بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۱۹۳
●قال (علیه السّلام): اِنَّ قَوما عَبدُوا الله رَغبَه فَتِلکَ عِبَادَه التُجَّارِ ، وَ اِنَّ قَوما عَبَدُوا اللهَ رَهبَه فَتِلکَ عِبَادَه العَبِیدِ ، وَ اِنَّ قَوما عَبَدُوا الله شُکرا فَتِلکَ عِبَادَه الاَحرَارِ
● گروهی خدا را به امید بخشش پرستش کردند ، که این پرستش بازرگانان است ، و گروهی او را از روی ترس عبادت کردند که این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را از روی سپاسگزاری پرستیدند و این پرستش آزادگان است.
آقا جانمون امیر المومنین علیه السلام جان عالم به فداشون میفرمایند که:
یک گروهی از روی میل رغبتاً ، یعنی میل . از رو رغبت میل اشتها، اشتها به بهشت، که میل دارم برم بهشت،
به حورالعین برسن ، بعضی ها میل دارند به بهشت. مثلاً برن اونجا نهرها جاریه و خلاصه درختهای سر به آسمان کشیده و خیلی بهشت میل دارند.
از روی میل نماز میخونه ،تند تند نماز میخونه، روزه میگیره، دعا میخونه قرآن میخونه ،بند و بساطی داره…
بهش میگی چرا عبادت می کنی؟
میگه میخوام برم بهشت.
آقا جانمون امیرالمومنین می فرمایند: فتلک عباده التجار
این عبادت ، عبادت تاجر هاست.
پس این عبادت، عبادت تاجرانه.
تجار میل دارند به زیاد کردن پولشون ، میل دارن به زیاد کردن… خب هی معامله میکنند، این یکی.
و ان قوما عبدوا الله رهبه
یه گروهی هم هستن خدا رو عبادت می کنن منتها نه از روی میل، از روی ترس ،
از رو ترس خدا رو عبادت می کنند.
برای اینکه یه وقت نره جهنم، برای اینکه یه وقت خدا گوش مالیش نده، عذابش نده،
خلاصه از رو اون حساب عبادت خدا رو میکنه.
پس این عبادت، فتلک عباده العبید
این عبادت، عبادت بردگان .
برده میترسه برای اینکه اوستا برای اینکه ارباب، اینو مثلاً چوبش نزنه ،تنبیش نکنه کارشو به موقع انجام میده.
یه عدهای به خاطر این نماز میخونند ، یه عدهای به این خاطر نماز میخونن،آقا شب اول قبر داریم.
مثلاً روز قیامت داریم ،عریان محشور میشیم .
به خاطر اینکه عریان محشور نشه ،صدقه میده. به خاطر اینکه مثلاً فشار شب اول قبر نداشته باشه، با حاج خانومش مهربونه.
خب این درسته قبوله خیلی هم خوبه. منتها اسم این عبادت چیه ؟
عبادت بردگان. عبید ، عبادت بردگان.
ببین مثلاً شاید ما خانمهایی که چادر سر میکنند چند جور باشند.
یه عدهشون چادر سر میکنن چرا؟ چون میگن چادر سر میکنیم روز قیامت بریم بهشت.
یه عده ای هم چادر سر می کنند چرا ؟چون حدیث رو شنیدن،
پیغمبر اکرم وقتی به معراج تشریف بردند فرمودند : اونجا دیدم زن هایی را از موهاشون آویزونشون کردن .
زنهایی که تو دنیا موی سرشونو نشون بقیه میدادن، روسری سرشون نبوده، حجاب نداشتن.
اینا رو از مو میگیرن ، آویزان میکنن میکشون شون.
پس این میترسه، از فردا میبینی مقنعه سر میکنه.این می ترسه، از فردا می بینی حجابش رو رعایت میکنه.
اینکه الان حجاب داره رعایت میکنه مدل اطاعتش مدل عبادتش ، عبادت بردگان.
بریم سراغ سوم.
و ان قوما عبدوا الله شکرا
یه گروهی هم هستن نه به خاطر میل به بهشت ،نه به خاطر ترس از جهنم، بلکه فقط فقط به خاطر شکر نعم الهی ، به خاطر تشکر از خدا، به خاطر تشکر خدا میخواد دست بوسی.
میگه من اصلا کاری به بهشت ندارم ، کاری به جهنم ندارم .
تو به من نعمت دادی، من وظیفه انسانیم اقتضا میکنه که از تو تشکر کنم. منو خلق کردی من وظیفهام اقتضا میکنه که از تو تشکر کنم پس نماز میخونم،
پس روزه میگیرم، پس حج میرم پس هرچی تو گفتی میگم چشم.
من بندهام تو خدایی . پس هرچی تو بگی من میگم رو چشمم.
این عبادت، عبادت ، فتلک عباده الاحرار این عبادت، عبادت آزادگان .
اینجوری اونایی که حرن. احرار جمع حر.
احرار یعنی آزادها ، آزادگان.
اونا هستند که برد میکنن .پس دو گروه اول عبادتشون ناقصه .
عبادت گروه سوم عبادت کامله.
از رو محبت خدا عشق به خدا عبادت میکنه.
ببینید بچهها ، می خوان از پدرها و مادراشون ، نسبت به پدر و مادر ، بعضی از بچهها به خاطر اینکه بچههاشون باهاشون خوب رفتار بکنن در آینده،
مثلاً من میگم خب الان من به پدر و مادرم محبت کنم، به اینا رسیدگی کنم تا در آینده بچههای منم به من رسیدگی کنند .
این میشه کدوم یکی از این سه قسم؟ اولیه میشه.
یعنی از رو میل به اینکه حالا در آینده بچههام بهم محبت کنن به پدر مادرم محبت میکنم .
یه عدهای هم از ترس اینکه نکنه فردا بچههاشون با اینها بدرفتاری بکنن با پدر مادرشون خوش رفتاری میکنن .
این میشه گروه دوم .
تجارتیه دیگه، گروه اول تجارت میکنن. گروه دوم میترسن آزاد…
اما یه گروه هم هستند نه میگه بابامه دوسش دارم ، مادرمه دوسش دارم ،عاشقشم.
میخوام نوکریشو کنم، نه به خاطر اینکه فردا بچههای من با من مهربون باشن. نکنه بچههای من منو ببرن سالمندان، به من بیاحترامی کنند.
نه این پدرمه نه این مادر منه، دوستش دارم.
حالا یه مثالم اینجوری زدیم که ذهن شما قریب بشه.
خب این هست دیگه، مگه ندیدیم از اینجور آدما، بله دیدیم دیگه خیلی هستند ….
اصلا اینجورین دیگه، میگه یه عشقی به پدر و مادر دارم، این گروه سوم عبادت احرار.
خب ما چون میخوایم روضه بخونیم دهه اول محرم روز اول محرم الحرام هست .
من میخوام این جمله رو بگم جناب حر وقتی که خب اومد جلو آقا اباعبدالله قد علم کشید دیگه
حر اومد وایساد مقابل لشکر گفت نمیذارم بری
آقا اباعبدالله فرمود خیلی خب نمیذاری کوفه بریم میریم اینور
همین که امام حسین روشو کرد اینور بره این سمت
این حر سریع اسبشو دووند اومد روبروی ابی عبدالله دوباره اینجا در اومد
گفت نمیزارم بعد دوباره این اسبشو دووند روبرو دراومد گفت نمی زارم برید آقا اباعبدالله فرمود اصلا میریم یه طرفی میریم
دست از سرمون بردار گفت نمیزارم
من دستور دارم شما رو همین جا نگهدارم
بعد اینجا دارد اباعبدالله الحسین فرمود حر ، سکلتک امک
مادرت به عزات بشینه کنار برو
بعد خب یه جملهایه تو عرب این جمله حرف حرف سنگینیه که مادرت به عزات
اینکه اسم مادر رو آورده
باید جواب بده دیگه اما حر یهو دیدن اینجا سکوت کرد
البته خودشم جهت سکوتش رو گفت یا اباعبدالله اگه تو این عالم هر کسی به من این حرف رو میزد من یه چیزی بهش میگفتم
نمیذاشتم دست خالی بره اما چه کنم حسین مادر تو فاطمه است
من اینجا دهانم بسته است مادر تو سیده نساء برترین زنان دو عالمه
چی بگه حر به مادر تو
اینجا ادب کرد من از علما میگم علما همشون فرمودند این ادبه حر ،حر رو نجات داد
که بعد آقا زبونشو نگه داشت تونست خودشو کنترل کنه احترام بکنه به صدیقه طاهره
یه جمله ابی عبدالله حسین جان
روز اول محرمه آقاجان ما که به مادر شما غلط بکنیم بیاحترامی کنیم
ما که بیاحترامی نمیکنیم بیادبی که نمیکنیم هیچ برا مادر تو گریه میکنیم اسم مادرتو میاد
اصلاً بیتاب میشیم ناله میزنیم روضه میگیریم
حسین جان یه نگاهیم امروز به ما بکن میگن ابی عبدالله اینجا دید حر به مادرش داره
ابی عبدالله دید به مادرش زهرا داره احترام میکنه و ادب میکنه
او رو انتخاب کرد
حسین جان امروز ما رو هم یه نگاه بکن ما رو هم انتخاب کن
ما رو هم بیار تو لشکر خودت
بعضیها نوشتند حر تا روز عاشورا تو لشکر عمر سعد بود تا روز عاشورا
من دیشب داشتم مطالعه میکردم دیدم که یه عدهای هم گفتن حر تا میدونی کجا تو لشکر عمر سعد بود
تا اون لحظهای که تمام سپاه آقا شهید شد حتی حضرت ابوالفضل شهید شده بود اون لحظهای که ابی عبدالله غریب شده بود
یه نگاه به سمت راست کرد دید نه عباس است نه اکبر است نه قاسم
یه نگاه سمت چپ کرد دید نه حبیب نه بریر نه زهیر
پشت سر رو نگاه کرد دید ۸۴
صدا زد هل من ناصر ینصرنی
هل من معین یعیدونی
حر صدا زد دور و وری هاش گفت دیدید آقا غریب شده صدا میزنه نمیخواید بریم کمکش کنیم
میگن اینجا اومد به کمک ابی عبدالله
من اینم دیشب دیدم این نقلم دیدم
و لذا اومد سمت ابی عبدالله الحسین علیه السلام هی صدا میزد
التوبه التوبه
دل زن و بچتو لرزوندم دل زینب الکبری رو لرزوندم
ابی عبدالله من غلط کردم هی گفت و گفت ابی عبدالله هم اومد سر حر رو به دامن گرفت اینجا
گفت حر سرتو بلند کن ارفع راسک
حر گفت آقا من خجالت میکشم اجازه بده از همین جا برم جانمو فدات بکنم
ابی عبدالله هم اجازه داد
فرمود حر برو حر رفت جنگید یه ساعتی دیگه که خب افتاد رو زمین
همچین که افتاد زمین خجالت کشید آقا رو صدا بزنه
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
سر حر شکسته شده خون جاریه
بیرمق زمین افتاده یه مرتبه دید سرش تو دامن کسیه
بگم اینکه کسی میخواد سرشو از بدن جدا کنه
چشمانشو باز کرد اما صحنه صحنه عجیبیه دید سرش تو دامن پر لطف و پر احسان ابی عبدالله الحسین
آقا فرمود حر چه اسم خوبی مادرت رو تو گذاشته
یا حر آقامون سر همه شهدا رو به دامن گرفته اما بمیرم برا اون ساعتی که خودش تو گودال
یه لحظه چشمشو باز کرد دید شمر رو سینهاش نشسته
حسین جان حسین جان