بسم الله الرحمن الرحیم
✨️الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله و سلم
?داستان حضرت یوسف علیه السلام
در رابطه با جناب یوسف صلوات الله علیه بحث ما به اینجا رسید.
جناب یوسف درخواست زلیخا رو قبول نکرد وقتی زلیخا مایوس شد از جناب یوسف
حیلهها برانگیخت تا اینکه شوهرش رو مجاب کرد که جناب یوسف رو بدون گناهی بدون جرمی جنایتی به زندان بفرستد
وقتی جناب یوسف به زندان آمد با اهل زندان به خوبی رفتار کرد به نیکی رفتار کرد
بیماران اینها رو پرستاری میکرد محتاجانی که در زندان بودند اینها رو اعانت میکرد
بر اهل زندان جار و گشایش میداد رسیدگی میکرد محبت می کرد نوازش میکرد
زندان رو کرده بود برای اینها مکانی بسیار پر از صمیمیت و مهر و محبت و اینها
تا اینکه دو نفر از غلامان پادشاه که یکی خباز نانوا بود و دیگری ساقی پادشاه بود وارد زندان شدند
اینها در مجاورت جناب یوسف بودند به جناب یوسف گفتند که تو چیزی بلدی گفت بله من تعبیر خواب بلدم
یکی از اینها گفت که من در خواب دیدم انگوری بر دست گرفته بودم برای شراب این رو میفشردمش
فرمود از زندان بیرون خواهی رفت و ساقی پادشاه خواهی شد و در نزد پادشاه یک جایگاه و منزلت بلند خواهی کرد
اونی که نانوا بود خباز بود گفت منم تو خواب دیدم که نانی چند میان کاسه اینو رو سرم گرفتم
مرغان آسمان میان و از این نانها میخورند تو بعضی از جاها هستش که این دروغ میگفت
اصلا چنین خوابی رو ندیده بود اما جناب یوسف خبر از آینده داد فرمود که پاد شاه تو رو میکشه و بر دار می کشدت
و مرغان آسمان میان از مغز سر تو خواهند خورد تا شنید یه وحشتی و دهشتی وجودش رو گرفت گفت من اصلا خوابی ندیده بودم
جناب یوسف فرمود به ضرت قاطع فرمود اونچه که به شما گفتم قطعا واقع خواهد شد.
بعد یه مدتی پادشاه دستور داد اونی که خواب دیده بود انگور برای شراب میفشرد
از زندان آزادش کنید داشت از زندان میومد بره بیرون جناب یوسف فرمود که فلانی داری آزاد میشی میری پیش پادشاه
وقتی رفتی پیش پادشاه ما رو هم یادکن بگو یه کسی هم هست تو زندان بیگناه انداختنش و اینها
میگه وقتی رفت پیش پادشاه شیطان از یادش برد که جناب یوسف رو نزد پادشاه یاد کنه
این در تفسیر قمی هست و جناب یوسف سالها تو زندان موند این آقایی که ساقی پادشاه بود اصلا یادش رفت کی از یادش برد شیطان
در یک سند حدیثی هست که به سند معتبر از امام صادق آقا می فرماید
جبرئیل به نزد یوسف اومد گفت یوسف خدای عالمیان به تو سلام میرسونه
میگه یوسف چه کسی بود که تو رو نیکوترین خلق قرار داد جناب یوسف یه فریادی زد
و این گونه خودش رو بر زمین گذاشت گفت خدای من تو من را نیکوترین خلق قرار دادی
گفت یوسف خدای تو میگه چه کسی پیش پدرت محبوب قرار داد از میان برادرانت
گفت یه فغانی زد فریادی زد و پهلوی روی خودش رو بر زمین گذاشت گفت خدای من تو من رو محبوب قرار دادی پیش پدرم
جبرئیل عرضه داشت یوسف خدای تو میگه چه کسی تو رو از چاه بیر ون آورد بعد از اینکه توی چاه افتاده بودی
و یقین داشتی که هلاک میشی دیگه کار تموم شده یوسف فغانی بر آورد و این گونه راست خودش رو روی زمین گذاشت گفت خدای من تو من رو نجات دادی
جناب جبرئیل گفت یوسف خدای تو ، تو رو به یه عقوبتی مبتلا می کنه به خاطر اینکه استغاثه کردی به غیر او
به ساقی میگی برو پیش پادشاه من رو یاد کن چرا به ما رو انداختی چرا به نزد ما نیومدی استغاثه میکنی به کسی دیگه ای
پس بمان در زندان چندین سال مدتی جناب یوسف در زندان بود تا این که اون مدت منقضی شد رخصت دادند
که او دعای فرج بخونه تا اینکه گونه راست خودش رو بر روی زمین گذاشت و گفت
اللهم ان کانت ذنوبی قداخلقت وجهی عندک فانی اتوجه الیک بوجه آبائی
خدایا بارالها اگر این گناه من این صورت من رو خراب کرده کهنه کرده اگر من در نزد تو دیگه آبرویی ندارم
فانی اتوجه الیک بوجه ابائی
اما من با آبروی پدران صالحینم میام، با ابراهیم میام با اسماعیل میام با یعقوب با به واسطه اونها به تو رو می کنم
راوی میگه گفتم جولت فداک آقا جان فدای شما بشم میشه ما هم همین دعا رو بخونیم
آقا فرمودند مثل این دعا رو بخون بگید
اللهم ان کانت ذنوبی قداخلقت وجهی عندک فانی اتوجه الیک بنبیک نبی رحمه صلی الله علیه و آله.
خدایا اگر گناهان من این صورت من رو خراب کرده آبروی من رو برده در نزد تو
من رو میارم به سوی تو به آبروی پیامبرت اون پیامبر رحمتت و علی و فاطمة والحسن و الحسین و الائمة علیه السلام
به آبروی این چهارده معصوم ذوات مقدسه رو میکنم به درگاه تو تا اینکه خدایا از سر تقصیرات من بگذری.
?جهت دریافت صوت ?
به کانال میثم ذوالقدر در پیامرسان ایتا مراجعه نمایید.