حاج میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

میثم ذوالقدر

مطالب دینی از حاج آقا ذوالقدر

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

?توحید مفصل

✨️جلسه نود

 

●نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند که :

مجلس چهارم آخرین مجلسی است که جناب مفضل با حضرت صادق علیه السلام داره ،

مفضل میگه که وقتی که بامداد روز چهارم شد ،

به خدمت آقا شتافتم وقتی که اجازه خواستم نشستم ،

به دو زانوی ادب در خدمت امام رفیع النسب نشستم.

حضرت فرمود :

از ما هست تحمید و تعظیم و تقدیس اسمی که از همه نام‌ها قدیمی‌تر است

و نوری که از سایر انوار عظیم‌تر است.

یعنی خداوند علی الله، صاحب جلال و اکرام.

و انشاء کننده انام و فانی کننده عالم‌ها و زمان‌ها و صاحب رازهای پنهان و علم غیبی که مخفی است از دیگران ،

و نام‌هایش مخزون است نزد دوستانش و علومش از اغیار مکنون است.

و صلوات و برکات بلا نهایت بر رساننده وحی و ادا کننده رسالت که آقا محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله و سلم.

که خدا پیامبر ما رو که الان صلوات و برکات براش فرستادیم ،

فرستاده است او را بشارت دهنده به ثواب و ترساننده از عقاب .

یعنی پیغمبر فرستاده شدنش بعثتش جهتش چی بوده ؟

این بوده ؛ و دعوت کننده به سوی خدا به توفیق او و سراج منیر راه هدایت ،

تا هر که گمراه گردد بعد از اتمام حجت هلاک شده باشد .

و هرکه به ایمان و هدایت زنده گردد از راه دلیل و برهان به منازل عرفان رسیده باشد.

حالا همون درود و صلوات رو می خوان بر آل او بفرستند.

و درود بر آل بی مثال او باد ، صلوات طیبات ذاکیات طهیات نامیات و سلام و رحمت و برکات ابدالعابدین و دهرالداهرین بر آل پیمبر.

و ایشانند سزاوار کرامت و تهیت ، خب یه حمد و صلوات و اینجور چیزها ،

حالا می خوان حضرت شروع کنند ، ابتدا جلسات قبلی رو می فرمایند ،

می فرمایند، شرح کردم برای تو ای مفضل دلیل‌ها برای وجود و علم و حکمت خالق .

خب حیوانات و شجر و گیاه و خود انسان رو که خدای متعال ،

آنقدر که عبرت گیرد هر عاقلی ، یعنی این همه جلسات فکر کنم ۱۰۰ جلسه شد برای ما،

اکنون شرح می‌کنم برای تو آفت‌ها را ،

حالا دیگه از جلسه چهارم پس آفت‌ها مریضی‌ها بلاها ،

این اتفاق‌هایی که می‌افته. حکمت و تدبیر خداوند متعال برای اینها چیه ؟

هدف از این بلاها چیه ؟

در بعضی از زمان‌ها ، حضرت می فرماید: گروهی از جاهلان همین بلاها و آفت ها رو وسیله قرار دادن برای کار خلق ،

و تدبیر و تقدیر انکار می کنند و مخالف حکمت می‌داند.

می‌گن همینو دلیل بر انکار خدا می‌دونن ،

و وقوع آن را در عالم ملاحظه که به صانع قائل نیستند و اتباع مالی نقاش که به دو خدا از مکارح و آلام و مصائب و

مرگ و فنا و آنچه طبیعیان حکما می گویند که اشیا به تباهی خود می آیند و می روند ،

یه عده میگن خودشون میان و میرن بدون مدبر و بدون صانع.

و در این امور سخن می گوییم ، پس جلسه چهارم ما معلوم شد در مورد چیه،

تا اقوال ایشان بر تو آسان گردد .

گروهی از جاهلان و ملحدان که بعد حضرت نفرینشون می کنه ،

قاتلهم الله عنا یوفکون

خدا بکشتشون ، کدوم سمت دارن میرن. آفت‌هایی را که در بعضی از زمان‌ها حادث می‌شود ، مثل تابستون میشه وبا میاد.

طاعون ،یر قان ، انواع بیماری‌ها…

تگرگ ، یهو تگرگ میاد اندازه چی..

و ملخ که زراعت‌ها و میوه‌ها را ضایع کند ، وسیله ای قرار دادن برای انکار خدا.

و شبهه گردانیدن در نابود ی.

ببین ملخ اومد ، وبا اومد ، این معلومه که خدا نیست ، و اگر خدا بود نمی ذاشت اینجوری مردم همینجوری بریزن نابود بشن ،

مثلا هلاک بشن ، بمیرن و اینا…

اینو وسیله قرار دادن برای اینجور چیزها.

میگن خدایی نیست ، اگر خدا بود اینجوری نمی‌شد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند که : اونها اینطوری ، در جواب ایشان می‌گوییم اگر خالقی و مدبری در عالم نمی‌بود ،

می‌بایست که زیاده از این فتنه و فساد و آفات و حوادث در جهان پدید آید.

بیشتر از این باید درست بشه ، اگر خدا نبود که باید خیلی زیادتر از این اتفاق‌ها می‌افتاد ،

که زیاده از این فتنه و فساد و اینها باید پدید بیاد.

مثل آنکه آسمان بر زمین بیفتد یا زمین به آب فرو رود ، یا آفتاب از طلوع تخلف نماید ،

و هرگز طالع نشود و نهرها و چشمه ها خشک شوند.

به نوعی که یک قطره آب در آنها نرسد و هوا راکت شود ،

هوا راکت میشد یعنی هوا گردش نداشت ، که مطلقا باد حرکت نکند .

همه اشیا فاسد گردد یا آب دریا بر زمین جاری گردد

عالم را غرق کند ، و باز این آفت‌ها که گاهی می‌رسد از طاعون ،

تو میگی آفت میگی طاعون میگی ملخ امثال این‌ها ،

چرا همیشگی نیست دائمی نیست ؟

مثلاً چرا وبا همیشه ممتد نیست ، تا آنچه در عالم هست مستاصل گرداند.

بلکه گاهی به هم می رسد و زود برطرف میشه.

می بینی تو یه شب اومد و بعدش هم سریع رفت ، دیگه نمی مونه ادامه پیدا نمی کنه.

همین کرونا خب سه سال بود بعد دیگه جمع شد داستانش ،

نمی‌بینی که عالم از این احداث جلیله که موجب بقا و هلاک اهل عالم است محفوظ و مسون است.

و گاهی ایشان را به آفات غریبی می گزد و می ترساند برای تادیب و تقویم ایشان ، و برای اینکه ادب بکنه ،

و باز به زودی از ایشان زائل گرداند تا وقوع آنها ، تا وقوع این بلاها پندی و نصیحتی باشد برای ایشان.

و اذاله اش رحمتی نعمتی باشد ، حالا که این رفت میگن الحمدلله ، خدا را شکر.

روز جمعه است متعلق به آقا حجت ابن الحسن امام زمان

دعوت کنیم آقا رو به مجلس مون

چجوری میشه آقا امام زمان رو دعوت کرد یکی از راههاش اینه که مصیبت عمو جانش ابوالفضل العباس بخونیم

چون فرمودند هر جا که عرفات تو هر خیمه ای که روضه عموی من عباس خونده بشه

من خودم رو به اونجا می رسونم

حالا ان شاءالله این کلام شما

کلا هر جا روضه خونده بشه آقا میاد

و مجلس مارم نورانی کنه با ومدنش

دلهامونو به پرواز دربیاریم در خانه قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس

به چشم دل به قلبمون بریم حرم ابوالفضل العباس

صورت رو ضریح آقا ابوالفضل بزاریم

من این صحنه رو میگم شما تصور کنید

وقتی از اون پله ها میای پایین از بین الحرمین

همین طور که میای پایین میای وارد صحن بشی مشک بزرگ اون جلو در حرم زدن

آدم وقتی مشک رو می بینه یاد بعضی از روضه ها می افته

ناخودآگاه صداش به ناله بلند میشه

سقای دشت کربلا ابوالفضل

خب این روضه‌ها میاد جلو چشم آدم اما شما بیاید جلوتر

صورت رو ضریح آقا ابوالفضل بزارید

صدا بزن یا ابوالفضل دخیلک

آقا جان به حق مادرت ام البنین امروز صبح یه نگاهی به ما بکن

یه قسم رو میگن آقا ابوالفضل خیلی دوست داره

بگیم یا ابوالفضل تو رو به حق برادرت حسین

تو رو به حق داداشت حسین امروز یه نگاهی به ما بکن

وقتی آقا ابوالفضل رفت سمت میدان زمین افتاد صداش بلند شد

یا اخا ادرک اخا برادر برادرت رو دریاب

بعضی‌ها میگن اینجا اولین باری بود که برادر صدا زد

همیشه سیدی می گفت آقا می‌گفت

اما چه شده اینجا برادر صدا میکنه

یه عده‌ای میگن شاید به خاطر این بود وقتی از روی اسب به روی زمین افتاد

دید تو بغل مادرش فاطمه زهراست

و لذا جرات به خودش داد برادر صدا بزنه

صل الله علیک یا مظلوم یااباعبدالله

فدای دلت حسین جان

وقتی اومد سمت علقمه دیدن هی خم میشه از زمین یه چیزی بر میداره

می بوسه و روی چشمهاش میزاره

می‌گفتن شاید قرآن پیدا کرده

اما نزدیک که شد دیدن دوتا دستهای بریده ابوالفضل

نزدیک به علقمه افتاده تا چشمش به عباس افتاد دارد اینجا حسین مثل زن بچه مرده زار زار گریه کرد

سر عباسشو بغل گرفت می خواد برش گردونه

اما برادر داره میگه منو برنگردون

حسین جان آخه من به بچه هات قول آب دادم

حسین جان حسین جان

Share on telegram
تلگرام
Share on whatsapp
واتس آپ
Share on facebook
فیس بوک
Share on linkedin
LinkedIn

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *