حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

?توحید مفضل

✨️ جلسه هفتاد و پنجم

 

● نثار آقا امام زمان  علیه السلام صلواتی بفرستید.

 امام صادق علیه السلام در توحید مفضل می فرماید :

از جمله ی حکمت ها آن است که زمین را به طبع سرد و خشک آفرید ،

خدای متعال زمین رو چجوری خلق کرد؟

سرد و خشک و سنگ نیز سرد و خشک است. فرق بین زمین و سنگ اینه که ، سنگ خشک تر است .

اگر زمین از درجه ی فعلی سردتر بود ، مرتبه ای از شن میشد.

و همه ی زمین سنگ سفت بود و طبیعتا گیاهی روئیده نمیشد.

گیاهی که حیات همه ی حیوانات به اون هست، هر حیوانی نیاز به گیاه داره.

گاو و آهو اگه گیاه نخورن ، شیر و پلنگ از چی تغزیه می کنن؟ از گاو تغزیه میکنن دیگه ،

گاو باید علف بخوره که گنده بشه تا شیر و پلنگ اونا رو بخورن ، اینطور میشه گفت ،

که حیات همه ی حیوانات به گیاهان برمیگرده . امام صادق علیه السلام می فرماید که :

پس حیات همه ی حیوانات به گیاه و شخم و بنا و هیچ یک از اعمال ضروریه دیگه روی زمین متمشی نمی شد.

پس یُبس آن از سنگ کمتر قرار داد و نرم و ملایم ساخته ، شما یه لحظه تصور کن اگر نرم نبود ملایم نبود ،

انسان می خواست چیکار کنه روی این زمین ؛ نرم قرار داده تا اعمال ضروریه به آسانی صورت بگیره.

راحت بتونه انسان کارش رو انجام بده جولان بده ، واز جمله ی تدبیر خطیر ملک قدیر این است که ،

در معزم معموره قطب شمالی مرتفع است و در بلندی قرار داره ، چون از زمین کرویت حقیقیه بیرون رفته است.

طرف شمال بلندتر است از طرف جنوب و به این سبب اکثر آب ها مانند دجله و فرات از کجا میاد به کجا؟

از شمال به جنوب جاری شدند و چون آب ها که در جوف زمین است تابع روی زمین است،

در ارتفاع و انخفاز . لهذا چشمه ها و قنوات جاری می کنند همه از شمال به جنوب می آید.

تا به روی زمین می افتد همه ی آب ها چنین روی زمین خارج میشوند.

و در عمارت زمین به کار می روند. و آنچه زیادم میاداز آب ها میره تو دریا،

پس چنانچه یه جانب بام را بلند کنند و جانب دیگر را پست می گردانند که آب چی بشه؟

منهدر بشه و بر روی این عمارت نایستد. شما خودتون خونه ساختید دیگه دیدید ،

یه شیب میدن چون آب واینسته . طرف میگه فلانی ناشی بود حیاط ما رو شیب نداده ،

خانمم که می شوره اونجا آب می مونه . خدا اوستای کار است طوری شیب داده که آب واینسته .

اگر خدا شیب نداده بود همه ی ما هلاک میشدیم.

اون قطب شمال رو مرتفع قرار داده آب همین جوری جاری بشه کی فکر می کنه.

اگر شیب نبود همه ی شهرها بیچاره می شدند. پس خدای متعال اینطور قرار داده.

صل الله و علیک یا ابا عبدلله

امروز متعلق به خود آقا امام حسین علیه السلام هست ارباب دو عالمه

همه جا از امام حسین خونده میشه حتی مجالس امام حسن علیه السلام هم دیدی آخرش میگن لا یومک یومک یا اباعبدلله

یه آقایی تعریف می کرد می گفت یه بنده خدایی بود هر جا می رفت می دید روضه ی امام حسین خونده میشه

بعد رفت یه مجلسی بود برای امام حسن علیه السلام به نام امام حسن بود

دیدم اونجا هم روضه خون بجای اینکه بیاد از امام حسن علیه السلام بخونه

یهو زد به کربلا شروع کرد از امام حسین خوندن می گفت من خیلی دلم شکست گفتم ببین مجلس امام حسن علیه السلام

بجای اینکه از امام حسن مداحی کنه از امام حسین می خوند خیلی دلم شکست و ناراحت شدم

گفت تو عالم خواب امام حسن مجتبی رو دیدم امام حسن فرمود

فلانی ما خودمون دوست داریم از حسینمون خونده بشه واقعا همینه 

حضرت زهرا هم دوست داره از امام حسین خونده بشه

همه ی عالم از امام حسین می‌خونن اصلا عجیب و غریبه روضه ی ابی عبدلله الحسین علیه السلام

چند لحظه دل هاتون رو ببرم کربلای معلی سر رو شبکه های ضریح قشنگ ابی عبدالله بزاریم

امروزصبح امام حسین علیه السلام قسم بدید به خواهرش زینب بگیم حسین جان

بحق اون خواهر غم دیده تو رو بحق اون خواهر بلا دیده

یا اباعبدالله امروز صبح یه نگاهی به ما بکن کدوم زینب همون زینب که با عشق 

همین امروز که اومدم این نیت رو کردم اون خواهری که با عشق دست دو تا بچه ش رو گرفت اومد تو خیمه

لباس نو تن بچه ها کرد موی سر بچه ها رو شانه کرد گلاب زد به سر و صورت این بچه ها 

آب که نداشت بشوره اینا رو آماده کرد بعد گفت  عزیزان دل مادر اگه رفتید به خیمه ی دایی

اگه دیدید دایی امتناع می کنه دایی رو قسم بدید به مادرش زهرا

اینا آورد ابی عبدالله یه نگاهی کرد فرمود خواهرم اینها پدرشون نیست من اجازه نمیدم زینب فرمود پدرشون عبدلله سفارش کرده

هر وقت تنور کربلا داغ شد این دو تا بچه رو من فدای تو کنم حسین جان

آقا فرمود اینا سنی ندارن اینجا دارد که دو بچه به پای امام حسین افتادن صدا زدن

دایی به جان مادرت زهرا بزار ما بریم جونمون رو فدات کنیم ابی عبدالله

اینجا امام اجازه داد وقتی این دو تا بچه رفتن سمت میدان رجزخوانی کردن تارسیدن گفتن ما جعفر طیاریم

ما نوه های علی ابن ابیطالبیم تا گفتن ما بچه های زینبیم صدای عمر سعد بلند شد گفت

ببین چه خواهری داره میوه های دلش رو روانه ی میدان کرده

صل الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله

این بچه ها جنگیدن ساعتی دیگر به زمین افتادن همچین که به زمین افتادن گفتن دایی بچه های خواهرت رو دریاب

ابی عبدالله اومد این صحنه رو تصور کنید ناله ات به آسمون بلند میشه

هر کدوم این بچه ها رو زیر یه بغل گرفت سمت خیمه ها روانه شد همه از خیمه ها بیرون اومدن

گفتن بچه های زینب رو آوردن اما هر چشم کار می کنه خبری از مادر این بچه ها نیست

بی بی زینب تا دید برادر داره میاد پرده ی خیمه رو انداخت رفت یه گوشه خیمه نشست

بعدها عبدالله گفت بی بی چرا نیومدی

فرمود ترسیدم بیام چشم حسین به من بیفته خجالت بکشه

فدای دلت حسین

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *