بسم الله الرحمن الرحیم
■حکمت شماره ۸۹
●وَ قال (علیه السّلام) :
مَن اَحَبَّنا اَهلَ البَیتِ فَلیَستَعِدَّ لِلفَقرِ جِلبَابا.
● هرکس ما اهل بیت پیامبر (ص) را دوست بدارد، پس باید فقر را چونان لباس رویین بپذیرد. (یعنی آماده انواع محرومیتها باشد).
حضرت امیر صلوات الله علیه جان عالم به فداشون میفرمایند :
که هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد ،باید رویش فقر رو برای خودش مهیا کنه ، آماده بشه برای فقر، برا سختیها گرفتاریها .
هرکی که ما رو دوست داره برای چنین جایگاهی خودش رو آماده کنه.
این قصه رو امیرالمومنین کی فرمودند ،
یه شخصی به نام سهل بن حنیف انصاری این تو بصره از طرف امیرالمومنین اونجا حاکمه ،بعد اینجا طلحه، زبیر، عایشه و دارودسته میان سمت بصره،
بعد این سهل بن حنیف انصاری رو به جرم اینکه از طرف امیرالمومنین گماشته چون محبت امیرالمومنین داره ،
خب همین شخص سهل بن حنیف گفتش ما جنگ نمیکنیم ، شروع جنگ نمیکنیم لشکرش هم داشت .
همونجا این آقا ،لشکرشم داشت میتونست درگیر بشه ،ولی گفت ما اول دعوا نمیکنیم.
بعد این شهر هم مثل شهرهای دیگه اگه شما میخواید بیاید تو شهر بیاید .
بعد اینها سهل بن حنیف رو گرفتن تمام موهای سرش رو کندن ،مژههاش رو کندن یه دست مفصل کتکش زدن، زدن مرد.
سر چی؟ سر اینکه محبت علی علیه السلام .
به هر کی میرسیدن از دم تیغ میگذروندن میگفتند هذا شیعه، هذا محب علی.
مثلاً طرف دزدی میکرد مثلاً العیاذ بالله کارهای دیگه میکرد انقدر نمیترسید .
از اینکه مثلاً شیعه باشه بهش بگن این اسمش علیه اصلاً میرفت رو هوا دیگه.
خب خود سیره امیرالمومنین رو نگاه بکنید میفرمود که این ابن ملجم ،
خدا لعنتش کنه یه ضربه به من زده شما هم یه ضربه بزنید حق ندارید بیشتر بزنید.
اما از اون طرف بنی هاشم را امیرالمومنین جمع کرد ،
امیرالمومنین بنی هاشم رو جمع کرد نکنه بخواید چون علی رو زدن ،
شما هم بیاید بیرون همه رو بکشیدا نکنید این کارها رو.
بنی هاشمو جمع کرد اینها رو بر حذر داشت. گفت حالا من رو زدن عیبی نداره شما دیگه شمشیر نکشید برید تو خیابون به هرکی میرسید رو بکشید ها .
حواستون رو جمع کنید به امام حسن هم چی فرمود :
فرمود: من اگر خودم زنده موندم که اونو عفوش میکنم .
اما اگه زنده نموندم و خواستید او رو قصاص کنید. او یک ضربه زده شما هم یک ضربه بزنید.
این منطق امیرالمومنینه
منطق دشمن رو ببین ، میگه هر کی که محب علی است رو باید بکشیم .
بعد این نامردها وقتی وارد بصره شدند چقدر از این کسایی که دوستدار امیرالمومنین بودن رو مثل گوسفند سر بریدند.
همینجوری سر میبریدن و خونشونو میریختن زمین.
حضرت اینجا قلبشون به درد اومد
وقتی خبر کشته شدن سهل بن حنیف انصاری رو شنیدن ،
آقا فرمودند: لو احبنی جبل لتهافت اگر مثل کوه من رو دوست داشته باشه تکه تکه شده فرو میریزه.
این بلا سرش میاد.
بعداً اینجا سید رضی خدا رحمتش کنه این جمله رو آورده از حضرت علی علیه السلام ،
هر کس که اهل بیت رو دوست داشته باشه خودش باید فلیستعد ، آماده بشه، لباس فقر تنش بکنه.
تو همون جنگ جمل داریم که جنگ تن به تن بود ، یه پدر پسر نقاب زده بودن.
یه نفر از لشکر امیرالمومنین اومد یه نفر از لشکر عایشه اومد مقابل هم ایستادند جنگیدن
ضربه زدن این نقابشون رفت کنار اینا دیدن که این بابای منه.
اونم تو لشکر عایشه بود گفت اینکه پسر منه همدیگرو بغل گرفتن بوسیدن و گریه کردن و اینها….
پسر گفت بابا اینجا چه خبره چیکار میکنن؟ گفتش که معاویه خوب حقوق میده بیا اینور .
بعد به پسرش گفت اونور چه خبر؟ از علی چه خبر؟ گفت اینجا قیامته، پول نیست خبری نیست
من توقع داشتم اگه به جای تو ، توی لشکر اینور بودم تو منو نصیحت میکردی منو موعظه میکردی.
این رو که عرض کردم ببخشید جنگ صفین بود من اولش اشتباهاً گفتم جنگ جمل
گفت معاویه اینجا پول میده حسابی، بعد مالک اشتر صداش دراومد که حقوق ما را از بیت المال نده ،
بده به اینا ،به یه عده از سردمداران که گردن کج نکنند برن اونور.
امیرالمومنین فرمود هیچ امکان نداره که اینا بیان طرف من به اینا پول بدم، به هیچ وجه این اصلاً امکان نداره میخوان برن بذار برن .
کم من فئه قلیله چه بسیار کمی که از زیاد بیشتره .
خب آدمی اینجوریه با پول میبینی میره اون طرف، این طرف امیرالمومنین بود اینو عرض کنم و دعاتون کنم .
علامه امینی این عاشق امیرالمومنین بود وقتی که سنیها اومده بودن خونش دیده بودن که علمای اهل تسنن ،
آقا تو خونش یخچال نداره ،دیده بودن آقا تو خونش هیچی نداره.
بعد توی زیرزمین زندگی میکنه با یه وضعی.
گفته بودن آقا تو اگه درباره ابوبکر و عمر کتاب نوشته بودی ماها اهل تسنن هیکلت رو طلا میساختیم،
یه خونهام از طلا برات درست میکردیم اینو پسر علامه امینی میفرماید: پدرم به اینها گفتش که درسته .
هرچند خونه من یخچال نیست اما تو خونه دلم محبت علیه .
محبت علی پیدا میشه .
درسته اینجا توش هیچی پیدا نمیشه اینور تو دلم ….
میثم تمار را گرفتند اول دستهاش رو بریدند بعد اینکه دستهاش بریده شده خون میاد دیگه همینجور،
خون میره بعد هی صدا میزد، آی مردم شما هرچی دارید از علی ها
اگه مسجد دارید از علیه
اگه صدای اذان شنیده میشه همش به برکت علیه
هی داشت از امیرالمومنین میگفت گفتند پاهاشم قطع کنید
پاهای او رو قطع کرده بودن روی دار
المومن کلجبل راسخ
مومن مثل کوه میمونه .تکه تکه هم که بشه باز چیزش هست سر جاش..
مومن مثل کوه استواره، پاهاش رو که قطع کرده بودن خون میرفت دوباره میگفت آی مردم اگه علی نبود چی میشد
دیدن که اصلاً غوغا به پا کرده گفتن برید زبونش رو از حلقومش بیرون بکشید زبونش رو از حلقومش بیرون کشیدن .
اینجوریه اون معلم خلیفه ازش پرسید گفت بچههای من پیش تو محبوبترن یا بچههای علی حسن ،حسین ؟
گفت ببند دهنتو نانجیب.
به خدا قسم یه تار موی قنبر غلام علی رو به تو تولههات نمیدم.
حالا داری حرف از حسنین میزنی.
گفت زبونش رو از پشت سرش در بیارید پشت گردنش رو سوراخ کردن زبونش رو از پشت کشیدن بیرون .
اینجوری بوده تا به ماها رسیده .
رُشید حَجری سر اینکه محبت امیرالمومنین رو داشت همون جوری که میثم تمار رو دست و پاش رو قطع کردن
و اینها بعدش آوردن تو خونه دخترش گفت بابا حالت چطوره ؟
گفت هیچی .مثل اینکه توی جایی هستی یه فشاری بهم اومده، همین اندازه خب.
اینها محبت امیرالمومنین علیه السلامه که حضرت میفرماید هرکس اهل بیت رو دوست داشت پس خودش را آماده کنه برای فقر.
این مال اون زمان بوده که چه وضعی بوده که همه میترسیدن .
صلی الله علیک یا اباعبدالله
روز عاشورا هم من یه مورد از همینها بگم عابس مست امام حسین شده بود عاشق امام حسین شده بود
بعد هر کاری میکرد که این دشمن حمله کنه حمله نمیکرد
آخر سر پیراهنش ،این زرهش رو درآورد وقتی زره رو که در میاری یعنی من آماده کشته شدنم.
بیایید منو بکشید زره رو درآورد
خودش رو برهنه کرد گفت شمشیرهاتون رو بر من فرود بیارید
نیزههاتون رو بر من فرود بیارید
که خب دیدن عابس خلع سلاح شده حمله کردن سمت عابس
اینکه مست امام حسین بود.
کشته شد در راه اسلام
در راه امام حسین کشته شد
همه شهدای کربلا اینطوری بودند
ببینید علی اکبر امام حسین که بیشترین شباهت را به پیغمبر داشت
چه جوری کشتنش
همه لشکر آماده شد یه جوری بزنیم بزنیمش که اصلاً …
تا قیامت همیشه یه عدهای مثل شما پیدا میشن وقتی میخونن که چه بلایی سر علی اکبر اومد زار زار گریه کنند
وقتی حسین پدرش علیه السلام که میاد چشمش به او میافته زار زار گریه میکنه
دارد وقتی که سرش شکسته شد جناب علی اکبر خودش رو انداخت رو گردن اسب
اسب خب این آموزش دیده وقتی میبینه راکبش فارث ،خودش رو اینطوری انداخته رو اسب بعد برمیگرده سمت خیمه
میگن خون علی اکبر جلو چشم اسب رو گرفت این بجا اینکه بره سمت خیمهها رفت تو دل دشمن
یه نفر مهار اسب رو گرفت گفت هرکی باهاش کار داره بیاد میگن خدا کنه این صحنه رو امام حسین ندیده باشه
یه کوچه باز کردن بعد همه شمشیرهاشونو رو دست گرفته بودن
وقتی جناب علی اکبر وارد لشکر شد هرکی به سهم خودش یه ضربه میزد شاید ضربهها میزد
وقتی صدای علی اکبر بلند شد امام حسین خودش رو رسوند
این صحنه رم همه تصور کنند
از همه التماس دعا
وقتی چشمش به بدن علی اکبر افتاد نوشتن آقا از مرکب پیاده شده باشد
نوشتن فسقط عن فرسه
از روی اسب سرنگون شد رو دو کنده زانو حرکت کرد به بالین علی اکبر
نگاه کرد بچه رو اربا اربا کردند
جگر گوشهاش رو
بمیرم برا دلت حسین جان
فوضع خده علی خده صورتش رو گذاشت رو صورت علی اکبر
فصاحت سبع مرات
۷مرتبه از پرده دل صدا زد ولدی علی ولدی علی
علی الدنیا بعدک العفا
حسین جان