حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

■حکمت شماره ۲۵۸

● قال (علیه السّلام): لِکُل امرِی ءِ فِی مَالِه شَرِیکان :الوَارِثُ وَ آلحَوَادِثُ

 

●هرانسانی در اموالش دو شریک دارد :وارثان و حوادث

 

حضرت امیر صلوات الله علیه که جان عالم به فداشون باد می فرمایند :

برای هر کسی که ، برای هر انسانی که شما در نظر بگیری تو مالش دو تا شریک وجود داره ،

برای هر انسانی چند تا شریک هست تو مالش دو تا شریک هست.

این شرکا کیا هستن ؟

یکی وارثان هستن دوم حواث هستش ،

که به هر حال یه مرتبه میبینی یه پیشامدی میشه مثلا ور شکست میشه ،

می بینی تمام داراییش میره تو جیب حوادث. مثلا میره تجارت می بینی پولشو میده دزد برد ماشینش رو دزد برد ،

طرف ماشین خریده بود از این پژو پارس ها یه روز بود دو روز بود گذاشت دم مدرسه اومد دید ماشینش نیست ،

حادثه س دیگه . یا مثلا می بینی سیل میاد کل خونه رو میبره ،

یا میبینی آتيش سوزی میشه طرف که فکر نمیکرد حالا جنازش رو میارن بیرون

بهش نفس مصنوعی میدن بعد چجوری باز میکنه بعد میبینه ، همه چیزی که ساخت سوخت.

و از همین قبیل حوادثی که یا اگرم به حوادث نره میره تو جیب وارث.

وارثی که غالبا نمی گیم همه اینجورین،

وارثی که غالبا دلش به صاحب مال نمی سوزه و خب از خداشه بابا سرش رو بزاره زمین ننهه سرش رو بزار زمین .

هی میگه تو کی میمیری که صاحب چی بشه؟ صاحب دار و درخت بشه،

میگه که وقتی میرسه به دست وارث، تملکش میکنه بعدش شروع میکنه استفاده از مال و اموال به نفع خودش،

عیش و لذت میبره بدون اینکه به فکر صاحب مال باشه؛ خب بابا برای این بابات که جون کند برای این مال هیچی نمیخوای بدی؟

به من چه میخواست خودش بده،

باباهه تو عالم برزخ داره دستش رو میکوبه پشت دستش رو پیشونیش میگه،

ببین حساب اون پول با منه،کیف و حالش عیش و نوشش با وارثه .

اونا میخورن، حالش رو میبرن ولذا میگه روزی رو اسمش رو گذاشتن روش ، روزی.

اونایی که جمع کرد روزیش نبود. بیشترین حسرت ها رو کیا میخورن؟

اونایی که جمع کردن، بعد نتونستن استفاده کنن

وراث اومدن استفاده کردن.

مثلا یه پول خوبی رسید به این وارث یه پول هنگفت رسید به این وارث،

بعد اومد بااون پول حسینیه ساخت مسجدساخت، بعدبابا و ننهه رو شریک نکرد.

بعد از اون پول مسجدساخت، هی داره ثواب میبره، این بابا میگه منم میتونستم از این کارا بکنم.

اما چقدر دیوانه بودم جمع کردم جمع کردم، این انجام بده با پول من یکی دیگه رفت بهشت،

اینطوریه؛ پناه میبریم بخدا.

افراد بخیل، اگر در این امور درست فکر کنن، میفهمن که اشتباهه اینا شریکای خوبی نیستن.

حوادث و وارث، شریکی که تومشکلات برزخ و قیامت به داد آدم نرسه، به درد نمیخوره،

یه شریکی پیدا بکنم که تو برزخ یه چی به دست من بده، توقیامت به فریادمن برسه.

چه شریکی بهتر از خود خدا.

خدا رو بیار وسط، اینا رو صدقه بده بره،

ما عندکم ینفد ، اونی که پیش تو باشه از بین میره،  وما عندالله باق ، اونی که نزد خدا بسپاری میمونه.

تو حدیث هست، خدا میگه: وای از این بشر، میگه مال من مال تو؛ در حالیکه صدقه بده

میمونه پولش رو بده صدقه ، انفاق بکنه.

بخوره از بین میره، بپوشه پاره میشه،از این حالت تصوردیگه ای هست؟

چی بالاتر از این آدم مالش رو انفاق بکنه،باخدا وارد معامله بشه،شریکش خدا باشه.

میگه اگر کاری رو انجام بدی نود و نه درصدش خدا شریکه، یه درصد دیگران.

خدا میگه برو با همونا ، من از حق خودم گذشتم، برو بده همونا یه عملی که صد در صدمال خدا باشه انجام بدی میاد این رو جبران میکنه،

حد و حساب نداشته باشه، لذا بشر یه چیز عجیبیه دل میبنده به این دنیا ذخیره میکنه ، نگه میداره آخرش میشه، گنج قارون به دردش خورد یا نه؟

نخورد آخرش میشه ثروت فرعون، شیطان

به فرعون گفت:طلا جمع کن، دستورداد بخشنامه داد به این مامورا گفت برید،

هرچی طلا توی شهر هست جمع کنید آدم

طلابازی بوداین فرعون.

خدا لعنتش کنه. ببینید ما ها هر کدوم تو زندگی به یه چی مشغول میشه؛ میبینی یه کسی ساعت بازه، هی ساعت میخره میندازه دستش

نشون مردم میده،

میچینه تو ویترین. یه کسی میبینی تابلوبازه یه کسی فرش بازه، یه کسی موبایل بازه، هر روز موبایل عوض میکنه.

این خانم ها میبینی لباس بازن ، هر روز لباس میخرن الانم که اینترنتی شده، با اینترنت سفارش میده .

هر روز یه لباس، یه روسری بابا کجا جمع میکنی.برای چی جمع میکنی ؟

یه زنی میگن کنار رودخانه داشت لباس می شست یه گوشواره خوشکل گوشش بود،

مامورا این رو دیدن ، گفتن خانم رد کن بیاد گفت: این یادگاراز ننه م بهم رسیده نمیدم؛

گفتن ما مامور دولتیم بده بیاد، این زن انکار و نمیدم اونام اصرار که بده آخر سر مامور با زور گرفت،

دستشون انداختن گوش زنه گوشواره رو کشیدن.

این زن هم هیچی نگفت ، فقط صورتش روکرد رو به آسمون یه جمله گفت:

گفت مرده ای یا زنده ای؟

تا این که جناب موسی اومد با فرعون در افتاد بعد فرار کرد.

موسی رفت تو نیل و فرعونیا پشت سرشون اومدن جناب موسی و لشکرش در اومدن،

اینایی که تو نیل بودن آب بهم اومد ، اینا غرق شدن،

جنازه ی فرعون رو آب نبلعید؛ خدا دستور دادبه آب که جنازه فرعون رو بیار رو ؛

زن همون زنه ازقضا همون روز زن داشت کنار دریا کار انجام میدادلباس می شست؛

جنازه ی فرعون اومد رو آب تاجش رو سرش بود اومد کنار زن،

یه هاتفی صدا زد خانم: تو که گفتی زنده ای یا مرده ای ؛ ما نمرده ایم اون گوشواره که از گوشت کشیدن روی تاج سر فرعون برو بردار، حالا شدی فرعون همه ی طلاها رو هم جمع کردی آخرش که چی؟

میان آخرش همون طلاها رو که با دست خودت به تاج و تختت چیدی،

تو دستت کردی رو از دستت در میارن.

نمیزارن حالام بردی، پنج کیلو طلا باهات گذاشتن تو قبر ، چی به دردت میخوره؟

این طلا ، گیریم همه ی طلاها برای توشد همه ی النگوها ، همه ی گوشواره ها

بزارنت تو قبر عزرائیل بیاد بگه من ربک؟

میخوای طلاهاتو نشون بدی بگی من اینا رو دارم،

خدا میگه: ما نشون دادیم به فرعون، آیه ی کبری رو اما این خبیث چیکار کرد؟

دوباره تکذیب کرد عصیان کرد.

طلاباز بود دیگه، امام صادق(ع) فرمود:

منظور از آیه کبری که خدا به فرعون نشون

داد، جدمون امیرالمومنین علی ابن ابیطالب بود. نشون داد که نگاه کن حضرت علی درلباسی از طلا و مرکبی از طلا چشش افتاد به اون رنگش پرید.

ثم ادبریسعی وحشر فنادی وفقال انا ربکم الکبری

طغیان یعنی همین دیگه

اذهب الی فرعون انه طغی، طغیان همینه

صلی الله و علیک یا ابا عبدلله

جان های عالم فدای تو حسین جان

امروز دل هامون روانه ی حرم آقا بکنیم

یه جمله عرض روضه کنم،

ان شاءالله این روضه ها دست ما رو بگیره

این مجالس دست ما رو بگیره

آدمی چی داره که دلش رو بهش خوش بکنه، خدا میدونه آرزومون اینه افتخارمون اینه که تو اون لحظات که مارو تو قبر میزارن

آقامون ابی عبدالله یه قدم بیاد بالا سرمون ان شاءالله.

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *