بسم الله الرحمن الرحیم
?توحید مفضل
✨️جلسه هشتاد و چهارم
●نثار آقا امام زمان علیه السلام صلواتی بفرستید.
امام صادق می فرماید که : ای مفضل تأمل کن در این دانهها که ری می کنه ،
و از یه دونه می بینی صد یا بیشتر ، کمتر میده و این اگر نباشه خیلی چیزا مختل میشه .
بهم می ریزه اصلا نمی صرفه حتی برای اینکه تو جهت بیشتر بشه نگاه کن ببین پادشاهها ،
میان به کشاورزا دانه مفتکی میدن حالا خدای متعال اینطور اینجور مثلا تو خلقتش این رو قرار داده که ،
شما یک دانه میکاری صدتا برداشت می کنی ، بعد برای این محصولات یه محافظ قرار داده.
مثلا برای گندم یه نیزه قرار داده که این پرندهها میان بعد شکمشون می خوره به این نیزه ها فرار می کنند ،
ولی با این حال باز می خورند چون این هم روزی ایناست دیگه ،
این پرندهها و مرغها هم باید بخورن این هم خلقت خدا هست باید استفاده بکنند.
تا اینجا رو بحث کردیم ؛
بعد میفرماید که : تأمل کن حکمت حق تعالی را در آفریدن درختها و اصناف گیاهان ،
زیرا که چون آنها محتاجند پیوسته به غذا ، مانند احتیاج حیوانات .
همینجور که یه حیوون صبح و شب باید غذا بخوره این گیاه ، این درخت هم باید صبح و شب غذا بخوره .
و آنها را دهانی مانند دهان حیوانات نیست ، این درخت که دهان نداره که مثل حیوون ها و حرکت نمیتواند کرد،
نمی تونه راه بره که مثل جانوران برای تحصیل غذا ، اما خدای متعال ریشه آنها را در زمین مرکوس گردانیده که از زمین
غذای خودشون رو بیرون آورند و به شاخه ها وبرگ ها و میوه ها برساند.
و زمین مانند مادر تربیت کننده س ، مثل مادر میمونه برای این درخت.
دیدی بچه تو بغل مادرشه این درخت تو بغل مادرشه ، مادرش زمینه.
و ریشه ها مانند دهان ، ریشه ها مثل دهان می مونند می گیرند و شیر می مکند از تو زمین ،
الله اکبر نمیبینی که ستون خیمهها را چگونه به طنابها از هر جانب میکشند تا راست بایستد ،
ستون خیمه رو میزن بعد طنابش رو میکشن تا این خیمه راست بایستد و نیوفته
و به جایی میل نکند ، این درختم اینجوری وایساده این ریشههاش روی اون طنابهاست.
مثل طنابها این جوری میکشن و همچنین درختان و سایر نباتات ریشهها در زمین ،
دارند که از هر جانب در زمین کشیده شده که نگاه دارد از افتادن و میل کردن
که این باد به این عظمت میخوره به این درخته نمیافته چرا ؟
ریشه ش که نگهدارد از افتادن و میل کردن به او اگر این نمی بود چگونه این درخت های تنومند بزرگ ، عظیم
مانند نخل صنوبر چنار ، برپا می ایستادن . اگر این ریشه ها نبودن و از بادهای تند نمیافتادن پس نظر کن به سوی حکمت حکیم ،
که چگونه پیش از آنکه بشر در صناعات خود تدبیر کند برطبق آن تبدیل فرموده .
قبل از اینکه ماها تازه رسیدیم به اینکه ستون خیمه رو میزاری طنابش رو بکشی این رو خدای متعال تو خلقتش قرار داده.
بلکه صنعت خیمه توی خودش و اشباح آن از روی خلقت درخت و امثال آن برداشته.
این آدمیزاد آمده درخت رو نگاه کرده که چجوری درخت وایمیسته
این بادهای تند میاد این رو نمیاندازد، نگاه کرده دیده ریشه دوانده از هر طرف
این هم آمده همون صنعت رو در خیمه سازی پیاده کرده ،
اومده اینجوری خیمه قرار داده بعد اینجوری طناب کشی کرده،
اینها رو کشنده از هر طرف کوبنده به میخ کرده به زمین ، زیرا که خلقت بر صنعت مقدم است.
قربون خدا برم واقعا جای شکر کردن نداره نباید بگیم الحمدالله.
بگیم خدایا حمدت خدایا شکرت.
صبح پنجشنبه س دلامون رو ببریم کربلا دیگه پایین پای امام حسین
یه جمله به آقا علی اکبر امام حسین امروز صبح من بگم و شما هم بگید
بگید یا علی اکبر واقعا امام سجاد همه اصحاب و شهدا رو یه حالت کانال مانند درست کردن
یه طرف اصحاب رو همه اصحاب رو یه طرف گذاشتن
مثلا بنی هاشمم یه طرف گذاشتن
اما دو سه تا چهره رو ویژه دفن کردن جدا دفن کردن که گم نشه
علی اکبر امام حسین رو امام سجاد می تونست با بنی هاشم دفن کنه دیگه
بزاره توی همونجا منتها نه علی اکبر خاصه علی اکبر عصمت داره معصومه
لذا علی اکبر رو سوا کرد اما من میخوام امروز به امام سجاد بگم آقا یا امام سجاد
اون بدنی که اربا اربا شده بود تکه تکه شده بود پدرت حسین نتونست بیاره صدا زد
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
آقا با این بدن چه کردن چه جوری آوردی این بدن رو زیر پای پدر
پایین پای پدر دفنش کردی خیلی سخت بودش اون لحظه
وقتی امام سجاد این کار رو کرد علی اکبر امام حسین پایین پا دفن کرد
ولذا شما الان دلاتون بیارید حرم آقا اباعبدالله مخصوصا این زاویه خاص محضر علی اکبر امام حسین
یه چند لحظه میخوایم ناله بزنیم
تا گفت بابا برم سمت میدان امام حسین معطل ش نکرد گفت برو پسرم
اما قبل از اینکه بری به میدان یه سر به خیمه ی عمه ها خواهرها بزن اونها دق می کنن
اومد تو خیمه خیس عرق بود سرش پایین بودربچهها دوره ش کرده بودن
خواهرا دوره ش کرده بودن هی گفتن علی جان به غربت ما رحم کن
امام حسین بچه ش دیر کرده این پرده خیمه رو داد بالا این صحنه رو که دید صدا زد
عدو انهو محصوصا فی ذات الله
رهاش کنید علی من غرق در خداست بزارید بره
همچنین که علی راه افتاد دیدن حسین بی اختیار شروع
پدر داره یه حالتی داره هی میره پشت علی تا به یه جایی رسید یه دست به محاسن گرفت
یه دست به آسمان صدا زد خدایا خودت شاهدی همه زندگیم رو فرستادم
ما هر وقت دلمون برای پیغمبر تنگ میشد نگاه به صورت علی اکبر می کردیم
صل الله علیک یامظلوم یااباعبدالله
ساعتی نگذشت صدا بلند شد بابا
سلام هذا جدی رسول الله
بابا جدم رسول خدا
سوانی مرا سیراب کرد تا صدای علی رو شنید با عجله اومد ای جون دارها تا چشمش به جوان افتاد میگن
فسقطع الی الفرس
از اسب سرنگون شد روی زمین افتاد
بعضی ها گفتن روی دو کنده زانو ابی عبدالله بالین علی اکبر آمد
یه نگاه به جونش کرد دید راه نفس بند آمده
ای پسر من پدر پیر توام
پدر پیر و زمین گیر توام
علی جان سخنی گوی دلم را خوش کن
تو که آتش زده ای خاموش کن
آمدم با چشم تر سویت
تا مگر زنده ببینم رویت
علی جان رویت از جا باز کنی جدا دارد
حال باب تو تماشا دارد
یه جمله
این چه سان است این گرفتاری من
علی جان عمت آمده بر یاری من
حسین جان حسین جان حسین جان