بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨جلسه دوازدهم
●نثار امام زمان صلواتی بفرستید.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
بسیار تفکر کن ای مفضل در صدا و سخن و آلتها که قادر منان برای انسان مقدر ساخته.
حضرت میفرماید : پس حنجره ، مانند لولهایست از برای بیرون آمدن آواز و صدا
و زبان و دندانها و لبها آلتی چندند برای تقطیع حروف و ظهور نغمات
که شما نگاه بکنید این دندونها این لبها اینا همشون یک آلاتی هستند برای تقطیع صدا
گویا یک آوازی یک بادی ، مثلاً اینطور حالا چه عرض کنم میاد توسط لبها
مثلاً قیچی میشه تقطیع میشه به یه شکل خاصی در میاد
یعنی واقعاً یکی از معجزات الهیه .
حضرت میفرماید : نمیبینی کسی که دندانهایش ریخته است
سین را چنانچه میباید نمیتواند گفت. سین رو نمی تونه بگه ، چی میگه؟
اونی که دندون نداره چی میگه ؟
و کسی که لبش افتاده . این لب پایینش افتاده ف رو نمیتونه بگه
و کسی که زبونش سنگین شده مثلاً زبونش ورم کرده یا سکته کرده
ر رو نمیتونه بگه . خب بعد عرضم خدمتتون که حضرت این مطلبی که حضرت میفرماید : خیلی حائز اهمیتهها.
که ببینید خدای متعال چیکار کرده مثلا این صدا میاد
بعد توسط یکی از اینا قیچی میشه تقطیع میشه حالت پیدا میکنه
اصلاً ب خب ب از کجا تقطیع میشه ؟
از لبها تقطیم میشه .
خدای متعال ببین چیکار کرده ،خب اینا همش جای تفکر و جای تامل و جای ساعتها داره که ما بشینیم هی بگیم چی شده این صدا چیه اصلا.
خب خدای متعال چیکار کرده ؟ تقطیع میکنه بعد هی به این شکلها در میاد واقعاً از اون ، از اون صنایع ایه که باید آدم بشینه فکر کنه
که به چه شکله به چه صورت هستش و تا آدم فکر نکنه به اینجا راه پیدا نمیکنه.
به عظمت نعمت راه پیدا نمیکنه
ما همهمون وظیفه داریم بابت این نعمتی که خدا بهمون داده فکر کنیم.
یه ساعت فکر کردن تو بعضی از روایات هست از یه شبانه روز نماز خوندن و یک شب قیام و اینها بالاتره.
یا بعضی جاها هست یه ساعت فکر کردن از یه سال عبادت بالاتره .
تو بعضی از جاها هست یک ساعت فکر کردن از ۷۰ سال عبادت بالاتره.
تو بعضی از جاها هست یک ساعت فکر کردن همش روایتهها ،از یک دهر
یک روزگار اندازه مثلا کل این عمر کره زمین
عبادت بالاتره . خب فکر کردن خیلی عظمت داره و مهم هست
ما باید به این راه پیدا بکنیم . حالا شما بیزحمت فکر کنید رو این صدا چیه ؟
رو این فکر کنید یه خورده ، تا جلسه بعدی .
خب امروز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان
این سفره رحمت و سفره نعمت رو دارن جمع میکنن
ما هم تا هرچقدر میتونیم انشالله از این سفره بهرهمند بشیم
تلاش بکنیم دست و پا بزنیم ، دیدی بچه جیغ می زنه به اون جیغی که بچه می زنه
همه میان آرومش کنن
حالا باید جیغت در بیاد تو این عالم تو همین کره زمین
جیغت در بیاد تا همه بخوان تو رو آرومت کنن
بعد امروز اینجا یه جیغی بزنی دیگه من نمیدونم یه جیغی بزنی که بیان آرومت کنن
واقعا همینهها حال شما شاید حرف منو مزاحانه ببینید
ولی واقعی ، حاج آقا خسروشاهی هم اینو میفرمودند
تا جیغت در نیاد درست نمیشه
بعد گریه کنی فریاد بزنی بگن چی میخواد این
بابا اینو یکی بره آرومش کنه
مثل اون بچه که پدر یه دفعه نصف شب میبینی آواره خیابونا شده
داره برای بچه دارو پیدا میکنه
مادر پا شده نصف شب داره بچه رو پاشویه میکنه
همه میبینی بسیج شدن که این بچه رو آروم کنن چون داره گریه میکنه
تا گریه تو هم در نیاد خب درست نمیشه
باید گریهات در بیاد خدا ببینه تو داری گریه میکنی
اهل بیت ببینن گریه می کنی
تا نگرید طفلک خرما فروش
دیگ بخشایش نیاید به جوش
نمیاد به جوش باید بگیرید تا دیگ بخشایش بیاید به جوش
این راهشه آخر ماه رمضونی یه نالهای بزن بگو خدا میشه به منم رحم بکنی
خدایا میشه به ما هم یه نظر رحمتی بکنی
یه جمله عرض مصیبت
صل الله علیک یا اباعبدالله
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
امام حسین تو گودال دست و پا میزد ساعتها تو گودال افتاده بود
بعد امام حسین علیه السلام رو به قتل صبر کشتن
اصلاً معروفه تو عرب
بدترین نوع قتل قتل صبره
یعنی اینکه آقا نمیان کارو تموم بکنن میذارن تو گودال بمونه تا چند ساعت
سه ساعت ۴ ساعت
هر از چند باری یکی می اومد میزد می رفت
بعد هر یه ساعت با یه شمشیر میزد میرفت یه سنگ مینداخت میرفت
آقا اباعبدالله تو گودال اما یه نگاهش همش به خیمهها بود
که نکنه به خیمههاش حمله کنن از اون طرف هی صدا میزد
الهی رضا برضائک تسلیم لامرک لا معبود سواک
هی یه وقت هایی می دیدن نالش بلند شده یا غیاث المستغیثین
یه جا می دیدن اصلاً حرفی نمیزنه تکونی نمیخوره
میگفتن به خیمههاش حمله کنید ببینید زنده است یا نه
تا میومدن به خیمههاش حمله کنن یهو میدیدن آقا یه نیزه شکسته برداشته
زده زمین تکیه داده هی صدا می زنه
یا شیعه آل ابی سفیان ای شیعیان آل ابی سفیان
اگر شماها قیامت نمیترسید اگه دین ندارید آزاده مرد باشید
هی صدا میزد عمر سعد تو عربی منم عربم
به زن و بچهام حمله نکن تا من زندهام بیا اول
یه وقت می دید شمر حمله میکنه اصلا آقا امام حسین عالمی داشت تو گودال
جبرئیل اومده بود میگفت حسین جان لب تر کنی صفحه کربلا رو عوض میکنم
می گفت جبرئیل بین من و خدا مانع نشو من دارم با خدا حرف میزنم
صل الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله
یه جا همه دسته جمعی حمله کردن
شمشیردار با شمشیر میزد
نیزه دار با نیزه می زد
خواهر بی تاب شد همچنین که دستش رو روی سر برد یه وقت دید نازدانه امام حسن فرار کرد سوی میدان
ابی عبدالله از تو گودال داره این صحنه ها رو می بینه صدا زد
یا اختا احبسی خواهرم نگهش دار نذار بیاد
زینب دست انداخت از پشت سر پیراهن عبدالله رو گرفت
عبدالله انقدر دست و پا زد هی میگفت
والله لا افارق
عمی به خدا از عموم جدا نمیشم
هی می گفت فکر کردید غریب گیر آوردید
انقدر دست و پا زد
آخر خودش رو از دست عمه رها کرد
دوید سوی گودال
آی امام حسنیا سفره ماه رمضونو دارن جمع میکنن
یه ناله بزن امام حسن ان شاءالله دستت رو بگیره
همچین که به گودال نزدیک شد دید عجب چه خبرا ست تو گودال
خیلی نامردی دارن میزنن هر کی هرچی تو دستشه
یکی داره با شمشیر می زنه تا دید عمو رو دارن میزنن دستشو حمایل کرد
شمشیر به دست خورد
دست به پوست آویزان شد
ناله عبدالله بلند شد ابی عبدالله
عبدالله رو بغل گرفت عرض روضه ام تمامه ها
هر کی گره به کارش افتاده موقع اجابت دعاست بسم الله
صداش بلند شد
عمو بنگر دست من ز تن افتاد
ز پا نور دیده ی حسن افتاد
امام حسین اومد ببوسه اما یه نامردی شمشیرشو گذاشت زیر گلوی عبدالله
حسین جان حسین جان