بسم الله الرحمن الرحیم
■سوره زمر آیه ۶۹ میفرماید که:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
و اشرقت الارض بنور ربها
و زمین به نور پروردگارش روشن میشه خب این آیه قرآن منتها تفاسیر رو که نگاه میکنیم خیلی قشنگه خیلی زیباست اینکه زمین به نور پروردگارش روشن میشه یعنی چی ؟
در روایات داریم که از امام صادق علیه السلام :
یقول فی قول الله واشرقت الارض بنور ربها ، قال رب الارض امام الارض
امام صادق علیه السلام فرمود اینکه میگه روشن میشه زمین به نور پروردگارش یعنی به نور امامش روشن میشه.
این زمین به نور امامش روشن میشه بعد فرمود که :
قال رب الارض امام الارض
قلت مفضل میگه که سوال کردم گفتم که فاذا خرج یکون ماذا
گفتم که آقا جان وقتی امام بیرون میاد چه اتفاقی میافته.
یعنی وقتی حضرت ظهور میکنه امام زمان ظهور میکنه چه اتفاقی میافته؟
قال یستغنی الناس عن ضوء الشمس و نورالقمر
مردم دیگه از نور خورشید و ماه بینیاز میشن
و یجتنزون بنور الامام
و اینها به نور امام رهنمون میشن به نور امام هدایت میشن.
استاد ما خدا رحمت کن آشیخ جواد رو میگفت وقتی تاریکی باشه شما نیاز داری به نور چراغ، نور خورشید.
اما وقتی خودت نور داشته باشی نور امام باشه دیگه چه نیازی هست به نور خورشید و نور ماه و اینها.
نیازی نیستش که ، این یه حدیث یه حدیث دیگه هم هست از نبی مکرم آقا رسول الله که فرمود:
ان خلفایی و اوصیایی و حجج الله علی الخلق بعدی اثنا عشر
جانشینان من خلفای من ،بعد از من ۱۲ تا هستند.
اولهم اخی ، اولین اون ۱۲ نفر برادرمه
و آخرهم ولدی ، آخرینشون بچمه .
اولیش برادرمه آخریش …
اون کسی که اونجا بود راوی، گفتش که
و من اخوک ، برادرت کیه؟
قالت علی ابن ابیطالب.
بعد گفتش که فمن لدوک
اینکه گفتی آخریش بچته این بچه کیه؟
قال المهدی
آقا رسول الله فرمود پسرم مهدی
یملعها قسط و عدلا
او که میاد زمین رو از قسط و عدل پر میکنه
کما ملئت جورا و ظلما
همون طور که از جور و ظلم پر شدهد او میاد با عدل و قسط پر میکنه
والذی بعثنی بالحق نبیا
قسم به اون خدایی که من رو پیغمبر کرده
لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لعطا الله ذلک الیوم حتی یخرج فی
اگر از این دنیا یه روز باقی مونده باشه یه روز خدا این یه روزو انقدر طولش میده انقدر کشش میده تا اینکه فرزند من ولدی مهدی خارج بشه.ظهور بکنه.
فینذر روح الله عیسی ابن مریم
همزمان با ظهور فرزندم مهدی، روح الله عیسی ابن مریم هم ظاهر میشه نازل میشه.
فیصلی الف
واین عیسی بن مریم پیغمبر اولوالعزم میاد پشت سر مهدی من نماز میخونه
و تشرق الارض بنور ربها
و این مهدی من زمین رو روشن میکنه
ویبلق سلطانه
و این سلطنت مهدی من میرسه به کجا؟
المشرقه و المغرب
میرسه به مشرق و مغرب عالم میرسه خب پس این زمین قراره نور پیدا بکنه
به نور امام زمان علیه السلام .
آیه قرآن بازم داریما همین یه دونه نیست
واعلموا ، بدونید
ان الله یحیی الارض
خدا زمین رو زنده می کنه، خب اینجا منظورش تو روایت داریم
ای اهل الارض ، خدا اهل زمین رو زنده میکنه.
نه اینکه حالا این خاکو زنده کنه نه، مردمشو زنده میکنه
بعدموتها ، بعد از اینکه مردن همه مردن جانها مردن، روحها مرده است، خدا میاد زنده..
ببخشید خدا با چی زنده میکنه ؟
ای بید المهدی علیه السلام
به دست امام زمان علیه السلام زنده میکنه . او که میاد این اتفاقها میافته حالا ما باید از این نور استفاده کنیم.
اساتید ما میفرمودند: بزرگان ما می فرمودند ، تنبلی از ماست.
اگه خوب گوش کنیم
یا ایها الذین آمنو استجیبو لله و لرسول اذا دعاکم لما یحییکم
وقتی خدا و پیغمبرش یه چیزی میگن گوش کنید اجابت بکنید، تا شما زنده بشید.
اونها شما رو صدا میزنند دعوتتون میکنن برای حیات طیبه.
شما هم بیا بالا غیرتاً قشنگ حرف گوش کن اطاعت بکن، انشالله ..
همین نور امام زمان الانم شما رو میتونه زنده کنه فقط کافیه یه خورده حرف گوش کن باشیم
کافیه یه خورده راه رو درست بریم .
یه بنده خدایی بود اینو بگیم دعا کنیم.
یه بنده خدایی بود خیلی دوست داشت امام زمان رو ببینه،
هی میرفت چله میگرفت مسجدسهله مسجد کوفه، حالا عراقیا میرن مسجد سهله و مسجد کوفه.
۴۰ تا مثلاً شب چهارشنبه، ایرانیا میرن مسجد جمکران.
این هی توسل میکرد هی توسل هی نماز هی قرآن..
بالاخره یه صفایی پیدا کرد، ببینید بالاخره یه قابلیتی باید درست بشه دید زمان همین طوری نمیشه یه قابلیتی درست شد.
بهش خبر دادن که اگر امام زمان علیه السلام رو میخوای ببینی پاشو برو بازار آهنگرا یه مغازه قفل فروشی، صاحبش پیرمرده .برو اونجا حضرت اونجاست.
میگه بدو اومدم بدو اومدم دیدم ، بین این همه غرفه، بین این همه مغازه، بین این همه چی چی..
امام زمان اومده کنار این پیرمرد قفل فروش خیلی من تعجب کردم .
خیلی، میگه حضرت اشاره کردن که هیچی نگو بشین فقط نگاه کن .
منم هیچی نگفتم آقا تصرف کردن . میگه یهو دیدم یه پیرزنی سر رسیدقف تو دستش.
به این مغازه داره گفت اینو شما چقدر از من میخری من به پول این نیاز دارم.
این قفله رو گرفت و یه نگاهی کرد و اینها گفت مادر این قفل ۸ شاهی میارزه ۸ ریال میارزه چون من کاسبم بعد یه سودی بکنم.
من اینو ۷ ریال میخرم ازت ، یه دونه سود کنم
پیرزن تعجب کرد گفت من از سر بازار تا اینجا تو هر مغازهای رفتم قفلمو نشون دادم هرکی این قفل منو نگاه کرده فهمید من محتاجم گفت ۳ ریال بیشتر بر نمیداریم.
بعد تو میگی ۷، ۷ ریال به من میدی ، از من میخری.
گفت این چه معامله ای، گفت مادر ۸ می فروشمش، اینو ۷ریال از تو میخرم یه دونم خودم سود بکنم و اینا.
پیرزنه اصلاً رفت،انقدر خوشحال شد گفت مثلا یه دعایی هم کرد و..
میگه پول رو داد این پیرمرد قفل فروش به این پیرزنه ، پیرزنه رفت.
میگه امام زمان به من اشاره کرد فرمود مثل این پیرمرده باشید تا ما خودمون بیایم به دیدن شما تا ما خودمون بیایم پیش شما شماها چیکار میکنید؟
این علی بن مهزیار وقتی اومد محضر امام زمان گفت چرا به فریاد شیعیان نمیرسی چرا به داد شیعیان نمیرسی؟ شیعیان بیچاره شدن.
آقا امام زمان به علی بن مهزیار چی گفت گفت مگه منو میخوان آقا فرمودن.
او گفت چرا به داد شیعیان نمیرسی امام زمان گفت مگه منو میخوان.
منو نمی خوان که. یه وقتی استاد ما نقل میکرد خدا رحمت کن آشیخ جواد میگفت:
یه کسی بود گمشدهای داشت توسل کرد توسل کرد، امام زمان علیه السلام فرمود که گمشدت تو بازار یهودی تو کربلا ، گفت تو کربلا،
آقا فرمود که تو بازار یهودیاست. از خواب پا شدو یه مکاشفه بود.
یه سری تکون داد بازار یهودیها..
ما تو کربلا بازار یهودی نداریم که، از این بپرس از اون بپرس، آقا بازار یهودیا کجاس،
اصلا چیزی به نام بازار یهودیا نیستش دوباره اومد توسل و گریه و زاری و اینها.
امام زمان رو دید گفت آقا بازار یهودی.
آقا فرمود همون بازار الوع رو میگم.
میدونی هر کسی جنس داره میاره تو اون بازار لازم داره ضروریه نیاز داره میاره اونجا میزنن رو سر مال،
مثلاً منبر ۵۰ میلیونی رو یه میلیون برمیدارند.
یه لباس مثلا ۱۰۰هزار تومنی رو ۱۰ هزار تومن برمی دارند.
میزنن سر مال حیف می کنن، نفله میکنم .
آقافرمود اونجا بازار یهودیا ست.
اینا یهودیاند یهودیا حرص مال دارن شما شیعیان چرا حرص مال دارید شماها چرا اینقدر به هم میریزید، به هم از خود بیخود میشید.
اینقدر مالها رو بالا پایین میکنید و به اندازه نمیخرید، عزیزان بزرگوار حقیقت مطلب اینه که اگه ماها خودمونو درست بکنیم جامعهمون رو درست بکنیم ایشالا شرایط ظهور هم فراهم خواهد شد.
یه جمله هم ذکر مصیبت عرض روضه بگیم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
هوس کردم این روضه رو بخونم
نمی دونم چرا . خیلی فکر میکردم از دیشب تا حالا چی بخونم حواله نشده بود
همین که الان نشستم اینجا یهو حواله شد
آقا اباعبدالله روز عاشورا ساعتها جنگید ساعتها
یعنی مثلاً به هر طرف که حمله می کرد اینها مثل گوسفند که از مقابل شیر فرار بکنند فرار میکردند
اصلا کسی وانمیساد جلوی امام حسین که شمشیر بزنه
خود این آقا رو خسته کرد بعد دیگه امام حسین تکیه داد به نیزه غریبی
یه نگاه به سمت راست کرد
دید نه ابوالفضل هست نه علی اکبر هست نه قاسم هست
یه سمت چپ کرد دید
نه حبیب هست نه ظهیر هست نه بریر هست خیلی تلخهها خیلی سخته ها
شما ببین امام تنها بشه الوتر الموتور
یکه و تنها هیچکی نداشته باشه
میگه لحظه جانسوز اون ساعتی بود که امام حسین به پشت سر خودش نگاه کرد یهو دید ۸۴ زن و بچه ، اینها نگهبان می خوان اینها .. خیلی برا امام حسین
اینجا فریاد امام حسین بلند شد صدا زد
هل من ناصر ینصرنی
آیا کسی هست منو کمک کند
هل من معین یعیینی
هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله
ذاب یعنی کسی هست بتونه نگهبانی کنه از حرم رسول خدا
وقتی این جملات امام حسین گفتش یهو صدای شیون از خیمهها رفت به آسمان ابی عبدالله به سرعت برگشت
به خواهرش زینب گفت خواهرم تا من زندهام بلند بلند گریه نکن
خانم یه جمله گفت
گفت برادر یه بچه شیرخواره داری تو خیمهها این تا صدای غربت به گوشش رسید
خودش رو از گهواره انداخت بیرون
اینجا امام حسین خیلی هوس کرد این بچه رو ببین فرمود
ناولینی ولدی صغیر
بچه شیرخوار رو بردارید بیارید
حتی اودعه
من باهاش یه وداع بکنم
اینجا تا بچه شیرخواره رو دادن دست ابی عبدالله آقا یه نگاه کرد دید جونی برای این بچه باقی نمونده
اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
غنچه یاسم شده ارغوانی
زیر سم اسب کسی نمانی
همینطور که داشت با لشکر دشمن حرف میزد یه مرتبه ابی عبدالله دید بچه داره دست و پا میزنه یه نگاه کرد دید
الطفل من الاذن الی الاذن
بچه گوش تا گوش بریده شده
حسین جان