حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام علیکم و رحمة الله محضر امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفدا صلواتی بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم در رابطه با زیارت غدیریه آقا امیرالمومنین علیه السلام صحبت می‌کردیم سلام دادن به امیرالمومنین با این عناوین السلام علیک یا امیرالمومنین یا امین الله فی ارضه سپس امیر المومنین علی علیه السلام را با این عنوان سلام میدیم

و سفیره فی خلقه سلام میدم به تو امیرالمومنین ای که سفیر خدا هستی در خلقش یعنی خدای خلقتی داره من اعتقادم اینه که این جهان خلق خداست خدا برای این خلقش سفیر قرار داده و اون سفیر تو هستی حالا ببینیم سفیر چی هست فرستاده شده کار سفیر چیست مثلاً اگر سفیری برای یک کشوری هست اونجا باید چیکار کنه وظیفه این سفیر چیه مثلاً یکی از کارهایی که سفیر به عهده میانجیگری بین دو کشور است چه کار میکنه واسه همیشه میانجیگری میکنه صحبت میکنه من می خوام با خدا یه وقتی اوضاع به هم میریزه باید برم پیش کی پیش سفیر ، شمامیانجیگری کن بیا واسطه شو وضع خرابه اوضاع رو به هم ریختن شما بیا واسطه بشو ما اگر با این نگاه بریم سر خونه اهل بیت واقعا موفق میشیم و لذا من توصیه می‌کنم در خونه خدا که میخواین بریم با این واسطه ها بریم در خونه خدا ببینیم خدا رد میکنه یا نمیکنه

یک نفر یک خیانتی کرده بود جاسوسی کرده بود پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده بود خون این هدر هست پیامبر مثلاً بهش فحش میدادن توهین می‌کردند هیچی نمیگفت می گفت آقا ایرادی نداره به من فحش دادن من بخشیدمش عفوش کردم اما اگر که خیانت می کرد به اسلام به دین ضربه بزنه اینجا شوخی نداشت می‌گفت آقا جاسوسی کردی ضربه به دین زدی ضربه زدی به نظام ضربه زدی به اسلام حکومت را خراب کردی اونجور جاها کوتاه نمیومد می‌فرمود خون او هدر هست… این شخص باید تنبیه بشه و آن مرد پنهان شده بود بیای بیرون پیدایت کنند تو را می کشند مخفی شده بود بیرون هم نمی آمد تا اینکه یک روز حوصله اش سر رفت و گفت تا کی تو خونه بشینم دیگه دارم دق می کنم بیام درو باز کنم یه هوایی بخوره تو سر من ،  وقتی گوشه در را باز کرد یه مرتبه چشمش افتاد به حسنین امام حسن و امام حسین علیه السلام ؛ گفت چه کسی بهتر از اینها یک مرتبه دوید توی کوچه امام حسن را بغل کرد امام حسین را هم بغل کرد این ها را گذاشت روی شونه های خود با همین وضع اومد توی مسجد یعنی اینکه من میانجی آوردم یعنی اینها را من شفیع خودم قرار دادم واسطه قرار دادن شما منو ببخش مرا عفوم کن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا چشمش به این صحنه افتاد شروع کرد به لبخند زدن یک لبخندی پیغمبر زد که دندونهای مبارکش معلوم شد فرموده حسنین مرا بزار زمین برویعنی چی یعنی عفوت کردم دونفر آوردی در خونه من ؛ که اگر گناه آن زمین و آسمان را کرده باشی خدا میبخشه ببین چه واسطه ای میانجی گری میکنه دیگه تو تاریخ ما نگاه می کنیم هر جا یه پیغمبری یک صالحی از امتی داشته این خطا کردند بیراهه رفتن یک مرتبه میبینی اینا توسل کردن به این ذوات مقدسه کارشون درست شد پس و سفیره فی خلقه یعنی علی جان شما سفیر خدایی شما نماینده خدایی شما بیا کار ما را درست کن وضع را درست کن این کلمه رو توی توسل هاتون استفاده کنید بگید یا امیرالمومنین شما امروز  میانجی‌گری کن ماها گناهکاریم پرونده ما سیاه روی ما سیاهه قلب من سیاه آقاجان شما بیا امروز رو بزار از خدا برای ما طلب رحمت کن طلب مغفرت بکن طلب عفو کن امیر المومنین آبرو داره یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله. شما پیش خدا آبروداری بیا شفاعت کن نزد خدا ما را امروزه دل هاتون رو ببرم در خونه آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام دست و پا میزد یه چیزهایی دیدن از امام حسین جا دارد که همه تعجب کردند توی گودال امام حسین چی کار می کرد یکی از کارهایی که می کرد مناجات با خدا بود صورت مبارکش رو گذاشته بود رو خاک گرم کربلا لب ها به ذکر خدا تکون میخورد یک وقت صدا زد الهی رضا برضاک خدایا راضیم به رضای تو آقا این چه معنایی داره همه اصحابش یارانش برادرانش همه برادرزاده ها رو خاک گرم کربلا افتادند زن و بچه اش اونجا اسیر خودش توی گودال اینطور بعد میگه راضیم به رضای تو وتسلیم لامرک لا معبود سواک اما بعضی ها میگن اینجا امام حسین استغاثه که میکنه معنی دیگه ای داره وقتی صدا زد یا غیاث المستغیثین خدا یا حسین از تو کمک میخواد به فریادش برس مگه چی دیده بود میگن یه وقتی دید شمر داره با ۱۰ تا اسب سوار سمت خیمه ها حمله میکنه صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله صدا زرد شمر اگر دین نداری آزاد مرد باش یعنی حسین زنده است تا حسین زنده است به زن و بچه اش حمله نکن کار رو بزار بعد حسین شمر گفت حسین راست میگه تا حسین زنده هست به زن و بچه اش حمله نکنید?? برگشتند اما ساعتی نگذشت حمله کردند به سمت خیمه ها خیمه ها را به آتش کشیدند گفت عزیز برادر چه کنیم فرمود عمه جان علیکن بالفرار سربه بیابان بزاریم?? حسین جان

غدیریه

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *