بسم الله الرحمن الرحیم
■ حکمت شماره ۲۲
● و قال(علیه السلام): یَا ابنَ آدَمَ اِذا رَاَیتَ رَبَکَ سُبحانَهُ یُتابِعُ عَلَیکَ نِعَمَهُ وَ اَنتَ تَعصِیِه فَاحذَرهُ.
●ای فرزند آدم ! زمانی که خدا را می بینی انواع نعمتها را به تو می رساند و تو معصیت کاری ، بترس.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: ای فرزند آدم هر وقت که دیدی خدای متعال نعمتهاش رو همین جور پشت سر هم داره
به تو چیکار میکنه؟ می فرسته، بهت پشت سر هم داره نعمت می فرسته یعنی هر روز می بینی آقا دنیا دنیات داره چی میشه؟
آباد میشه خب پشت سر هم یُتابِعُ یعنی پشت سر هم میاد ، عَلَیک برای تو نِعَمَ ،
خدا و در حالی که اَنتَ تَعصیه، اَنت یعنی تو دیگه تو داری گناه می کنی، نافرمانی خدا رو می کنی، می بینی دنیات آباد میشه گناه هم می کنی
امیرالمؤمنین می فرماید فَاحذرهُ بترس ، حذر کن، چرا؟
هان حاج آقا، دنیاش آباد میشه اینم داره گناه می کنه. این دنیاش داره زیاد میشه گناه هم میکنه.
آقا می فرماید اینجا باید بترسی، این نشونه چیه؟ که هم دنیات آباد میشه هم گناه هم داری پشت سر هم می کنی ،
آهان این نشونه اینه که از چشم خدا افتاده ، این کسیکه دنیاش هی آباد میشه داره گناه هم می کنه این از چشم خدا افتاده
والا کسی رو خدا دوستش داشته باشه یه گناه کنه یه پس گردنی بهش می زنه ، یه تیپا می زنه بهش.
وقتی که گناه کردی دیدی هیچ اتفاقی نمی افته دنیات هی داره آباد تر میشه بدون خطر اونجاست ،
فَاحذرهُ بترس، اونجا بایر سریع چیکار کنی حاج آقا؟ باید سریع درست کنی ،
رجوع کنی به خودت ببینی اشکال کجاست ، گیر از کجاست؟ چون بالاخره
یه خونه ای میگن آقا رفتن طرف گفتش آقا چند ساله تو این خونه هیچ بلایی نیومده .
آقا بلند شدن رفتن فرمودن مگه میشه بلا نیاد تو خونه ای ، مگه میشه مریضی نیاد،
مگه میشه تب طرف نکنه، میگه تا حالا تو این خونه هیچ یه اتفاق بد نیفتاده تو این خونه. پا شدم از خونه، محل خطره،
خلاصه ببینید اینجا امیرالمؤمنین می فرماید ای فرزند آدم بترس اون هنگامی که می بینی خدا نعمت هاش رو پی در پی برا تو می فرسته در حالی که معصیت او رو می کنی ،
نا فرمانی اورو می کنی که این نشونه اینه که تو از چشم خدا افتادی، دیگه خدا دوستت نداره
میخوای یه چیزی هم ، تا هم یه چیزی بخوای به خدا بگی خدا به ملائکه هاش میگه سریع سریع ببین این چی میخواد ،
دنیا میخواد بدید دیگه ،نه نه، نمیگه بزنید تو دنیا، میگه ملائکه ها این دنیا میخواد دیگه بدید بهش بدید، بدید اصلا سمت ما نیاد، آره.
سرش رو بالا نکنه اصلا آهان مثل گاو، سرش رو می کنه تو دنیا ، دیدی گاو رو؟؟
اینم مثل گاو سرش تو این دنیاس اصلا سرش رو بالا نمیکنه خب، طغیان….
پناه میبریم به خدا خدای متعال به حق محمد و آل محمد به ما توفیق بده که تو راستای بندگی قدم برداریم ، از بندگی خارج نشیم .
خدایا مارو از.. خدایا ما رو الان آوردی مسجد ،خدایا بهترین پذیرایی رو از ما بکن،
فرمودند که وقتی میای مسجد اولین جایزه ای که خدا بهت میده، کمترین جایزه ای که خدا بهت بده اینه که گناهات رو چیکار میکنه؟ می بخشه.
خدا ان شاءالله به حق محمد و آل محمد توفیق گریه بر آقا اباعبدالله حسین علیه السلام رو به ما بده، چشم ها خشک نشه،
خیلی خطرناکه اگه یه وقت خدای نکرده چشم خشک بشه، نشونه ی بدیه، حاج آقا اینم بده که معلوم میشه دل دیگه دل نیست.
خب دیشب هم شب یلدا بود یه عده ای خوش بودن، خدا ما رو هم خوش کنه .
خدایا بارالها ما از اون کارهایی که اونا کردن مثلا نکردیم
خدایا بارالها به هر حال ما رو کمک کن ، عرضم به خدمتتون که یه جمله هم عرض مصیبت عرض توسل .
آی خانوم ها میخوام ببرمتون در خانه حضرت علی اکبر امام حسین، میخوام روضه جناب علی اکبر بخونم
همه مهمون شاهزاده ایم این علی اکبر ، کریمه
پرچم کرامت به سر می گرفت بالای خانه خودش و هرکس می خواست ، گرفتار بود ،
غذا می خواست، مشکل داشت می آمد در خانه جناب علی اکبر امام حسین و سفره ش پهن بود ، دست خالی از سر سفره علی اکبر هیچکس نرفت.
ان شاءالله امروز صبح هم من و شما هیچ کدوممون دست خالی از سفره علی اکبر سلام الله علیه بلند نمی شیم.
تا به میدان ز حرم اکبر رفت نوبت علی اکبر که شد
دل ز جان شسته سوی دلبر رفت
روح از جسم حرم یکسر رفت
همه گفتند که پیغمبر رفت
زین طرف جان حسین دنبالش
آنطرف مرگ به استقبالش
گفت ای سرو قد دلجویت
لی لی قدر پدر گیسویت
امام حسین هی نگاه می کرد به علی اکبر هم هی رفت تا به جایی که یه دست به آسمون بلند کرد ،
یه دست به محاسن شریفش گرفت صدا زد خدایا شاهدی جوونم رو فرستادم همونی که ما هروقت نگاهش،
دلتنگ پیغمبر میشدیم نگاه به صورتش میکردیم.
ای رخ ماه و هلال ابرویت
صبر کن سیر ببینم رویت
ای زلفت دل من وابسته
دل بر آن دلبر یکتا بسته
فدای تو بشم یا اباعبدالله.
از اون ساعتی که نگاه کردی دیدی علی اکبرت اربا اربا شده
صل الله علیک یامظلوم یا اباعبدالله
تا علی اکبرش رو اربا اربا
دید وَ سقط عن فرسه
از روی اسب زمین افتاد ، وجلس علی ال….
نشست رو خاکها ، یه آقایی خیلی قشنگ می گفت آخه هیچ مردی جلو دشمن رو زمین نمی شینه ببین بر اباعبدالله چه گذشته ،
نشست رو خاک یه نگاه به علی کرد دید نفس علی بند آمده اولین کاری که کرد این لخته خون ها رو از دهان علی بیرون آورد،
راه نفس که باز شد علی اکبر یه نفس کشید
جلو بابا دست و پا زد بمیرم برا دلت حسین جان
همچین که دست و پا زد دل حسینم با خودش برد اینجا بود اباعبدالله خم شد وَضَع خده علی خده و….
ولدی علی ولدی علی
این دو سه جمله رم امروز صبح بگیم به نیت پدرا مادرامون
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خداوندا که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
علی جانم علی جانم علی جان