بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۳۱۷
●وَ قَالَ (عليهالسلام ): مَنْ صَبَرَ صَبْرَ اَلْأَحْرَارِ وَ إِلاَّ سَلاَ سُلُوَّ اَلْأَغْمَارِ
حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فدای او میفرمایند :
جاهل خودش به غفلت میزنه ، بعد دستش خالی میمونه ، تو قرار بود صبر کنی صبر نکردی ما به صابر اجر و پاداش میدیم.
من ینی هرکسی که ، صبر یعنی صبر کرد
صبر الاحرار ، مثل آزادگان
هرکسی مثل آزادگان شکیبا باشه به اجر و پاداش میرسه و آرام هم میشه .
احرار ، جمع حر
یه جمله ای هست حذف شده که یعنی تو عرب این متداوله،
مثل ماکه میگیم ما فردا خونمون سفره داریم هرکسی بیاد خوش بحالش
بعد اون جمله دوم نمیگیم حذف میکنیم ، و الا از دستش…
اینجا هم یه جمله ای مقدره که اون جمله دوم بوده . هر کسی صبر کنه این به اجرو پاداش میرسه .
اون به اجر و پاداش حذف شده چون معلومه حذف شده .
هرکسی صبر کنه صبری که مال آزادگان هست
عاقلانه شکوه نکنه ، بهم نریزه اعصابش خورد نشه،
پیش هرکسی نگه اونجوری صبر کنه حوصله کنه . کتمان و مخفی بکنه مصیبت رو
فرمود ۴چیز از گنجهای بهشته؛
یکیش کتمان مصیبته
یکیش کتمان درده
یکیش کتمان خواسته است احتیاج هست
ماها میشینیم سفره دلمون باز می کنیم میگیم
میگه نگو ، اجرت زائل میشه پاداشت از بین میره
وَ إِلاَّ سَلاَ سُلُوَّ اَلْأَغْمَارِ
مثل جاهلا خودشو به غفلت میزنه بعد دستش خالی میمونه
تو قرار بود صبر کنی صبر نکردی ما به صابر اجر میدیم پاداش میدیم ،
رفتی شکایت منو پیش فلانی کردی ، برو از همونا بگیر مزد و اجر میخای برو از همونا بگیر
اگه دندون رو جیگر گذاشته بودی من خودم حسابت میرسیدم.
هی عصبانی شدی فحش دادی به در و دیوار و که چرا اینجور شد ،
جالبیش اینجاس ما اشتباهات خودمون رو میندازیم گردن خدا . خدا به من عقل داده یا نه؟
کسی منو مجبور کرده بود؟ ما راه و روش زندگیمون اشتباه انتخاب میکنیم ،
مشورت نمیکنیم تو تصمیم گیری مون عجله میکنیم.
بعد یه مسیری میریم به بن بست میخوریم زمین میخوریم ، بعد سر خدا داد میزنیم که چرا اینجوری کردی؟
حالا اگر رفتیم و به یه جا رسیدیم خودمون زرنگ بودیم زدیم به هدف.
تو سوره فجر هست میگه اون موقعی که نعمت میاد یهو میگه بله ما خودمون ، منتها اون موقع که به تنگی و گرفتاری میشه یه چیز دیگه در میاره.
آدمیزاد اینجوریه ، صبر و حوصله هم نمیکنه
اشتباهی که خودش کرده میخواد سر خدا فریاد بزنه. پناه بر خدا.
امام حسین علیه السلام روز عاشورا
مسیری بود که خودش انتخاب کرده بود
چون میدونست دین خدا جز با این اصلاح نمیشه راهم راه عاقلانه ای بود
چون یزید دمار از روزگار امام حسین در آورده بود
خود ابی عبدالله به دخترش سکینه گفته بود بابا جون ما رو به کی می سپاری
یک جمله ای امام حسین فرمود
لو ترك القطا لنام
قطا یه پرنده ایه که اینو اگر رهاش کنن
میره تو لونه خودش میشینه آرام میشه
یهو میبینه همه میخوان اینو بگیرن میره تو آسمون بی آشیانه میشه
حضرت فرمودند اگه منو رها کنن منم میرم سر جام میشینم
اما این یزید اومدم تو مدینه به حاکم مدینه میگه سرش ببر بیار
اومدم تو مکه مکه هم میخواد منو بکشه تو خونه خدا منو بکشه
باید چکار کنم خب خونم بیرون مکه ریخته بشه بهتر از اینه که حرمت خونه خدا از بین بره
ده وجب اون ور تر ریخته بشه بهتر از اینه که نزدیک مکه ریخته بشه
امام حسین هم نیومد برا جنگ و دعوا
اگه میومد برای جنگ زن و بچه اشو برنمیداشت بیاره
داشت میومد بره یجا بشینه اینا اومدن
کاری ک امام حسین کرده کار عاقلانه اس
ببین چجوری وقتی گلو بچه شیرخواره اش علی اصغر
میگه این تیر سه شعبه وقتی خورد
گلوی بچه مگه چقدره
این تیر سه شعبه حکم خنجر داشت
فذبح الطفل من الاذن الی الاذن
از این گوش تا اون گوش برید
بعد امام حسین علیه السلام جان عالم فداش ببین چیکار میکرد اون لحظه
این خون گلو رو میگرفت به آسمان می پاشید
هی میگفت هَوَّنَ عَلَىَّ برای منه حسین آسونه
أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ خدایا تو داری میبینی این امتحان منه
انقدر این خون رو به آسمان پاشید
ولی شکوه نمیکنه شکایت نمیکنه
نمیگه خدایا چرا
میگه این سرم این پیکرم
این اصغرم این اکبرم
خدایا این سکینه من این رقیه من
این زینب من هرکدوم میخای بردار هرکدوم میخای نگهدار
اینجوری امام حسین میگفت
وقتی خون به آسمون می پاشید یه حاتفی صدا میزد بسه دیگه حسین جان
این خونو تا کی میخای به آسمون بپاشی
رها کن این بچه تو بده ما خودمون بزرگش میکنیم ما براش دایه گذاشتیم دایه بزرگش میکنه
بعد امام حسین دیگه خون رو به آسمون نپاشید
بقیه خون رو به بدن این بچه آغشته کرد
لا اله الا الله
امان از اون ساعتی که میخاست این بچه رو به سمت خیمه ها بیاره
راوی میگه دیدم امام حسین یک مرتبه پشت میکنه به خیمه ها
گفتم چرا این آقا اینجوری میکنه
یه کسی گفت اون خانم میبینی دم خیمه ها وایساده اون خانم مادر بچه هست
گویا حسین خجالت میکشه سمت خیمه ها بره