بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۳۴۳
●قال (علیه السّلام) : من عَظَّمَ صِغارَ المَصائِبِ ابتَلاهُ اللهُ بِکِبارِها
● آن که مصائب کوچک را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا سازد.
حضرت امیر صلوات الله علیه جانهای عالم فدای او باد میفرمایند که :
من ، یعنی کسی که ، عظم یعنی از عظیم میاد
بزرگ بشماره ، کسی که بزرگ بشماره صغار المصائب ، مصیبتهای کوچیک اونی که مصیبتهای کوچیک رو بزرگ بشماره
ابتلاه الله ، خدا مبتلاش میکنه به ،
بکبارها ، به مصیبتهای بزرگتر .
مصیبت کوچیک رو بزرگ بشماری خدا به مصیبت بزرگتر دچارت میکنه .
خب این دنیا دار بلاست دار ابتلاس ، دار مصیبت
بعد گره خورده با بلاها اینطور نیستش که مثلاً ماها اومده باشیم تو این دنیا برا خوشگذرانی
برای مثلاً رفاه و اینجور چیزا ، نه.
این دنیا دار بلا و دار اینجور چیزهاست
دارد که حاج آقا مجتهدی من از ایشون یادم هست ،
که میفرمودند ، آقا رفتن توی خونه ای دیدن که یه تخم مرغ اینجوری افتاد
و بعد از لبه دیوار طاقچه افتاد و نشکست بعد صاحبخونه گفتش که چند سال تو این خونه هیچی نشکسته
بعد حضرت اومدن بیرون ، فرمودند تو خونهای که چیزی نشکسته باشه بلایی اتفاقی نیفتاده باشه
اون خونه معلومه خدا ازش رو برگردونده اومدن بیرون.
اینجا مشکله ، یه چیزی اینجا نیستش.
احسب الناس ان یترکوا ان یقول آمنا و هم لایفتنون
قرآن میگه ، میگه شما فکر کردید همین که بگید ما مسلمونیم شما ،
خدا ولتون میکنه ، فتنه براتون آزمایش و امتحان و بلا و اینجور چیزا براتون نمیفرسته ،
خدا قبلی هارم امتحان کرده شمارم امتحانتون میکنه
قبلیها هم امتحان شدن، شما هم امتحان میشید همه امتحان میشیم .
یه کسی میگفت خدایا منو امتحان نکن امام صادق شنیدن فرمودند :
خدا دعای تو رو قبول نمیکنه ، برآورده نمیکنه.
گفت آقا ، آقا فرمودند چون سنت خدا امتحان کردنه .
خدا بلا میفرسته برای مومن ، مومن اصلاً تو این دنیا از چند چیز آسوده نیست،
از چند تا بلا آسوده نیست ؛
یا همسایه بد گیرش میفته ، یا زنی مثلاً یا مثلاً شوهری یا مثلاً فرزندی ،
یا مثلاً منافق عیب جویی همسایه یه چیزی مومن حسودی ،
میفته تو زندگیش هست بله ، تمام گرفتار دنیا چه دنیاییه ، این زندگی خالی از مصائب نیست.
منتها هر کسی به یه شکل گرفتار مصیبت میشه ،
یه وقت شکست در ازدواج یه وقت از بیماری فرزندان
یه وقت از مشکلات کسب و کار ، قرض بالا میاری یه وقت است از دست دادن عزیزان هست
یه وقت از خشکسالی کم آبیه ، از این حرفا ….
مصائبی که هر کس به یکی یا چند مورد اون گرفتار میشه .
خب حالا بروز این حوادث فلسفههای گوناگون داره .
خدا یه کسی رو مبتلا میکنه ، برای چی مبتلا میکنه؟
برای کفاره گناهان . یه گناهی کرده حالا خدا مبتلاش میکنه به یک گرفتاری ،
یه کسی دیگه رو خدا مبتلاش میکنه برای چی ؟
برای اینکه مقام او رو ببره بالا . خدا مبتلاش میکنه برای اینکه ببره بالا .
همین طور این خدای رحیم مصیبت کوچکتری میفرسته ،
برای جلوگیری از مصیبت بزرگتر.
اینم هست . یه وقت همش کفاره نیست همش نمیدونم چی نیست ،
یه وقت هست یه مصیبت کوچکتر میاد یه گوشمالیت بکنه ،
خب ، که اون مصیبت بزرگترو ازت دفع بکنه . منتها این آقا یا این خانم که الان مصیبت کوچکتر خدا براش فرستاده ،
جزع و فزع میکنه ، هی میشینه پیش این میگه مارو خدا همش میزنه.
می ببینی ما بیچاره شدیم ، ما گرفتار شدیم ، فلان شدیم .
جزع و فزع که میکنه زبان به شکایت که میگشایه ، مستحق مصیبتهای بزرگتر میشه.
مثل پدر و مادر ، دیدی بابا و مامان بچه رو اولش یه تنبیه میکنن
که حال این بچه سر جاش بیاد ، عقلش بیاد سر جاش.
ولی بابا میبینه این آدم نشد، چیکار میکنه ؟
تنبیه رو شدیدتر میکنه ، تنبیه رو شدیدتر میکنه اولش یه اخم میکنه
می بینه با اخم درست نمیشه، میزنه تو گوشش ، می بینه نه زد تو گوشش باز درست نشد .
میندازتش تو انباری تو حموم ،می دید درست نمیشه هی بدتر میکرد،
شدیدتر میکرد ، اگه به همون چکه راضی میشدی میگفتی بابا جون دستت درد نکنه
دیگه تو انباری نمیرفتی . حالا ما آدما هم همینجوری هستیم
اگه به همین مصیبت کوچکتر الحمدالله گفتیم
خدا مصیبت بزرگتر نمیفرسته ، اما اگه هی غر زدیم چرا اینجوری کردی
چرا اونجوری کردی بعضیا سر خدا داد میزنن
طلبکارن ، خدا بهشون همه چی داده یه گوشمالی منتها ، داد میزنه سر خدا.
پناه بر خدا ، از اینکه آدم بیشرم و حیا بشه .
پس حکمت امروز این شد که ، من عظم صغار المصائب
هر کسی که مصیبتهای کوچولو رو بزرگ بشماره
ابتلاه الله بکبارها
خدا به مصیبتهای بزرگ او رو مبتلا میکنه.
حاج آقا چیکار کنیم ؟ جواب اینه که دیدید یه جا مریض شدید ، بگید الحمدالله .
اون بابا بود می گفت شکر که بدتر از این نشد .
شکر این یه چیزیه ها ، ایندیه مطلبیه شکر که بدتر از این نشد.
حالا آدم باید بگه الحمدلله خدایا شکرت شکر میکنیم و صبرم میکنیم جزع و فزع هم نمی کنیم.
امروز چهارشنبه است نیت کردم از اول که اومدم
روضه آقا جوادالائمه علیه السلام رو بخونم
بالاخره این دنیا گرفتاری داره گرفتاریهایی داره که خدای متعال هم برای این گرفتاریهای ما یه بابی گذاشته وسیله گذاشته
اون وسیله رفع گرفتاریهامون وسیلش کیه ؟
آقا جوادالائمه علیه السلام
توسل به حضرت جواد در رفع مشکلات دنیایی گرفتاریهای دنیایی فرمود بسیار مجربه
حالا دلتون میخواد دلهامونو ببریم در خانه آقا جوادالائمه علیه السلام
به قربان اون آقایی که جوان ترین امام شیعه
اون آقایی که کمترین سن به شهادت رسیده همین امام
۲۵ سال بیشتر نداشت
اون نامرد اون زن وقتی آقا رو مسموم کرد آقا میان یک حجرهای بود
در حجره بسته بود بعد کنیزا و کلفتها و خدمه رو همه رو به خط کرد
گفت پشت در دم در وایسید هلهله کنید پاکوبی کنید صدای او به گوش کسی نرسد انقدر هلهله کردن آقا امام جواد علیه السلام تو حجره دربسته هی دست و پا میزد
هی صدا میزد جگرم میسوزه یه قطره آب به من بدید
فدای دل امام جواد بشم
روضهاش خیلی شبیه روضه امام حسینه خیلی شباهت به امام حسین داره
هی دست و پا میزد میگفت جگرم میسوزه
اما صداش به گوش کسی برسد نه نمیرسد
چرا ؟چون اینجا مانعی هست اون هم صدای کنیزها
اینجوری میگن حالا من ندیدم ولی اینطوری میگن
یک کنیزی دلش سوخت آب آورد
ام فضل ملعون گفت چیکار میکنی
گفت مگه نمیبینی پسر فاطمه است
داره طلب آب میکنه
گفت لازم نکرده جلو چشم امام جواد حالا یا آبو گرفت ریخت رو زمین
بگیم لایومک یومک یا اباعبدالله
حسین جان کربلا چقدر مشک پر کردن آوردن جلو چشم امام حسین ریختن رو زمین
گفتن حسین ما از این آب به حیوونامون میدیم اما یه قطره از این آب رو به تو نمیدیم
صل الله علیک یا مظلوم اباعبدالله
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
بودن دیو و درد
همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
فرمود اسقونی یه جرعه آب بدید
سیرابم کنید جگرم می سوزه
اما عوض اینکه آبش بدن با تیر و نیزه
به حلقوم و دهنش زدن
حسین جان حسین جان