حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۲۷
●و قال (علیه السلام ): الحذر الحذر فوالله قد ستر حتی کانه قد غفر

 

حضرت می‌فرماید: از مجازات الهی بر حذر باش بر حذر باش

به خدا قسم این قدر پرده پوشی کرده که گویی  آمرزیده بخشیده

خدا آنقدر پرده پوشی کرده که انگار بی خیال طرف شده آمرزیده

چون گاها میشه که طرف هی گناه می کنه می بینه که خبری نیست نه چوب آمد نه مریضی آمد

نه بلایی هیچی بعد آقا هی میره جلو هی میره جلو انگار نه انگار که مثلا خلاصه خدا می بینه

مثلا برای هر بلایی عقوبتی هست و برای هر عذابی یه عقوبتی هست این پرده پوشی خدا این براش گمان درست میشه که پس حتما خدا با ما کاری نداره دیگه

اگر خب مثلا ما من اگر خطا کاربودم مجرم بودم حتما خدا مرا گوشمالی می داد حتما یه پس گردنی می زد

پس خدا حتما چی مرا بخشیده در حالی که غافله، غافل ازچی این صبر خداست صبر الهیه

والله خدا برات برنامه داره خدابرات برنامه داره حضرت می فرمایید بترس از این بترس ازاین ،

این که می بینی خدا نمی زنتت از این چی بترس که انگار خدا بخشیدتت تو فکر میکنی تو فکر میکنی خدا بخشیدتت ،

یه وقت از امام صادق پرسیدن
اظهرالجمیل وسترالقبیح  یعنی چی ؟

پرده پوشی خدا را ببین حاج آقا حضرت فرمود هرکس از شما خدا در توی آسمان چهارم یه مجسمه یه شبهی می سازه

بعد تو که اینجا مثلا نماز میخوانی اون هم اونجا چی نماز میخواند تو که اینجا میخوابی اون شبهت اون مجسمه ت تو آسمان چهارم

اون هم چیکار می کنه میخوابه بعد کارهای خوب که می کنی خدا به ملائکه ها میگه بیاد بیاد نگاه کنید

بنده من را ببینید داره نماز میخواند پز تو را به کی اونها میده به ملائکه میده بعد ملائکه در حقت چیکار می کنند دعا می کنند

میگن باریکلا افرین خدا خیرش بده داره نماز میخواند

اما امام صادق فرمودن اما همین که گناه می کنی خدا یه پرده روی اون مجسمه ت اون شبهت توی آسمان چهارم می ندازه که اون ملائک نبینند که ملائکه نبینند

فرمود اگر ببینند نفرین کنند کارت چیه تمومه ملائک نفرین می کنند میگن عه چرا دروغ میگه چرا غیبت می کنه چرا فلان نفرین می کنه

حالا پرده پوشی خدا را ببین اینقدر زیاد هست اینقدر پرده پوشی خدا زیاده که تو خودتو هم باورت میشه که چی خبری نیست

انگار نه انگار تو این گناه رو کردی انگار نه انگار این عقوبت را دارد یه جوری پرده پوشی می کنه

امیرالمومنین فرمود اگر پرده ها بره کنار هیچ کی هیچ کی رو دفن نمی کنه

هیچکی فلانی که سابقه داره ولی خب خدا متعال ستار العیوبه بعد منتها از این بترس از این بترس  الحذر الحذر

دوباره بخوانید حاج آقا دوباره میگه

الحذر الحذر، بترس بترس  فو الله به خدا قسم لقد ستر یه جوری اینقدر پرده پوشی می کنه  حتی  که گویی کانه قد غفر

بابا هر فعلی ازت سرمی زنه عقوبتی دارد عقوبتی داره هر عملی یه چیزیه اینها هم هست می ماند 

نکتب ما قدموا هرچیزی که شما پیش بفرستید حاج آقا ما می نویسیم

وآثارهم و کل شی احسینا هم فی امام مبین
نگو چیزی نیست خبری نیست چیزی نشده همه ش ثبته همه ش ضبطه

خدا به آبرویی محمد و آل محمد ما را ببخشد وبیامرزد

استغفرالله من کل ذنب
خدایا برهرگناهی ما طلب پوزش می کنیم‌

روز شهادت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها
چی‌ عرض کنم

دختر پیغمبر اکرم یگانه یادگار آقا رسول الله این امت را ببین با او چه کردن یگانه دختر رسول خدا ببین چه بلایی سرش آوردن

فدای اون خانمی بشم که امام صادق علیه السلام فرمود

دیگه توی این روز های آخر مادر ما به زور نفس می کشید

به زحمت نفس ها به شمارش افتاده بود و دست می لرزید دست می لرزید این روزهای آخر خانم دیگه غذا نمی توانست بخوره

آب مثلا نمی توانست بخوره بدن‌ کاهیده شده بود،پوستی براستخوان شده بود

فدای اون خانمی بشم مثل امروز دیگه صدا زد اسماء آب بیار می خوام بدنم راشستشو بدم‌ بدن را که شستشو داد

ظاهرا این خونابه ها را شسته چون می داند امیرالمومنین کارسختی در پیش داره ، علی  علیه السلام توان نداره

این صحنه رو ببینه این خونها را ببینه لذا خودش جلو جلو بدن را شست بعد صدا زد و وصیت ها را کرد

فرمود اسماء پرده رو میکشم روی خودم ملحفه را میکشم روی خودم‌ مدتی صبرکن

بعد مرا صدا کن اگر دیدی جواب دادم که هیچ اگر نه بدون منم به پدرم رسول خدا ملحق شدم

اسماء میگه دیدم‌ مدتی که گذشت خانم را صدا زدم‌ گفتم یا بنت رسول الله یا قره عین الرسول ای دختر بهترین کس دیدم

جوابی نمیاد دویدم جلو محلفه را انداختم کنار دیدم بی بی جان به جان آفرین تسلیم گفت

هی شروع کردم به گریه کردن گفتم یا حضرت زهرا سلام مرا به پدرت رسول خدا برسان گریه می کردم تو اوج گریه

یهو دیدم درب خانه باز شد دیدم میوه های دل فاطمه دست به گردن هم انداختن اسماء مادر ما توی این لحظه خواب نمی رفت

چرا الان خوابیده اسماء میگه گفتم عزیزان دل فاطمه مادر شما نخوابیده در حالی که مادر شما از دنیا رفت

دو تا آقازاده خودشون را انداختن روی سینه مادر گویا امام حسین صورت را روی کف پای مادر گذاشت

هر کدام می گفتن مادر با ما حرف بزن نزدیکه جان از بدنمون در بیاد اسماء میگه عزیزانم دل فاطمه برید باباتون حضرت علی را خبر کنید

اومدن سمت مسجد صدای گریه بلند شد همه از مسجد همه ریختن بیرون دیدن دو تا گوشواره عرش خدا گریه می کنند

امیرالمومنین یه جمله شنید با صورت افتاد روی زمین وقتی یک مرتبه شنید بچه ها میگن بابا

قد ماتت امنا  مادر ما دیگه مرد ازدنیا رفت مادر ما دیگه وقتی با صورت افتاد زمین دشمن ها خوشحال شدن گفتن به به علی بلاخره زمین افتاد

صلی الله علیک یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و ستشفعنا و توسلنا بک الله و قدمناک بین ید حاجاتنها یا وجهه عندالله اشفعی لنا عندالله

گشتی آسوده آخر از غمها
تو شدی راحت من شدم تنها

من نشانت از میخ در جویایم
می روم تا با چاه درد دل گویم

فاطمه جان تو کفن پوشی
من سیه پوشم

ناله های تو مانده در گوشم
یه بند دیگه از همه التماس دعا

گریه بر طفل بی گنه کردم
تو کتک خوردی
من نگه کردم

فاطمه جانم فاطمه جانم فاطمه جانم
یه جمله هم گوریز روضه م باشه روز شهادته عرضم تمام

آب آوردن به صورت مولا علی پاشیدن
علی جانم بلند شو همچین که چشمش را باز کرد یه نگاه به اون درب سوخته

دیدن مولا علی سراسیمه دید سمت خانه اما تا به خانه برسه این عبا زیر پا چند بار گیر کرد آقا دوباره با صورت بر زمین افتاد

من میخوام بگم علی جان شما از مسجد تا منزل چند بار زمین افتادی

پس چی حالی داشت دخترت زینب کبری از طلعه زینبیه تا گودال هی چند بار بر زمین افتاده باشه

حسین جان حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *