بسم الله الرحمن الرحیم
■ حکمت شماره ۱۵۷
●و قال( علیه السلام) : ان لِلقُلوب شَهوت وَ اقبَالا وَ ادبَار
▪︎حضرت امیر جان عالم فداش میفرمایند که: برای دلها قلوب ،قلبها یک شهوتی هست .یه وقت هایی میل داره به عبادت، میل داره پاشه نماز شب بخونه، میل داره بره مثلاً یه عمل عبادی سخت رو انجام بده .
منتها یه وقت هایی خود دل کشش داره خب یه شهوتی داره و،
اقبالا رو میاره یعنی قشنگ میخواد، مثلاً بهش بگی آقا روزه ،روزه گرفتن دلش میخواد روزه بگیره .
هی اشتیاق شدید داره و غیر از اینا یه ادباری هم داره .
ادبار ، یعنی این قلب پشت می کنه دل پشت می کنه ، اصلا میل به نماز نداره اصلاً میل به روزه نداره ، اصلا بهش بگن دو رکعت نماز مستحبی بخون میگه نمی خونم خوشش نمیاد.
این بحث دله ، دل یه وقتی میخواد یه وقتی نمیخواد یه وقت خیز داره یه وقت خیز نداره. یه وقتایی تو بحث علمم همینجوریه ،
طلبه ها خودشون هم واقفن به این مثلا یه وقتی خوشش میاد بشینه ساعتها مطالعه کنه یه وقتایی هم میگه نه اصلاً حالش رو ندارم قلب نمیخواد .
بعد حالا حضرت میفرماید : فاتوها ، حالا وقتی کاری رو انجام بدهید خب وارد بشید در اون از قبل ، من قبل شهوتها ، از قبل علاقه و اشتیاق.
مثلاً اگه خواستید نمازهای مثلاً شاق انجام بدید نماز بخونید وایسید علاقه بیاد ،
هر وقت خواستید مثلاً نماز رو بخونید یه وقتایی مثلا میبینی الان حالش رو نداری ،
زور نکن فشار نیار بزار یه خورده زمان بگذره این حاله بیاد. این اشتیاقه بیاد ،بعد نمازه رو بخون زور نده، گاز نده یه خورده حوصله کن ،عجله نکن .
حتی مثلاً یه وقتایی طرف مثلاً پا میشه میره یه چای میخوره میره مثلا یه هندونه میخوره ،
من طلبگی، ایام طلبگی این برادر خانومم طلبه است .
این یه وقتایی میخواست میگفت پاشو ساعت دو شب سه شب با هم بحث کنیم، دنگش گرفته بود.
می گفت دوشب پاشیم باهم بحث کنیم گفتم اخه بابامن دو شب نمی تونم پاشم بحث کنم.
حالا پاشو، می گفتم باید یه کاری بکنی که من پاشم. می گفت چیکار کنم بعد منم می گفتم یه شیرینی یه چیزی بخری من پاشم ،
مثلاً اون ساعت با تو بحث بکنم.
خب دل بخواد که بعد پاشم چیکار کنم …
منظورم اینه که یه مقدماتی یه وقتایی باید باشه شما رو سر ذوق بیاره سر نشاط بیاره ،
اون نشاط که اومد اون موقع بیا عبادت کن .
آقا امیرالمومنین اینجا میفرماید:
وارد اون عبادات بشید وارد یه سری کارها بشید من قبل شهوتها و اقبالها، از قبل میل رو آوردن و دل که میخواست چیکار کن،
مثلاً نمازه رو شروع کن دل که میخواست مثلاً روزه رو فشار نده.
پس فان القلب آقا میفرماید: این قلب اذا اکره وقتی مجبور به کاری بشه عمی ، کور میشه اجبارش نکن.
وقتی خوشش نمیاد به خوردش نده ، زده میشه
تعبیر بعضی از عرفاس، میگن که روح آدم گاه قبض داره گاه بست داره،
میگن در حالت قبض موقعی که قبض کرده خودش رو جمع کرده میل نداره به هیچی تن نمیده ،
اصلاً فشار به خودشون به خودتون نیارید.
اما تو حالت بست ،وقتی میل داره میخواد و اینجور چیزا با شتاب برید جلو مثلاً نماز شب یهو میبینی بست داره آقا شروع کن یا علی معطل نکن.
اینجا دیگه به قول شما تنبلی رو بزار کنار و شروع کن نماز شب و قرآن و ،
حتی تو بحث قرآن خوندنم هست این تو بحث کتاب خوندنم هست که سعی کنید که انشالله حالا چه چیزایی نشاط میاره بسم الله بگید.
مثلاً وضو گرفتن حالا نماز نشاط نداره یه وضو بگیر همون وضو آب که میزنی به سر و صورتت نشاط میاره .
یا مثلاً خدا رحمت کنه حاج آقا خسرو شاهی می فرمود ::مثلا یه چایی بخوری هان حالت سر جاش بیاد نشاط کم کم اینجوری درست کنی برای خودت .
حاج آقا مرتضی تهرانی ایشون میفرمودند :برای بست روح یه چیزی که خیلی خوب کار میکنه درست میکنه، توسل به آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام
اگر یه وقتی دیدید قبض روحی دارید به هیچی میل ندارید اونجا روضه بخونید اشک بریزید برای امام حسین علیه السلام
اون توسل بر ابی عبدالله الحسین علیه السلام بله همین که یاد اونها رو بکنید یاد امام حسین علیه السلام
به یادمصا ئب اونها بیفتید
حتی خیلیا هستن هم که میگن حسین اشک میریزن اشک میریزن
خیلی آدم های عجیبی اند ما دیدیم چند نمونه تو زندگیمون که اینا اسم امام حسین می اومد
بعد میگن علامت مومنم همینه نشونه مومنم همینه همین که میگه حسین ببین یه کلمه س این دلش یهو هری می ریزه
اصحاب امام حسین،اصحاب رسول خدا اینها مقداد، سلمان نشسته بودن کنار هم بعد اون یکی به این یکی گفت
فلانی من یه ایرادی دارم من یه عیبی دارم گفت چی داری گفتش که والله میگم رسول الله دلم یه جوری میشه
باز میشه یه خنکی تو قلبم میاد
میگم علی علیه السلام به وجد میام نشاط میام اسم خانم فاطمه زهرا که میاد همینطور
اسم امام حسن مجتبی رو میگم یه چیزی اما نمیدونم چرا تا میگم حسین یهو دلم میگیره یهو دلم میگیره
اون یکی هم گفت فلانی منم همین عیبو دارم منم همینجوریم
یعنی تا میگم حسین دلم میگیره اینم بگم تو پرانتزا اسم امام حسین میاد دلت میگیره اشک میریزی
اما اگه همتون این کارهاید اما آخرش میبینی چی شد نشاط اومد آخرش میبینی سبک شدی راحت شدی سبک وزن شدی
خب گفتن که اون یکی هم گفت والله منم همین جوریم تا میگم حسین دلم میگیره
انگار می خوام گریه کنم گفتن پاشین بریم پیش پیغمبر خدا بگیم یا رسول الله ما چنین ایرادی داریم این چیه
اومدن پیش پیغمبر خدا یا رسول الله ما اسم هر کدومتونو میاریم بسته روحی داریم اما وقتی میگیم حسین چرا یهو دلمون میگیره
آقا اباعبدالله الحسین فرمود سلمان مقداد این فکر نکنیم فقط شما این اجوریید ماها هم اینجورییم ما هم هر وقت حسین میگیم یه جور دیگه میشیم
و لذا پیغمبر وقتایی صدا میزد میگفت علی جان حسینمو نگه دار امام حسینو که نگه میداشت رو دست پیغمبر امام حسین رو شروع میکرد به بوسیدن
همین طور می بوسید سر تا پای ابی عبدالله رو بعد دارد که یه جاهایی رسول خدا امام حسین رو که میدید
آقایون خانمها شما همینجوری باشید یعنی تا یه وقتایی اسم دندون که میاد یاد اون دندون شکسته بیفتید
یاد اون ساعتی بیفتید که اون نامرد با چوب هی به دندونای امام حسین می کوبید به لبهای امام حسین می کوبید
یا هر وقت مثلاً پیشونیم مثلاً یکی میگه پیشانی یهو یاد اون لحظهای بیفتید که اون نامرد با سنگ قلاب زد تو پیشانی امام حسین
پیشانی ابی عبدالله شکست
خب این یه هنریه دیگه تا میگن قلب یهو بگی فدای قلبت حسین
اون ساعتی که حرمله با تیر سه شعبه به قلبت زد اینها بهونه س برای گریه کردن
ما دیگه اینها همه ش یه طریقی یه راهیه
جانهای عالم فدات حسین جان
این جمع ما هم مومنن اینها هم تا اسم شما رو می شنون شروع به گریه کردن می کنن
اینجا جا داره ما بگیم خدا رحمت کنه پدرم مادرم که با اون شیر پاکتون با نون حلالتون ما رو یه جوری بار آوردید که اینجا گریه کن امام حسین باشیم
اینجا اسم امام حسین که میاد اشک بریزیم
میگه اذا اراد الله به عبدالخیرا وقتی خدا بخواد به یه بنده ی خیر برسونه
جعل فی قلبی حب الحسین و حب الزیاره
صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست خواهرش زینب فدات بشم بی بی جان صدا زد داداش یه روز دیدم رو سینه پیغمبری
یوما علی صدرالمصطفی ویوم علی وجه سنان امروز می بینم روی خاک گرم کربلا
حسین جان حسین جان حسین جان