حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۱۲۶

●و قال علیه السلام:من وضع نفسه مواضع التهمه فلا یلومن من اساء به الظن

 

حضرت امیر  صلوات الله علیه جان عالم به فداشون می‌فرمایند که:

هر کسی که خودش رو تو مواضع تهمت قرار داد موضع تهمت یه جاهایی هست بلاخره اگر شماها سروکله تون این جور جاها پیدا بشه بهتون تهمت می زن .

خب اون جاها مثلا سروکله تون پیدا بشه تهمت می‌زنن، میگن که این هم‌ آره اینجوریه .خب بعد اگر رفتی تو مواضع تهمت قرارگرفتی،

فلا یلومن من اساء به الظن

دیگه اون کسی که بهت سوءظن پیدا کرده او رو ملامت نکن .

نگو که آره فلانی به ما بدگمان شده، به ما اینجوری میگه اونطوری میگه نه، دیگه خودت کردی دیگه.

این سبب بدگمانی ، خودت بودی رفتی اونجاها بهت این تهمت رو زدن .

 

خیلی مهمه مومن باید مراقب باشه مواظب باشه که هر جا نره، هر کاری نکنه ،هر چیزی رو نگه که تو تهمت قرار نگیره.

 

داریم در نقل که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد معتکف بودن نبی مکرم آقا جان تو مسجد معتکف بودند،

یه زنی اومد یه خورده با آقا صحبت کرد و اینها بعد بلند شد که بره پیغمبرم باهاش بلند شد با همدیگه راه افتادن اینها بعد تو اون هنگام دونفر از انصار از کنار پیغمبر رد شدن سلام کردن ردشدن دارد که آقا رسول الله اینا رو صدا زدن فرمودند فلانی ،فلانی بیایید اینجا.

اومدن گفتن بله آقا پیغمبر گفت این زن صفیه است همسر منه زن منه‌ها،

این دو نفر گفتن که یا رسول الله این چه فرمایشیه مگر ما نسبت به شما واین زن شک داریم ؟

پیغمبر فرمود میدونم منتها شیطان مثل خونی وارد وجود انسان میشه ترسیدم شیطان بر شما وارد بشه و شما بدگمان بشید بگید که ببین پیغمبر با زن مردم ….

گفتم به شما که ببینید این زن منه که بعداً نسبت به من بدگمان نشید.

 

حتی در نقل من دیدم که حضرات معصومین فرمودن تو خیابون داری میری مادرتو می‌بینی باهاش واینسا ،

مادرته باهاش واینستا حرف بزنی مردم چه می‌دونن که این مادر تو ، فردا پس فردا میگن چی ای ….

این حاج آقا مشکل داره خب میگن بابا دیگه اونا نمی‌دونن که این مادر توئه میگن حرف در میارن و لذا خیلی توصیه کردن خیلی سفارش کردن به فرار کردن به گریز که اصلاً تو کوچه تو خیابون مخصوصاً طلبه جماعت مخصوصاً آخوندا که به هیچ وجه تو خیابون با خانوما صحبت نکنن.

اونایی که دارن سوءظن دارن اونا گناه دارن می‌کنن باید سرت یه جوری بندازی پایین یه جوری مثلاً  که مردم درنیارن حرف .

 

سعدی میگه که از یکی از علما پرسیدن که ،

یکی با ماهرویی هست در خلوت نشسته

درها بسته و رفیقان خفته و نفس طالب و شهوت غالب ،

چنانکه عرب میگن خرما آماده باغبونم مانع نیست .

خب این آیا واقعاً تقوا باعث میشه که این گناه نکنه ؟

سعدی گفت اون عالمه گفتش که

اگر از مه رویان به سلامت بماند

از بدگویان نماند به سلامت .

نمی مونه این اگر توی خلوت بمونه سالم بمونه

از اون خلوت بیاد بیرون از بدگویان سلامت نمان.پدرش رو در میارن اگر بخواد مثلاً قصه اینه بعد مراقب باشید مواظب باشید .

 

پس حکمت امروز این شد که هر کسی خودش رو در مواضع تهمت قرار داد اون کسانی که بهش بدگمان شدن اون‌ها رو ملامت نکنه سرزنش نکنه که چرا به من بد گمان شدید.

خب حالا به قول آقا که این بدگمانی بد نیست چرا بدگمانی بده قرآنم همین رو فرمایش می‌کنند :

یا ایها الذین آمنو  ،ای کسانی که ایمان آوردید اجتنبوا کثیره من ظن

از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید. بسیاری از گمان‌ها را از کله تون ندازید دور

ان بعض الظن اثم، که بعضی از گمان‌ها گناه.

 

خدا به حق محمد و آل محمد توفیق به ما بده نسبت به همه خوش گمان باشیم .

خلاصه اگر آقا رو زیر پل دیدی بگو شاید رفته به اونا غذا بده .

حالا تا زیر پل تو چیکار می کردی ،حتماً خرابکاری حتماً فلانه ، اینجاهم نیامده امروز صبح هم‌ نیامده …

خب خدا انشالله کمکمون بکنه به حق محمد و آل محمد انشالله رزق مون زیاد بشه.

 

روزبیست وهشت ماه رمضانه دیگه سفره ماه رمضونم حاج آقا عنقریبه که جمع بشه

خدا حظ و بهره ما را از این یکی دو روز بیشتر کنه.

یه جمله هم عرض مصیبت و عرض روضه امروز می‌خوام کجا بریم خب امروز روز چهارشنبه س دلاتون رو ببرم حرم آقا علی بن موسی الرضا

یا امام رضا یا غریب الغربا یا معین الضعفا

آقا جان همیشه اینجوریه که اونایی که از کاروان عقب افتادن جا موندن خواب موندن اینا میان دست به دامن تو میشن که تو یه حرکتی به اینا بدی

حالا من ۲۷ روزم تموم شد ۲۷ شب ماه رمضونمون تموم شد این امروز روز ۲۸ ماه رمضون یا امام رضا آقا جان یه عنایتی به ما بکن

یه جلوه‌ای به ما بکن ما که این همه روز عقب افتادیم از این کاروان از این مهمانسرا این به برکت نفس شما به برکت عنایت شما لطف شما امروز ما یه جونی بگیریم

انشالله تو این ماه رمضونی که آخرشم هست به برکت امام رضا یه حرکتی درمون درست بشه

اما روضه امام رضا رو من بخونم شماها ناله بزنید اشک بریزید

اما قبلش بگم یه لحظه چشم سرتونو ببندید دلاتونو روانه حرم امام رضا بکنید

اگر حرم امام رضا بودید الان قطعاً می‌رفتید روبرو ضریح امام رضا روبرو گنبد امام رضا وامیستادی با امام رضا حرف دل می‌زدید

حالا الان تصور کنید همون جا هستید می‌خواید حرف دل بزنید چی می‌گید به امام رضا

قطعاً اگر بعضی‌ها روضه خون دور و برشون باشه می‌شینن کنار روضه خون یه اشکی بریزن یه دلی شکسته بشه آروم آروم بتونن حرف دلشونم بزنن

حالا من اون روضه رو می‌خونم شماها اشک بریزید صدا زد اباصلت میرم مجلس مامون اگه برگشتم بدون منو مسموم کردن

منو زهر دادن فرمود درها رو محکم کن هیچ کسی رو هم راه نده

اباصلت میگه یه مرتبه دیدم امام رضا عباشو کشیده

یتم الملو کتل الملو سلیم مثل مار گزیده ها هی به خودش می‌پیچه

هی می‌شینه رو زمین و صدا می‌زنه جگرمه جگرم می‌سوزه وقتی وارد حجره شد

اینطور نقل کردن فرش‌های حجره رو جمع کرد فرمود می‌خوام این لحظات آخر مثل جد غریبم حسین جان بدم

دست و پا کشید به زمین اما خب عرض کنم بهتر شد که خواهری نبود که ببینه مادری نبود ببینه دختری نبود ببینه

اما فدای اون آقایی بشم که هی دست و پا می‌زد خواهرش زینب صدا می‌زد دختراش صدا می‌زدن

ابد و الله ما ننسه حسینا

صلی الله علیک یا مظلوم‌ یا اباعبدالله

خواهرش زینب صدا زد داداش یه روز دیدم

رو سینه پیغمبری امروز می‌بینم خاک گرم کربلا

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

یک دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *