بسم الله الرحمن الرحیم
■انا انزلناه فی لیله القدر
و ما ادراک ما لیله القدر
لیله القدر خیر من الف شهر
تنزل الملائکة و الروح فیها به اذن ربهم من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر
●سوال میشه که ملائکه بر چه کسی و کجا نازل میشند؟
با توجه به روایتی که داریم، ملائکه به محضر خلیفه خدا و امام زمان اون عصر میرسند.
امام باقر علیه السلام به شخصی فرمودند که شب قدر بر ما اهل بیت مخفی نیست. چون ملائکه در اون شب به دور ما طواف میکنند ،میان به دور ما طواف میکنند.
شب قدر مخصوص مخصوص امام زمان حجت بن الحسن ارواحنا له الفداء و رحمت خاص خدای متعال هم به امام زمان علیه السلام.
به خاطر همین امام باقر به شیعیان امر کردند، برا حقانیت مکتب اهل بیت،
شما میخواید حقانیت مکتب اهل بیت ثابت کنید ،به سوره قدر استدلال کنید.
یعنی اگه میخواید موفق بشید به این سوره استدلال کنید که شما موفق پیروز میشید.
بعد تو روایات دیگهای هم هست که حالا من خدا رحمت کنه استاد ما آشیخ جواد رو ،
من از ایشون شنیدم تو روایتم دیدم نقلشم دیدم که ابوبکر و عمر وایساده بودن
جلو آقا رسول الله ، آقا رسول الله هم رو زمین نوشت
تنزل الملائکة و الروح فیها به اذن ربهم من کل امر
آقا فرمودند ابوبکر عمر، شب قدر این ملائکهها میان پیش کی میان؟
گفتند یا رسول الله اینا میان پیش شما. بعد آقا رسول الله فرمود من که از این دنیا رفتم شب قدرم میره یا بازم هست؟
گفتند بله یا رسول الله شب قدر هست، شما که از دنیا برید شب قدر ادامه داره. اینجور نیست که با رسول الله تموم بشه.
پیغمبر فرمود بگو ببینیم این شب قدرهایی که بعد از من میاد، بازم ملائکهها نازل میشن یا نمی شن؟
چون قرآن میگه، تنزل این فعل مضارع یعنی همیشه میان ،همیشه شبای قدر میان.
پیغمبر فرمود من که میرم شب قدر که بازم میاد بازم ملائکهها میان یا نمیان؟
ابوبکر و عمر گفتن بله یا رسول الله میان پیغمبر فرمود پیش کی میان،
گفتن ما علم نداریم ما از کجا بدومیم، چه میدونیم ملائکهها پیش کی میاد.
امیرالمومنین میفرماید من اونجا بودم پیغمبر دستش رو گذاشت روی سر من فرمود:
اگر نمیدانید بدانید، بعد از من این ملائکهها به نزد علی ابن ابی طالب میان.
خب حالا الانم پس ملائکهها میان به نزد کی میان؟ آقا امام زمان علیه السلام.
خب پس این سوره. سوره ولایته، سوره قدر سوره اثبات امامت حجت ابن الحسن، اگر کسی میخواد ثابت کنه امام زمانی الان هستش با همین سوره قدر میتونه ثابت کنه .
ملائکهها میان کجا میان، بیان پیش یکی ، خب این یه نفر کیه؟ منم،شمایید.
باید یک انسان کاملی باشه که به نزد او بیان این انسان کامل نمیتونه باشه مگر از سلاله پیغمبر اکرم، مگر از فرزندان آقا رسول الله،
که او خب به طرق متعدد کسی نخواهد بود جز امام زمان علیه السلام.
یه وقتی عزیزان جنگ احد تموم شد امیرالمومنین اومد گفت یا رسول الله کی شهید شد،این شهید شد، اون شهید شد.
بعد خود آقا امیرالمومنین قریب به ۹۰ زخم کاری خورده بود.
۹۰ تا، آقا امیرالمومنین هی گفت یا رسول الله فلانی، خودش غرق در خون بود.
یعنی من شهید نشدم.
فرمود الشهادة من ورائیک
علی جان غصه نخور شهادت بعد از این میاد برای تو، عجله نکن بر تو هم شهید میشی.
تو جنگ احد این آقا رسول الله، بعد دوباره گذشت آقا یه وقتی اومد این عمارو امیرالمومنین دو تایی یاهم روی خاک نرم خوابیده بودن.
پیغمبر اومد صدا زد قم، عمار بلند شو عمار که بلند شد .
بعد پیغمبر شروع کرد با عمار صحبت کردن، امیرالمومنین هم بلند شد،
فرمود قم یا اباتراب، پیغمبر فرمود ای ابوتراب بلندشو .
ابوتراب یعنی پدر خاک.
بعد امیرالمومنین چون رو خاکها خوابیده بود این سرشو محاسنش خاک گرفته بود، بعضی هم اصلاً میگن آقا رسول الله به همین جهت بهش گفت ابوتراب.
بعد خاک رو سر و صورت امیرالمومنین بود پیغمبر که دید خاک رو صورت روی محاسن امیرالمومنینه محاسن امیرالمومنین، شروع کرد همینجوری دست کشیدن و موهای حضرت رو همینجوری خاکها رو میتکوند .
همینجوری که خاکها رو میتکون گریه هم میکرد،
بعد امیرالمومنین گفت یا رسول الله چرا داری گریه میکنی؟
پیغمبر فرمود علی جان میبینم اون روزی رو که این محاسن تو به خون فرق سر تو آغشته خواهد شد .
بعد چقدر آقا اونجا خوشحال میشد وقتی خبر شهادت رو میداد، تو ماه رمضون بود آقا رسول الله امیرالمومنینو دید فرمود علی جان تو این ماه تو رو شهید میکنند.
تو این ماه هستش که فرق سر تو رو میشکافند،
مثل امروز صبح بود آقا امیرالمومنین مثل همچین لحظاتی ، تصور کنیدعزیزان من که بنای روضه خوندن نداشتم بنای صحبت کردن نداشتم .
شما عزیزان گفتید من صحبت کنم دیگه روزیمون شد.
منم الان میگم الحمدالله خدایا شکرت که تونستیم برا مولا علی تو این ساعت گریه کنیم .
همین ساعتی که حسنین چشماشون اشک آلوده، تو این ساعتی که زینبین چشماشون اشک آلوده.
در و دیوار کوفه داره ناله میزنه میگه وقتی اون ضربه نامرد، ابن ملجم نامرد، به فرق مولا نشست
تمام دیوارهای کوفه همه مسجد پنجرهها باز شد طوفان وزیدن گرفت
اصلا قلقله ای شد تو کوفه
هاتفی صدا زد تهدمت والله ارکان الهدی
ارکان هدایت فرو ریخته شد
قد قتل علی المرتضی
علی مرتضی کشته شد بعد اینجا یک صدا به گوش زینبین سلام الله علیهما رسید دیگه
اونها چه حالی داشتند از وقتی شنیدن که پدر اینطور شده دیگه دل تو دلشون نبود اما با این حال پدر آمد روی پای خودشم آمد
من به فدای اون پدری بشم که گفت ای ذوالجناح خبر شهادت من رو بگو
ببر به خیمهها برسون
بعد اینجا دارد این ذوالجناح اومد سمت خیمه ها یه اسب خبر رو رسوند
منتها چه جوری خبر رو رسوند
همهمه می کرد هی می گفت الظلیمه الظلیمه ظلم بزرگ ظلم بزرگ
همه از خیمهها بیرون دویدن
ولی سالار زینب را ندیدن
به فدای اون آقایی بشم که خواهر نگاه میکرد دختر نگاه میکرد
زمین کربلا میلرزید طوفان میوزید خانوم زینب دل تو دلش نبود به امام سجاد گفت عزیز دل برادر چه خبره
گفت عمتی عمه جان پرده خیمه رو بالا بده
همچین که پرده رو بالا داد میگم و یا علی مدد
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
حسین جان حسین جان