حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۳۶۵

●وَقال (علیه السلام): مَن اومَا اَلی مُتفاوت خَذَلته الحِیَل

●و درود خدا بر او ،فرمود کسی که به کار های گوناگون پردازد ، خوار شده ، پیروز نمی گردد.

 

حضرت امیرصلوات الله علیه که جان عالم به فداشون می فرماید:

کسی که مشغول بشه بپردازه به کارهای مختلف، مثلا ده تا کار انجام میده،

هی این، هی اون، اینور اونور، اینطرف و اونطرف،

چند تا شغل داره صبح این شغل رو داره ، شب اون شغل داره.

اون کسی که به کارهای مختلف می پردازه این نقشه ها و تدبیرهاش به جایی نمی رسه.

به قول معروف همه کاره و هیچ کاره ، بابا یه شغلی رو بگیر تخصصی برو جلو،

توش به یه جایی برسی اینکه هی ناخن میزنی به این ناخن میزنی به اون فایده ای نداره.

تمرکزت روی یه چیز باشه ، حواست به یه چیزی باشه اون رو دنبال کن.

مهم اینه که آدم ببینه استعدادش در چی هست؛ گاهی اوقات طرف نمی دونه چه قوه ای داره.

نمی فهمه چه استعدادی داره، بعد انرژی و سوختش رو هدر میده،

بعدش عمرش تموم میشه به نتیجه ای نمی رسه. مهم اینه که خودت بفهمی بری پیش اوستایی بهت بگه فلانی تو این زمینه تخصص داری تبهر داری.

این رو دنبال کن تا به یه نقطه ای برسی. خدا حفظ کنه آقای قرائتی رو،

ایشون می گفت: من معلم خوبی هستم، تدریس بکنم و قرآن رو به مردم بگم.

حالا می رفت سمت مجتهد، اجتهاد می رفت سمت فلان ،آخرش هدر می شد.

زحمت کشید تمرکز کرد تخصصی تو این زمینه بعد ببین به بار نشست.

پس هر کسی در زمینه ای تخصص داره تمرکز کنه به نتیجه می رسه.

ان شاءالله خدای متعال اقتضا کرده که بهش برسه، منتها اگه بخواد چند تا کار متفاوت رو به دوش بکشه و مثلا زحمتش فایده نداره.

زحمتش هدر میره ، شیخ بهایی میگه: منه شیخ بهایی بر همه ی دانشمندان صاحب علوم مختلف هستن پیروز شدم.

اینایی که اومدن چند تا علم بلد بودن با منه شیخ بهایی که شروع کردم بحث کردن ،

من بر همشون پیروز شدم. منتها اون کسی که یه دونه علم بلد بود تبحر داشت، متخصص بود اومد بر منه شیخ بهایی غلبه کرد پیروز شد.

من غلبه کردم بر اونایی که چند تا علم بلد بودن، اونایی که یه علم بلد بودن بر منه شیخ بهایی غلبه کردن.

می خواد بگه قصه اینه، روی یه چیز تمرکز کن یه جا وقت بزار.

حالا بعضی از شارحین نهج البلاغه گفتن: اینجا منظور حضرت ، دنیا و آخرته.

یعنی دنیا و آخرت متفاوته ، یعنی همتت رو بخوای هم واسه دنیا بزاری ، هم واسه اخرت بزاری .

نه به دنیا میرسی نه به آخرت ، به جایی نمی رسی.

جور در نمیاد که بعضی ها اومدن اینجا شارحین گفتن: منظور حق و باطله.

یعنی اگه بخوای هم از اون بگیری هم از اون نمیشه به جایی نمیرسی.

منم این رو میگم تو شارحین ندیدم ، منه کج سلیقه نظرم اینه که بخوای هم خدا رو داشته باشی هم خرما رو داشته باشی نمیشه،

بگی هم مردم هم خدا. غضب خدا رو می گیری که رضایت مردم رو جلب کنی

نمیشه جور در نمیاد . گرفتار میشی بیچاره میشی ، خدا خودش فرمود: قلب حرم خداست

نمیشه چیزای متفاوت بیاری تو این قلب باید یکرنگ باشه،

ای یک دله ی صددله

ماها دلمون یکی هست ولی صد تا چیز توشه، متفاوت چیزای جور واجور،

ای یک دله ی صد دله

دل یک دله کن

عشق همه را ز دل خود یله کن

یک صبح ز اخلاص بیا در درگه ما

بر کام تو بر نیامد گله کن

پس از خدا بخواییم دلمون رو یک رنگ کنه خودمون هم باید همت کنیما ،

عشق همه چی رو از دلمون بریزیم بیرون ، فقط بپردازیم به خدای متعال .

چیزهای جور واجور مثلا بخوایم هم خدا رو داشته باشه هم امیر المومنین رو داشته باشیم هم پسرمون رو،

یه جا گرفتار می شیم. مثل چی میشیم ؟

زبیر میشیم ، عبدالله رو میخواست امیر المومنین رو هم میخواست آخرش نشد.

نشد بعد جهنمی شد، مقابل امیر المومنین وایساد شمشیر کشید.

بله مثل ابو حریره لعنت الله علیه ، غذا رو پیش معاویه می خورد نماز رو پیش امیر المومنین  میخوند.

نمیشه ، اینا نمیشه.  آخرش به جایی نمی رسی باید بیای تمرکز کن هم بیای سر درس ابو حنیفه هم بری سر درس امیر المومنین نمیشه ،

هم بیای محرما امام حسین بگی ، بعد شبای دیگش بری یه جا قر بدی نمیشه ، جور در نمیاد.

هم بیای تو مجلس امام حسین انگشتر بندازی دستت ،

بعد بری تو مجلس عروسی کراوات بزنی نمیشه. آقا میگه کراوات اشکال داره ؟

بله نگاه کن رساله مراجع رو ، نگاه کن همه میگن حرامه نمیشه اینا باهم جور در نمیاد .

بخوای هم اینجا باشی هم اونجا باشی نمیشه ، بری تو توالت ته حیاط بود مثل الان نبود تو پذیرایی باشه تو اتاق باشه ،

می انداختن ته حیاط ، مثلا طرف بره ته حیاط خب گاز داره چی داره مریضی داره،

تو خونه که نمیذاشتن که توالت رو ، تو خونه نمیذاشتن.

حالا اون رفته بود اونجا توالت کنار خونه ی بغلی بود اون خونه بغلی ، یک خانومی اونجا بودش آواز می خوندش بعد اینم خیلی خوشش میومد از صدای خانمه.

میرفت اونجا تو توالت،  بعد به بهونه ی صدای زنه میرفت اونجا اونجا می نشست ،

یک ساعت گوش میداد بعد رفت پیش امام صادق گفت آقا ما اینجوری میکنیم ،

اون جوری میکنیم امام صادق گفت برو غسل کن توبه کن.

اونجوری مرده بودی بیچاره بودی می فرستادنت اون جا بد بخت میشدی برو توبه کن ، استغفار کن .

آقا اینطوری بخوای هم قرآن گوش کنی و هم آواز گوش کنی نمیشه به جایی نمیرسی ،

جور در نمیاد . خب اینم از حکمت آخر.

خدا به شما هم خیر بده.

خب یه جمله هم روز شهادت اقا امام کاظم علیه السلام

صلی الله علیک یا ابا الحسن یا موسی ابن جعفر

امروز روز شهادت اقا امام کاظم علیه السلام جان های عالم به فدای امام کاظم باشه

خب خیلی اقا رو تو زندان های جور واجور بردند بعد نمیبردن آقا رو نگه دارن

می بردن که آقا رو شهید کنن بکشن

منتها خب نمی تونستن چرا نمیتونستن

به خاطر اینکه خب جرأت این کار رو نداشتن وقتی میومدن چشمشون به امام کاظم می افتاد این ها میگفتن نمیشه

این آقا رو شهید کرد به خاطر همین طول کشید هارون الرشید کار رو سپرد به سندی ابن شاهک یهودی

عزیزان من نمی تونم بگم این چیکار کرد تو زندان چه کار ها کرد

فقط همین اندازه اشاره کنم که دیگه اینقدر بلا سر آقا آورد اون آقايی که هی میگفت

اولش میگفت خدایا شکرت دنبال یه جایی میگشتم باهات حرف بزنم

یهو لحنش عوض شد گفت ای خدایی که یوسف رو از چاه آوردی بیرون

ای خدایی که شیر رو از سینه ی مادر خارج کردی

ای خدایی که درخت رو از زمین بیرون آوردی خدایا این موسی ابن جعفر رو از زندان نجات بده

کار به اینجا کشیده فدای اون آقايی بشم که زندان بان ها خبر دادن گفتن فردا موسی ابن جعفر آزاد میشه

خیلی ها دم در زندان صف کشیده بودن

در زندان باز شد تورو خدا این صحنه رو میگم تصور کن

اگه تصور کنی گریه میکنی

میگه در زندان باز شد دیدن چهار حمال زیر یه تخت پاره رو گرفته بودن

چه شکلی سر از آن آویزان بود  پا ها از یه طرف آویزان بود

صلی الله علیک یا اباالحسن و یا موسی ابن جعفر بمیرم برات آقا جان

چهارده سال از این زندان به اون زندان

بدن آقا رو روی جرز بغداد گذاشتن روپوش رو کنار زدن دیدن هنوز غل و زنجیر به دست و پاشه

می خوام یه جمله بگم

صلی الله علیک با ابا عبدالله

هیچ روزی مثل روز تو نمیشه حسین جان

اگر اینجا سری آویزان بود اما به بدن بود

من به فدای اون سری بشم که چهل منزل با بدن فاصله داشت

گه به روی نیزه ها گه به روی شاخه ی درخت ها گه به روی تشت طلا

آخری رو بگم عرضم تمام

گه به روی پای دختر سه ساله

حسین جان  حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *