حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

✨️ الحمدلله و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم

?داستان حضرت موسی علیه السلام

در رابطه با مبعوث شدن جناب موسی علیه السلام و حضرت هارون بر فرعون و اصحابش

یه روایتی از امام صادق علیه السلام داریم به سند معتبر که علامه مجلسی رحمت الله در کتاب حیات القلوب آورده است.

آقا امام صادق می فرماید فرعون هفت شهر ساخته بود و هفت قلعه که توی این هفت قلعه متحصن شده بود

از ترس حضرت موسی علیه السلام یه ابهت خدا به جناب موسی داده بود با معجزاتی که حضرت موسی داشت

یه رعبی یک خوفی خدای متعال تو دلهای دشمنانش قرار داده بود از جمله فرعون.

میان هر قلعه تا قلعه دیگه بیشه‌ها قرار داده بود تو این بیشه‌ها شیران درنده جا گرفته بودند

زمین رو حفر می کردند عمیق و شیرها رو اونجا قرار می‌دادند

هرکس خطایی داشت بدون اجازه فرعون کاری می‌کرد داخل میشد او رو می انداختند به نزد شیرها و شیرها او را هلاک می کردند.

هنگامی که خدای متعال جناب موسی را به رسالت فرستاد

جناب موسی علی نبینا و آله والسلام آمدند به دروازه اول که رسیدند همچین که این عصا رو به دروازه زد این در گشوده شد

بعد بیان باز کنند منتها به اذن الله خود به خود این باز میشد در وقتی داخل شد

شیر ها هم بودند در همین نقطه‌هایی که تعبیه شده بود منتها این شیرها

تا جناب موسی رو می دیدند حالا به اذن الله همشون فرار می کردند یا مثل یه گربه خوار و ذلیل می شدند به نزد حضرت موسی علیه السلام.

تا حضرت موسی رسید به در قصر فرعون که فرعون اونجا نشسته بود و با یه هیبت خاصی

یاساول فرعون اجازه می‌گرفتند برای مردم که مردم وارد بشن بر فرعون

حضرت موسی به اونها گفت که برای من هم رخصت بطلبید که می‌خوام داخل مجلس فرعون بشم

اونها گویا ملتفت نشدند حضرت موسی دوباره فرمود من رسول پروردگار عالمیانم

که فرستاده شدم به سوی فرعون برای من یک اجازه بگیرید

اونا گویا بازم خودشون رو زدند به اون راه ملتفت نشدند

حضرت این رو مکرر فرمود که من رسول خدا هستم اونها گفتند که پروردگار عالمیان هیچ کسی دیگه‌ ی رو پیدا نکرد که تو رو فرستاد برای پیغمبری

جناب موسی علیه السلام طبق نقل در غضب شدند عصا را بر در زدند تا هر دری که میان او و فرعون بود همه گشوده شد

فرعون تا نگاهش بر جناب موسی افتاد فریاد زد گفت بیاورید او را بیاورید او را

جناب موسی داخل شد که فرعون در قبه عالی نشسته بود که خیلی ارتفاع بلندی بود

جناب موسی فرمود من رسول پروردگار عالمیانم به سوی تو خدا فرستاده که بیام پیش تو

فرعون گفت علامتی معجزه‌ ای چیزی بیار اگر راست میگی

گفت خیلی خب موسی علیه السلام عصا رو انداخت دارد که دو شعبه داشت

یک مرتبه اژدهای عظیمی شد دهان خودش رو گشود یه شعبه بر بالای قصر گذاشت یکی هم به زیر قصرفرعون

دید از میان شکمش آتش شعله میکشه قصد فرعون رو داره این مار

قصد فرعون رو داره این اژدها دارد اینجا از ترس جامه های خودش رو ملفس کرد

فریاد به استغاثه بلند کرد ای موسی ای موسی بگیر اژدها رو بیهوش شد هرکس توی مجلس بود فرار کردند

همه فرارکردند حضرت عصا رو گرفت فرعون به هوش اومد اراده کرد که ببینید خیلی جالبه

اراده کرد که جناب موسی رو تصدیق بکنه ایمان بیاره به جناب موسی

منتها اون وزیره هامان وزیر بلند شد طاق نعل به نعلین همون اتفاق‌هایی که اونجا افتاده در امت پیغمبر ما هم افتاده میشد

فرعون این امت هم که ایمان بیاره ولی وزیر او نمی‌گذاشت گفت در عین خدایی که مردم تو رو می‌پرستنت

می‌خوای تابع بنده‌ ای بشی نزاشت فرعون ایمان بیاره اشراف قوم فرعون همه جمع شدند گفتند این مرد ساحره

وعده دادند روز معلومی که جمع بشن اونجا جناب موسی مثلا سحرش رو ظاهر کنه اونها هم سحرشون رو ظاهرکنند

و حال اینکه جناب موسی سحر نداشت او معجزه داشت

اونها ریسمانها و عصاهای خودشون رو انداختند و به جادو به حرکت درامد

گویا مثلا مار هستند وحال اینکه مار نیست جناب موسی علیه السلام هم عصای خودش رو انداخت پس همه اونها رو بلعید

ساحران هفتاد و دو نفر بودند از پیرمردهای قوم فرعون این معجزه وقتی که ظاهر شد اینها مشاهده کردند

اینجا دارد همه ی ساحرها به سجده افتادند و به فرعون گفتند کار موسی جادو نیست ما کارمون جادوگری

می دونیم این جادو چیه این اصلا ازجنس جادو نیست اگر جادو بود باید این ریسمانها و عصاهای ما هم بود باقی می‌موند وقتی الان هیچ اثری از این جادوی ما نیستش.

جناب موسی علیه السلام بنی اسرائیل رو برداشت از مصر بیرون بیاد

هرچند اینجا توضیحاتی داره که حالا به مرور خدمتتون عرض می کنیم

ولی ما در صدد این هست بیان حدیث امام صادق علیه السلام هستیم.

فرعون او رو تعقیب کرد دریا شکافت بنی اسرائیل به دریا رفتند

فرعون با لشکرش به کنار دریا رسیدند دیدن که اینها از وسط مثلا اون دریا وسط اون رود عبور کردند

همه بر اسبان نر سوار بودند می‌ترسیدند داخل آب بشن جناب جبرئیل آمد

و بر اسب ماده سوار بود پیش روی اینها روان شد داخل آب شد

اسبان نر از عقب این اسب ماده داخل دریا شدند و دارد همشون غرق شدند.

حق تعالی امر کرد به آب که جسد فرعون رو مرده بیرون بنداز

تا یه وقت این بنی اسرائیل گمان نکنند که اون نمرده پنهان شده.

خدای متعال امر کرد که موسی علیه السلام رو که با بنی اسرائیل به مصر برگردند و خدا میراث داد به بنی اسرائیل

اموال و خانه‌های فرعونیان رو که مثلا یه دونه از بنی اسرائیل صاحب چندین خانه توی مصر که اینها متصرف شدند

بعد خدای متعال امر کرد اینها رو به شام ببرد جناب موسی اینا وقتی از آب گذشتند رسیدند به جماعتی که بر یک بتی جمع شده بودند و این بت رو می‌پرستیدند

خیلی جالبه این همه معجزه دیدند از حضرت موسی نجات پیدا کردند از دست اون طاقی و یاغی رسیدند به اینجا

دیدند مردم بت می پرستند بنی اسرائیل به موسی گفتند تو هم برای ما خدایی بیار همچنان که اینها خدایی دارند و می‌پرستند

عجب چه کفران نعمتی جناب موسی علیه السلام شما گروهی هستید جاهل آیا خدایی می‌خواهید به غیر از خداوند عالمیان شما دیگه کی هستید.

 

?جهت دریافت صوت ?

به کانال میثم ذوالقدر در پیام‌رسان ایتا مراجعه نمایید.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *