?جهت دریافت صوت ?

به کانال میثم ذوالقدر در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمایید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *