استاد ابن ابی الحدید می گوید:
شنیدم در شام یه عالمی هست که بسیار برجسته است آوازه آن عالم همه جا پیچیده بود میگفتند او خیلی وارده.. خیلی ماهره.. خیلی خبر ه هست ..در مورد علوم یکه تازه میدان است .میگه من راهی شام شدم. دیگه حرکت کردم رفتم طرف شام از همه می پرسیدم که این عالم را من کجا میتونم پیدا کنم؟ سر درسش بشینم از این عالم استفاده کنم. لذا به هرکی میگفتم که آدرس این عالم رو به من بدید نمی دادند آدرس نمیدادند. انگار که می ترسند واهمهای دارند میگه آخرش گفتم آقا از چی میترسید؟ چرا آدرس این عالم را نمی دهید ؟گفتند. که این عالم آدم خوبیه علم کثیری دارد واقعاً آدم باسوادی هست منتها یک انحرافی داره بعضیا اینجورین دیگه …مثلا میبینی یه جایی خیلی حرف دارند برای گفتن منتها یک کجی دارند. اونا هم به نظر خودشون این عالم یک کجی داره. گفتم که اعوجاج این عالم چیه که شما اینقدر میترسید ؟گفتند این آقا نظری دار ه خاص!! گفتم چیه؟ گفت این میگه علی بن ابی طالب یک نسبتی با پیغمبر داره که این نسبت باعث میشه از خلیفه اول ابوبکر خلیفه دوم عمر خلیفه سوم عثمان بالاتر باشه این نسبتی که علی بن ابیطالب با پیغمبر داره او را به منزله خود پیغمبر قرار داده حالا من گمان کردم خوب چون علی پسر عموی پیامبرهست این نسبت رو می خواد بگه یا مثلاً علی علیه السلام چون داماد پیغمبره منظورشون از نسبت اینه گفتم این آقایی که این حرف رو میزنه حرف خیلی بدیه گفتم این شیعه است؟ گفتن نه آقا شیعه نیست گفتم سنی هست؟ گفتن بله این عالم .عالم سنی هست منتها انحراف اینجوری داره حرف او اشکالاتی داره از این جهت که اونم میگه علی یه نسبتی با پیامبر داره که این نسبت باعث میشه از خلیفه اول و دوم و سوم بالا تر باشه گفتم خیلی خوب من عالمم آدرسش رو بدید من برم سر درسش باهاش حرف بزنم ببینم حرفش چیه تا متقاعدش بکنم تا از این حرفا نزنه اینها دیدند که من در مقام بحث می خوام بیام در مقام مناظره می خوام وارد بشم آدرسش رو دادند چون میترسیدند سر درسش شلوغ بشه با این انحرافی که داره خطرناک بشه بنابراین آدرس اون عالم رو دادندهمون عالمی که از نظر اونها انحرافی بود میگه من صبح زود پا شدم رفتم سر درس این عالم
دیدم وای چقدر نشستند همه از علمای بزرگ نشستند.. دیدم یه مجلس خاصیه این آقا هم تشریف آورد و نشست روی صندلی شروع کرد درس و بحث را.. دیدم نه خیلی فرق داره همینجوری میجوشه علم از دهان او همینطور میریزه خیلی فرق میکرد با کسان دیگه ای که من دیده بودم درس تموم شد بحث تموم شد کتاب رو بست من یه خورده اومدم جلو دستم رو بلند کردم خودم رو نشون استاد دادم گفت بفرمایید گفتم جناب استاد عرضی دارم از خدمتتون.. سوالی دارم از محضر شریفتون گفت بفرمایید گفتم من از درس امروز شما خیلی استفاده کردم اما یک حرفی رو به شما نسبت میدهند ولو این حرف را امروز من نشنیدم می خوام ببینم شما این حرف را گفتید گفت کدوم حرف؟ گفتم این که شما گفتید بین علی علیه السلام و پیامبر.ص. نسبتی هست که باعث میشه از ابوبکر و عمر و عثمان بالا تر باشه این حرف مال شماست؟ گفت بله آقا بله!! حرف منه.. گفتم خوب منطقتون چیه که این حرف رو میزنید؟ این چه منطقیه که میتونه از ابوبکرصدیق بالاتر باشه از عمر فاروق بالاتر باشه از عثمان ذوالنورین بالاتر باشه این چه نسبتی که علی از همه اینها باید بالاتر باشه ؟گفت منطق من منطق قرآن هست- گفتم کجای قرآن نسبت علی علیه السلام را با پیامبر مشخص کرده؟ وی گفت انفسنا و انفسکم تا گفت انفسنا و انفسکم دهنم رو بستم چی بگم صریح خود قرآن دیگه.
۷
بالاتر از قرآن شما چی میخواین بگین حرف بیاری به سنی ها بگی بالا ترین مطالب رو شما می تونی از قرآن استفاده کنی میگه منطق من قرآن هست خدا در قرآن میگه علی جان پیغمبره علی علیه السلام به پیامبر به منزله جان هست پیغمبر بالاتره یا ابوبکر؟ پیغمبر بالاتره یا عمر ؟پیغمبر بالاتر یاعثمان ؟حالا تو بگو ببینم جان پیغمبر بالاتره یا ابوبکر؟ علی جان پیغمبره میگه سرم و انداختم پایین و اومدم خوب چی بگم؟؟؟؟
صوت به صورت منبر کوتاه رو در فایل پایین ملاحظه کنید