بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه هشتاد وهشتم
●نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.
امام صادق علیه السلام میفرمایند که :
تفکر کن ای مفضل درخت کدو و خربزه و هندوانه و خیار و امثال اینها ،
درباره اینها فکرکن تأمل کن.
چون خالق حکیم مقرر فرموده که میوههای بزرگ از اینها به وجود بیاد ،
چنان کرده که بر روی زمین پهن کرده شود. آغوش این زمینه ، مادرش همین خود زمینه .
و اگر مانند زراعات و درختان دیگر راست میایستادن مثل درخت سیب ،
هندونه هم مثل سیب این بالا س کی جرات می کرد زیرش بخوابه ؟
کجا تاب برداشتن این میوههای گران میآوردند و پیش از رسیدن میوه در حد کمال این درخته شاخه ها درهم می گشتن.
پس نظر کن ببین همه ش شده حکمته ، مصلحته که چگونه مقدر ساخته
تا بر روی زمین پهن گردد تا میوههای خود را بر روی زمین گذارد.
این هندوانه ، این خربزه بزرگ میشه میوه ش رو سنگینیش روی زمینه ،
و زمین حامل میوه های آن گردد می بینی یه بوته از کدو ، خربزه را چند دانه به روی خاک ها خوابیده و میوه هایش بر دورش گذاشته ،
مانند گربه که خواب یده باشد و فرزندانش بر دورش گرد آمده باشد ،
و سینه های او را در دهن گرفته و شیر می مکد و ایضا نظر کن که این میوهها چه وقت میرسن فکر کن .
اوج گرما و حرارت هوا و نفوس را نهایت اشتیاق به امثال آنها باشد.
اوج گرما که میشه الان میرفتم خونه یه هندونه ی بود می خوردیم ، اصلا خدا گذاشته مال همون موقع .
میگه نفوس یعنی دلها ، جانها نهایت اشتیاق مثال آنها را دارد ،
و اگر اینها در زمستان می رسیدن هر آینه مردم از روی کراهت اینا رو میخوردند ،
منتها گذاشته تابستون اوج تشنگی و اینها میری اینها رو می خوری .
و آنکه به بدن ضرر به بدنهای ایشان می رساند نمی بینی که نوعی از خیار در زمستان به هم میرسد ،
و مردم امتناع میکنن ازخوردن آن مگر کسی که بسیار حریص باشد و پروا نکند از خوردن چیزی که به اوضرر رساند.
پس آقا امام صادق با این عبارت می خواد بفرماید ،
میوه های فصل رو استفاده کنید ، غیر فصل رو استفاده نکنید چون ضرر میرسونه.
الان یه جوری نگه میدارن تو سردخونه ، یه کارهایی می کنن مثلا توی چهار تا فصل شما می بینی انگور هست.
توی همه فصل ها میوهها هستش ، منتها شما سعی کنید میوه های فصل رو مصرف بکنید.
مثلا الان هندونه دیگه الان خب نیست مگر اینکه به قول آقا امام صادق بسیار حریص باشه.
تفکر کن ای مفضل در درخت خرما ، چون ماده دارد که چون محتاج است نر را بر آن بجهاند.
عجیبه ها ، برای آن نری آفریده مانند مردان درخت زن داده و مرد داره ،
زن و مرد داره ، بعضیاشون مردن ، بعضیاشون زن هستن که آقا میفرماید ؛
خدا برای آن نری آفریده مانند مردان که از برای آبستن کردن زنان خلق شدن.
تحمل کن خلقت درخت خرما را که چگونه از تار و پود بافته شده مانند جامهها ،
لباسها که به دست میبافند برای آنکه سلب و محکم شود از برداشتن خوشه های گران ،
این باید خیلی درخت محکم باشه که بتونه خوشههای سنگین رو بلند کنه تا نشکنه .
و از بادهای تند شکستی به آن راه پیدا نکنه و برای بنای سقف ها و پلهها به کار بشه برد ،
این رو میارن برای ساختمون و همچنین سایر چوبهایی که ملاحظه میکنید
بافته شده و اجزایش در طول و عرض در میان یکدیگر داخل شدند مانند تداخل تار و پود ،
معذالک استحکامی دارد با نرمی که از آن آلات و ادوات و درها و پنجرهها به عمل توان ،
اگر این درخت اینجوری روییده نمیشد به این صلابت و محکم ماها واقعاً تو ساختمون سازی مشکل داشتیم .
الان هم نگاه نکنید تیرآهن و اینجور چیزها میارن ، سابقاً تمام خونهها چوب بوده ،
همه چوب بوده ما الان مثلا میریم تو دهات ها خونه ها همه چوبه .
بعد ماشاالله ماشاالله چه استحکامی اینها از این تیرآهن ها خیلی قویتر و خیلی محکمتر از اینهاست .
می فرماید که ؛ پس اگر مانند سنگ محکم و سنگین بود اصلاً نمیشد استفاده بکنی ،
در سقف ها به کار نمی رفت و درها و کرسیها و صندوقها و امثال آن از آن نمیتوانست ساخت.
ما نمی توانستیم اگر این چوبه مثل سنگ بود سفت ، خیلی سفت اینجوری بود نمیشد صندوق بسازی ….
خدای متعال ببین هم محکم ساختتش و هم سبک .
پس از مصالح عظیمه که در چوب و تخته س که بر روی آب می ایستد ،
این چوب رو خدای متعال یه جوری خلق کرده روی آب میایستد و از آن کشتی میسازند ،
که مانند کوه از بارهای گران در آن جا میدهند و از شهر به شهری نقل می کنن.
بانهایت خفت معونه و آسانی و اگر این نمی بود کار بر مردم دشوار میشد ،
در حمل و نقل بدون کشتی نقل آنها میسر نیست.
خدای متعال ببین چیکار کرده پس باید بگی الحمدالله خدایا حمدت خدایا شکرت .
یه عرض توسل کنیم خدمت دردانه آقااباعبدالله حضرت رقیه سلام الله علیها
امروز دلهامون رو ببریم خرابه شام
امروز دلاهامون رو ببریم درب خانه دختر سه ساله اباعبدالله رقیه خانم
آبروداره خلقته آبرودار یه کاری کرده که تو عالم همه مات و مبهوت او شدن
پذیرایی کرده از مهمانش که هیچ کسی اینجوری پذیرایی نمی کنه
از صبح به عمه گفته بود اگر بابا بیاد پای کبودم رو بهش نشون میدم
صورت نیلی رو بهش نشون میدم گفته بود عمه اگر بابا بیاد من بهش موهای سوختم رو بهش نشون میدم
دختر بچه دنبال یه فرصت می گرده خودش رو به بابا برسونه و درد و دل کنه
همه ش گفته بود عمه بابا بیاد من چه میکنم عمه بابا بیاد نیمه های شب سر بابا مهمان دختر شد
تا چشمش به بابا افتاد بجای اینکه از خودش بگه قرار بود از خودش بگه
اما دید وضع بابا از خودش بدتره ولذا دیگه از خودش چیزی نگفت
چند جمله گفت بابا کی رگهای گردنت رو بریده
بابا کی من رو تو بچگی یتیم کرده
سلام بابای خوب من
کجا بوده سرت
نگفتی اینجوری میایی
میمیره دخترت
لباش رو گذاشت رو لبهای بابا
یا اباعبدالله هی صدا زد بابا بابا بابا
آن شب که من از ناقه افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
جواب رو بشنو و ناله بزن برای حضرت رقیه سنگ تمام بزار آی گریه کن
وقتایی که تو برای رقیه گریه میکنی ابی عبدالله نگاهت می کنه
برای دختر سه ساله ش یه ناله بزن صدا بزن ای دخترم
آن شب که تو از ناقه افتادی و غش کردی
بابا من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم
حرفم تمام یکدفعه دیدن سه ساله از یه طرف سربریده از یه طرف
حسین جان حسین جان حسین جان